دوشنبه 14 مهر 1404

ناگفته‌هایی از لحظه شهادت خانواده «کیان قاسمیان» کوچکترین مجروح جنگ 12 روزه + فیلم

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
ناگفته‌هایی از لحظه شهادت خانواده «کیان قاسمیان» کوچکترین مجروح جنگ 12 روزه + فیلم

بامداد 23 خردادماه رژیم صهونیستی، طبقه ششم خانه‌ای در سعادت آباد تهران را مورد حمله وحشیانه خود قرار داد. در آن شب، دکتر زهره رسولی، پزشک، به همراه همسر و دو فرزندش مهمان خانه پدری خود بودند که بر اثر شدت انفجار در ساختمان دچار سوختگی شدیدی شدند.

- اخبار اجتماعی -

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، در خانه‌ای آرام در پایتخت، زندگی خانواده‌ای با عشق و امید جریان داشت؛ دختر و داماد و نوه‌ها آن شب مهمان خانه پدری بودند اما در یک چشم به هم زدن، همه‌چیز به خون و خاک سپرده شد. جمعه 23 خردادماه امسال بود که رژیم صهونیستی، طبقه ششم خانه‌ای در سعادت آباد تهران را مورد حمله وحشیانه خود قرار داد. در آن شب، دکتر زهره رسولی، پزشک متخصص زنان و زایمان بیمارستان رحیمیان الوند قزوین، به همراه همسر و دو فرزندش مهمان خانه پدری خود بودند که بر اثر شدت انفجار در ساختمان، دچار سوختگی شدیدی شدند.

خانم دکتر و همسر او در ICU یکی از بیمارستان‌های تهران بستری بودند که 27 خردادماه، در اثر شدت سوختگی به شهادت رسیدند. تن نحیف رایان قاسمیان، فرزند دو ماهه این خانواده هم شدت جراحات و سوختگی‌ها را دوام نیاورد و نام رایان، به عنوان کوچکترین شهید جنایات رژیم صهیونیستی در ایران، در صفحه تاریخ نوشته شد.

اکنون تنها یادگار از آن زندگی خاموش‌شده «کیان قاسمیان» است؛ پسربچه 6 ساله‌ای که حالا، علاوه بر زخمی که از غم از دست دادن پدر و مادر و برادرش بر قلبش برجا مانده، زخم‌های سوختگی زیادی بر جسم کوچکش باقی مانده است، کیان، تنها بازمانده خانواده‌ای است که در حمله ددمنشانه رژیم صهیونیستی پرپر شدند.

مادرش، زهره رسولی، پزشک متخصص زنان و زایمان بود؛ بانویی که هر روز با دستانش معجزه حیات می‌آفرید و نوزادان را به آغوش مادرانشان هدیه می‌داد اما دست‌هایی که برای زندگی ساخته شده بودند، خود به ناحق به خون نشستند و در کنار او، رایان دوماهه، کوچک‌ترین عضو این خانه و کوچک‌ترین شهید جنگ 12 روزه، در آغوش مادر به آسمان رفت و رژیم منحوس صهیونیستی، حق حیات را از آنها گرفت.

وصیت شهید دکتر محمدحسین عزیزی / پیکرم را برای آموزش تشریح به دانشکده پزشکی اهدا کنید

روایتی پدرانه از داغی که بر دل خانواده رسولی ماند

در این میان، پدربزرگ کیان با چشمانی اشک‌آلود، از داغی می‌گوید که بر دلش سنگینی می‌کند. او از دختر پزشکش، از دامادی که همراه همیشگی دخترش بود و از نوه‌ای که هنوز شیرخوار بود، روایت می‌کند؛ خاطراتی که با هر جمله‌اش دل‌ها را می‌سوزاند و پرده‌ای دیگر از مظلومیت و جنایتی آشکار را نشان می‌دهد.

آقای دکتر ایرج رسولی، استاد میکروبیولوژی است، پدر دکتر زهره رسولی و پدربزرگ کیان قاسمیان که در گفت‌وگوی اختصاصی با تسنیم، ماجرای شب حمله به خانه‌اش را این‌طور روایت می‌کند: «شب حمله، دخترم خانم دکتر زهره رسولی به همراه همسر و دو فرزندش مهمان ما بودند. معمولاً تعطیلات آخر هفته به تهران برای دیدار ما می‌آمدند و روز کاری که می‌شد صبح اول وقت برمی‌گشتند؛ روز حادثه دو بار قصد کردند بروند خانه‌شان اما تصمیم‌شان بر ماندن شد. دخترم روی وقت ویزیت بیماران و عمل آنها بسیار حساس بود. به همسرش گفت من 8 صبح فردا وقت عمل دارم و اگر نرسم خودم ناراحت می‌شوم چون هیچوقت بعد مریض وارد اتاق عمل نشده‌ام. همسرش به او قول داد که صبح اول وقت به شهرشان برگردند. ساعت 3و 21 دقیقه بامداد جمعه بود که طبقه ششم مورد هدف رژیم صهیونیستی قرار گرفت. حمله باعث شد سه طبقه پایین و سه طبقه بالای محل هدف نیز تخریب شود. خانه ما در طبقه سوم ساختمان قرار داشت که در اثر شدت انفجار، سقف آشپرخانه همه واحدهای بالایی آوار شدند و آشپزخانه ما نیز متصل به پذیرایی بود که دخترم و همسر و فرزندانش در پذیرایی خوابیده بودند. شدت انفجار من و همسرم را نیز دچار جراحت کرد و همسرم مدتی در بیمارستان بستری بود و من نیز دچار مشکلاتی شده‌ام که پزشکان به من توصیه کردند باید جراحی شوم اما به دلیل اینکه درگیر درمان کیان و سایر اعضای خانواده بودم فرصت برای انجام این جراحی‌ها را هنوز پیدا نکرده‌ام. ما در اتاق خواب‌ها بودیم اما حرارت ناشی از انفجار در بخش آشپزخانه و پذیرایی به حدی بود که باعث سوختگی بچه‌های ما شد. من تا از اتاق خواب به آنها برسم شاید 5 ثانیه بیشتر طول نکشید اما در این پنج ثانیه همه آنها دچار سوختگی شده بودند.»

روایتی از مادرانگی در لحظه‌های آخر حیات، زهره گفت رایان را بگذارید بغلم تا آرام بگیرد

بغضش را قورت می‌دهد و ادامه می‌دهد: «هنوز نیمه جانی داشتند، با پای خود هم آمدند پایین ساختمان، آمدیم پایین و دختر من در حیاط ساختمان افتاد و با دستانش خود را روی زمین می‌کشید که نیروهای امدادی آمدند و او را داخل آمبولانس گذاشتند؛ رایان آن لحظه هنوز زنده بود و گریه می‌کرد. آن لحظه من یک حس مادرانگی را در دخترم دیدم که دخترم با سوختگی 80 درصدی، وقتی صدای بچه را شنید اشاره کرد که رایان دو ماهه را روی سینه او بگذاریم تا آرام بگیرد. وقتی آمبولانس خواست حرکت کند دخترم یک جمله به من گفت، گفت: بابا به بیمارستان اطلاع بدهید مریض‌هایم معطل من نشوند.»

شهدای جنگ 12 روزه / ناگفته‌ها از «مرضیه عسکری»؛ پزشکی که قلبش برای نوزادها می‌تپید

پزشکی که تا آخرین لحظه زندگی به فکر بیمارهایش بود

گفتن بقیه خاطرات برای آقای دکتر رسولی سخت است و لحظه‌ای مظلومیت و مهربانی دخترش از یادش نمی‌رود؛ می‌افزاید: «دختر کوچکترم که همراه او در آمبولانس بود برای من تعریف میکرد که بر اثر سوختگی، پوست دست‌های زهره آویزان شده بود و در این حال دستش را بالا آورده و از خواهرش پرسیده است که به نظرت من می‌توانم با این دست‌ها از این به‌بعد عمل کنم؟»

ماجرای درآمد 4 میلیون تومانی دکتر زهره رسولی؛ پزشکی که ویزیت و داروی بیماران نیازمند را حساب می‌کرد

پدر این شهیده، خاطرات ویژه‌ای از مهربانی این پزشک متخصص و دلسوزی او برای بیماران نیازمند را روایت می‌کند، می‌گوید: «دخترم نه تنها اهل زیرمیزی و این صحبت‌ها نبود، بلکه یک دستگاه کارتخوان در مطب داشت که به منشی اش گفته بود هرکسی که به مطب مراجعه می‌کند اگر پول دارد تعرفه را پرداخت کند و اگر ندارد، ایرادی ندارد و نیازی نیست پرداخت کند؛ شب قبل حمله بود که بحث مطب دخترم شد و از او پرسیدم که چه قدر درآمد داری؟ گفت این ماه برای من فقط 4 میلیون تومان مانده است. بعد از شهادت دخترم وقتی به داروخانه های نزدیک مراجعه کردم می‌گفتند خانم دکتر روی نسخه‌هایی که می‌نوشت علامت‌هایی میزد که هزینه داروی برخی از بیماران را خودش پرداخت کند و داروخانه‌ها دارو را به حساب خانم دکتر رسولی، به صورت رایگان به بیماران تحویل می‌دادند.»

روایت کامل دکتر ایرج رسولی از شب حادثه را در ادامه مشاهده می‌کنید:

.

مطالبه مهم خانواده برای درمان تکمیلی کیان قاسمیان

این ماجراها را پدربزرگ کیان، پیش روی او تعریف نمی‌کند، نمی‌خواهد روزهای تلخی که بر کیان و خانواده‌اش گذشته، برایش مرور شود اما می‌گوید یک مسئله هست که ذهن کیان - این کوچکترین مصدوم جنگ 12 روزه - را خیلی مشغول خود کرده، آن هم جای زخم‌های ناشی از سوختگی‌هاست که علیرغم انجام عمل‌های جراحی بسیار، هنوز بر تن نحیف این جانباز کوچک جنگ، باقی مانده و او را آزرده می‌کند. پدربزرگ کیان می‌گوید بخش مهم و عمده هزینه‌های درمان کیان را بنیاد شهید و امور ایثارگران تقبل کرده اما نیاز است کیان به کشور دیگری اعزام شود تا جراحی‌ها برای برداشتن اسکار (زخم‌) های ناشی از این سوختگی‌ها انجام شود. آقای رسولی می‌افزاید: بیشترین نگرانی ما گوشت‌های اضافه‌ای است که در محل سوختگی‌ها و زخم‌ها وجود دارد. این بچه سال‌های آینده قرار است به مدرسه برود و مشکلات و چالش‌های زیادی پیش رو دارد و باید زمان طلایی را برای درمان او از دست ندهیم.