جمعه 9 آذر 1403

معیار سنجش هویت هر جامعه‌ای پراکندگی یا هماهنگی آنها است

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
معیار سنجش هویت هر جامعه‌ای پراکندگی یا هماهنگی آنها است

عضو هیأت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفت: معیار سنجش هویت هر جامعه‌ای پراکندگی یا هماهنگی آنها است و بالاترین درجه همگرایی و هماهنگی عمیق در این انقلاب به چشم می‌خورد.

عضو هیأت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفت: معیار سنجش هویت هر جامعه‌ای پراکندگی یا هماهنگی آنها است و بالاترین درجه همگرایی و هماهنگی عمیق در این انقلاب به چشم می‌خورد.

به گزارش خبرگزاری مهر، نخستین نشست از فصل دوم برنامه معرکه با موضوع «مسائل هویتی ایران معاصر» با حضور جبار رحمانی عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی و سیدحسین شهرستانی عضو هیأت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در کانون اندیشه جوان برگزار شد.

در ابتدای این نشست، سید حسین شهرستانی گفت: اگر در یک افق وسیع نگاه کنیم با وجودی که در دهه اخیر دچار بحران‌هایی هستیم اما در کل این طور نیست. این حال که الان اوضاع خراب است و قبلاً خوب بوده برداشتی است که همیشه حتی قبل از قرن چهارم وجود داشته است، همیشه حسرت روزگار از دست رفته در برخی افراد وجود داشته است. اگر از این حالت فاصله بگیریم می‌توان گفت در مجموع انقلاب اسلامی اساساً امکان تشکیل ملت ایران بوده است. البته ایران و هویت ایرانی به مثابه یک هویت متمایز و استثنایی در طول تاریخ سابقه دارد اما بارخیزی و بازیابی هویت ایرانی در عصر دولت ملت‌ها محصول انقلاب اسلامی است. قبل از انقلاب اسلامی بدنه جامعه ایرانی نه با نخبگان سیاسی نسبتی داشت نه با نخبگان فرهنگی. یک نمونه واضح آن مشارکت در انتخابات یا رخدادهای بزرگ ملی مانند زلزله، جنگ و سایر مسائل بزرگ ملی است.

وی افزود: در دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت بخش عمده‌ای از جامعه ایران اساساً بیرون از بازی سیاست هستند و مباحثی که در آن دوران وجود داشت در بین روشنفکران و بخش رقیقی از جامعه شهرنشین کشور بود. در دوران انقلاب این شرایط به وجود می‌آید که ایرانی‌ها به مثابه یک ملت دوباره خود را پیدا می‌کنند، این یک اتفاق تاریخی بسیار مهم است. در دوره صفویه یک بارخیزی رخ می‌دهد و ایران فرهنگی و ایران سیاسی دوباره تشکیل می‌شود و پایه‌های ایران جدید گذاشته می‌شود. در دوره قاجار و تا پیش از انقلاب اسلامی معضل هویتی ایرانیان به مثابه یک معضل بنیادین همواره وجود دارد، هیچ نمود جامعه شناختی از آن دوران وجود ندارد، در واقع عدم امکان بسیج توده‌ها برای مواجهه با بحران‌های بزرگ در این دوره به چشم می‌خورد. در مقطع انقلاب اسلامی در حقیقت خود صحنه انقلاب اسلامی نمودی است از پاسخ به چشم اندازی که برای حل و فصل و عبور از بحران هویتی ایرانیان وجود دارد.

عضو هیأت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی ادامه داد: به لحاظ جامعه شناختی جماعتی که هویتی ندارند از هم پراکنده می‌شوند. معیار سنجش هویت هر جامعه‌ای پراکندگی یا هماهنگی آنها است. انقلاب اسلامی نمودهایی از خود عرضه می‌کند که به تعبیر فوکو روح جمعی در آن آشکار شده است، بالاترین درجه همگرایی و هماهنگی عمیق در این انقلاب به چشم می‌خورد. یکی از دلایل مهم آن هم این است که انقلاب اسلامی تابع ایدئولوژی‌های چپ نیست بلکه از درون بستر هویت ایرانی اسلامی به وجود آمد و یک رستاخیز ملی ایجاد کرد. جامعه شناسان و متفکرینی مانند فوکو در خصوص انقلاب اسلامی دو چیز را تصدیق کردند یکی اینکه در انقلاب ایران یک هویت جمعی، قدرتمند و عمیق و فراگیر ظهور کرده و دوم اینکه مبنای این هویت جمعی ایدئولوژی‌های مدرن نیست. گرچه تجدد در ایران حضور دارد و جزئی از هویت ایرانی است اما انقلاب ایران یک نسخه انفعالی یا رونوشتی از ایدئولوژی‌های موجود انقلاب در قرن بیستم نیست.

وی ادامه داد: گرچه مسئله هویت پاسخ کامل خود را پیدا نکرده و تمام نشده اما از صورت بحران خارج شده است و به افقی از پاسخ در لحظه انقلاب رسیده است. در مقطع انقلاب بالاترین همگرایی بین مذاهب و اقوام ایرانی اتفاق افتاد. از طرف دیگر انقلاب اسلامی ایران هویت جهانی هم دارد و یک ناسیونالیسم بسته در درون مرزهای ملی نیست. انفعال در برابر نظام جهانی از سر طرح جهانی نداشتن است، نظام و سیستمی که طرح و ایده جهانی دارد در نظم جهانی نقش آفرین است و از نقطه انفعال به نقطه فعال نقل مکان می‌کند. ما بعد از دهه هفتاد به تدریج دوباره دچار بحران‌هایی در مسائل هویتی و اقتصادی می‌شویم، هویت صرفاً یک امر ذهنی نیست و از این جهت مسائلی مانند اقتصاد نیز بر آن اثر می‌گذارد. ما از دهه هفتاد وارد شکلی از اداره و اقتصاد می‌شویم که تبعات فرهنگی آن شکاف‌های هویتی و فرهنگی را بازسازی می‌کند.

بعد از چهار دهه هیچ اقلیتی در ایران حالش خوب نیست

در ادامه جبار رحمانی عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی گفت: طبیعتاً در جهان پیشامدرن امکان مشارکت برای جامعه ایرانی وجود نداشته است و همیشه گروه‌ها و اقشار خاصی کارها را تعیین می‌کردند. به این مسئله باید طور دیگری نگاه کرد. ما در دهه چهل و پنجاه یک تجربه فراگیر آرمان شهری داشتیم که حجم بالایی از انرژی جامعه را به سمت خود بازسازی کرد. من فکر می‌کنم انقلاب در یک موقعیت آشفته در متن جامعه ایران رخ داد، این که همه حضور دارند به این معنا نیست که انقلاب اسلامی بعد از موفقیتش این حضور را حفظ می‌کند اتفاقاً هر قدر از 22 بهمن 57 می‌گذرد شاهد ریزش‌ها هستیم. تحقیق اخیر آقای بروجردی نشان می‌دهد دو سه هزار نفر هستند که کل ساختار کلان قدرت سیاسی ایران را در دست دارند و بخش اعظم اقتصاد ایران دست گروه‌های خاص است. این انحصار از همان روزهای اول شروع به قلع و قمع کردن دیگران می‌کند. به اعتقاد من فرآیند کلی که جامعه در این چهار دهه طی کرده فرآیند تشکیل ملت نبوده بلکه فرآیند تقلیل ملت به گروه‌های خاص بوده. بعد از چهار دهه هیچ اقلیتی در ایران حالش خوب نیست، هیچ کشور همسایه‌ای هم با ما حالش خوب نیست، بخشی از آن به دسیسه غرب برمی‌گردد ولی بخشی از آن محصول عملکرد ما است.

وی افزود: همین وضعیتی که الان ما داریم در مقایسه با کشورهای همسایه وضعیت موفقی است، ما امروز به مرز مدیترانه نزدیک می‌شویم، در پاکستان و شبه قاره بیشترین محبوبیت را داریم. فارغ از اینکه عملکرد مسئولین یا سازمان فرهنگ و ارتباطات درست بوده یا نادرست، ما در شبه قاره، کشمیر هند و پاکستان طرفداران زیادی داریم. متأسفانه امروز در فضای گفتگو رویکردی ایجاد شده که هر کسی بگوید اوضاع بد است بی‌درنگ حرفش پذیرفته می‌شود. قبول دارم که ما آن پاکی و اصالت اول انقلاب را حفظ نکردیم اما آن سوی ماجرا هم این است که ما زمین نخوردیم. این در دنیا نظیر ندارد مردم کشوری که انقلاب کرده آماده هر نوع حضور خیابانی باشند، اما در ایران این اتفاق می‌افتد. این چه چسب هویتی است که همچنان این کشور را حفظ می‌کند. در قدیم پاسخ این بود که قدرت‌های بزرگ پشت سر هر نظامی باشند آن نظام سقوط نمی‌کند، اما در ایران با این هجمه همه جانبه از سوی دشمن این اتفاق نیفتاد، تجمیع و تجهیز جهانی علیه ایران در بالاترین سطح آن صورت گرفته است. هر ملت سرپایی بدون بحران اقتصادی هم اگر این میزان مداخله از بیرون از مرزها را تجربه می‌کرد، سراسیمه و دچار فروپاشی می‌شد اما ایران توانست خود را حفظ کند و این به دلیل همان هویتی است که دارد.

رحمانی گفت: من با این تصور که ما در همه کشورها نفوذ کردیم موافق نیستم، این نفوذ یک نفوذ گسترده نیست. نکته دیگر اینکه ما در دهه هشتاد و نود با افزایش خانواده‌گرایی مواجه هستیم. هر قدر افراد نسبت به حوزه عمومی بی‌اعتمادتر شوند بیشتر به سمت حوزه‌های خصوصی مانند خانواده و دوستان و آشنایان می‌روند. امر عمومی در ایران یک امر استعمار شده و بلاتکلیف است. اقتصاد در این مسئله نقش مهم و اساسی دارد. به اعتقاد بنده ما در تقسیم بندی نظم جهانی به خام فروشی افتاده‌ایم. مبنای معیشت ما ایرانی‌ها پول‌های بادآورده است که نتیجه‌ای جز رانت ندارد. اصولاً مکانیزم تولید رانت و پیوند با قدرت در سازوکار تولید رانت عنصر اصلی اقتصاد سیاسی نظام حاکمیت ما است. ما هرچه بیشتر به سمت انحصار اقتصادی برویم مشکلات و معضلات‌مان بیشتر می‌شود. مشکل ما یک سیاست غلط یک دولت یا یک مدیر نیست، مسئله سر قواعد بازی است. قواعد ما در اقتصاد، سیاست، هویت و فرهنگی قواعدی است که به سمت انحصار رفته است و همین مسئله سبب شده تا بدنه انقلاب تقلیل پیدا کند و دچار تحجر بشود.

شهرستانی در پایان گفت: واقعیت این است که ما بحران‌های اقتصادی‌مان را با مسائل فرهنگی و هویتی حل می‌کنیم و این اصلاً خوب نیست. در حقیقت فرهنگ و هویت ما بار اقتصاد را به دوش می‌کشد.