یک‌شنبه 4 آذر 1403

نباید کتاب جهت‌دار جان بولتون را جدی گرفت

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
نباید کتاب جهت‌دار جان بولتون را جدی گرفت

محمد مرندی گفت: نباید کتاب جان بولتون را جدی گرفت. این‌کتاب و کتاب‌هایی از این دست صرفا روایت هستند؛ روایتی جهت‌دار که با نگاه خاصی که آمریکایی‌ها به دنیا دارند نوشته و منتشر شده است.

محمد مرندی گفت: نباید کتاب جنجالی جان بولتون را جدی گرفت. این‌کتاب و کتاب‌هایی از این دست صرفا روایت هستند؛ روایتی جهت‌دار که با نگاه خاصی که آمریکایی‌ها به دنیا دارند نوشته و منتشر شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، نشست «گفتگو درباره کتاب‌هایی برای خداحافظی» که با محوریت کتاب جنجالی خاطرات بولتون با نام «اتاقی که در آن اتفاق افتاد» به بررسی عوامل جانبی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری امریکا می‌پردازد، دیروز یکشنبه 8 تیر با حضور محمد مرندی عضو هیأت علمی دانشگاه مطالعات جهان و حمید غلامزاده دانشجوی دکترای مطالعات امریکا به‌صورت زنده از طریق فضای مجازی برگزار شد.

مرندی در این‌نشست با تشریح دلایل ایجاد بحران امروز در جامعه آمریکایی، از شکاف نژادی، شکاف طبقاتی، تبعات لیبرالیسم و چندقطبی‌های ایجاد شده بر سر شخص دونالد ترامپ، به عنوان چالش‌های تهدیدکننده هویت آمریکایی نام برد.

وی با اشاره به حواشی انتشار کتاب جان بولتون و تلاش دولت آمریکا برای جلوگیری از انتشار آن گفت: میان این‌هیاهو و حواشی باید اشاره کنم که ما نباید این کتاب‌ها را خیلی جدی بگیریم؛ چرا که این‌کتاب و کتاب‌هایی از این دست صرفا «روایت» هستند؛ روایتی جهت دار که با نگاه خاصی که آمریکایی‌ها به دنیا دارند نوشته و منتشر شده است. به‌خصوص در مواردی که درباره سیاست‌های خارجی و سایر کشورها صحبت می‌کند، نباید برای ما خیلی قابل استناد باشد.

‌انتشار فهم ناقص دولتمردان آمریکایی از ایران

عضو هیأت علمی دانشگاه مطالعات جهان با اشاره به موضوعات مطرح شده درباره مذاکره ترامپ با ایران، گفت: به‌عنوان مثال درباره مذاکره با ایران این‌گونه القا می‌شود که ایران می‌خواهد با آنها صحبت کند. درحالی که آنها می‌خواستند با ایران مذاکره کنند. حتی فرضا اگر بگوییم این‌نگاه درست است، یک‌بار این‌اتفاق افتاد و مذاکره و توافق انجام شد؛ اما در ادامه با آمدن ترامپ آمریکا از این توافق خارج شد و بعد گفتند که بیایید تا توافق جدیدی ایجاد کنیم! من نتیجه گیری می‌کنم که فهم آمریکایی‌ها درباره ایران اندک است و زمانی که ما ایرانی‌ها مواضع آنها را در این کتاب‌ها می‌خوانیم، متوجه این موضوع می‌شویم. اما وقتی این کتاب در سایر کشورها به زبان‌های مختلف جهان ترجمه می‌شود، مردم آن کشورها روایت آمریکا و نگاه خاص آنها را درباره سایر کشورها و ایران می‌خوانند و یک فهم آمریکایی از ایران و کشورهای دیگر دریافت می‌کنند.

مرندی با اشاره به هجوم غرب‌زدگی در جهان و حتی ایران گفت: متاسفانه موج غرب‌زدگی در دانشگاه‌های خودمان و در میان نخبگان خودمان هم وجود دارد، به طوری که زمانی که دانشجویانم در این حوزه‌ها از من سوال می‌کنند مشخص است که نگاه این سوالات برگرفته از رسانه‌های غربی و همان فهم آمریکایی است. بر این اساس من باید برای آنها توضیح دهم که باید اطلاعات خود را از منابع مستقل و رسانه‌های آلترناتیو دریافت کنند تا دریافتی جامع از این موضوعات داشته باشند. به هرحال این مسائل وجود دارد که البته باید آن را حل کرد.

غیرقابل استناد بودن روایات دولتمردان آمریکایی

این‌پژوهشگر سیاسی گفت: شخصیت و عملکرد ترامپ و بولتون باعث شده روایات آنها فاقد ارزش استناد باشد. برای روشن‌تر شدن این‌موضوع به ماجرای ویکیلیکس اشاره می‌کنم؛ حرف‌ها و مسائل مطرح شده در آن ماجرا را بیشتر درک می کنم، چرا که با استناد به مدرک حرف می‌زد، اما کتاب‌های ترامپ و بولتون و از این دست بر اساس روایات آن افراد مطرح می‌شود. به‌عنوان مثال یکی از اسنادی که در ماجرای ویکیلیکس منتشر شد، افشا کرد که در سال 2014 کلینتون و تشکیلاتش می دانستند که عربستان و قطر و متحدان آمریکا به داعش پول می دادند و دولت ترکیه نیز در تربیت داعش کمک می کرد و آنها در آن زمان برای نابودی سوریه با هم متحد بودند. اما امروز دیگر هرچه کتاب بنویسند نمی توانند آن اسناد را نقض و نفی کنند. شخصیت و عملکرد این افراد در دنیا روشن است و خاطرات آنها قطعا نمی تواند برای ما مستند باشد.

وی مخاطب اصلی کتاب جان بولتون را مخاطبان داخلی آمریکا دانست و گفت: در این‌کتاب نیز مانند سایر کتاب‌های از این دست، نگاه استثناگری آمریکایی با آن فرهنگ نژادپرستانه که خود را تمدن برتر می‌دانند، گرچه برای کشورهای مختلف جهان دارای جاذبه است، اما بیشتر مصرف داخلی دارد. نژادپرستی آن چنان در فرهنگ آمریکایی ریشه دوانده که حتی اوباما به عنوان یک سیاه پوست این تمدن را پذیرفته است.

ریشه‌دواندن نژادپرستی در فرهنگ آمریکایی

عضو هیأت علمی دانشگاه مطالعات جهان ادامه داد: با اینکه اکثر غریب به اتفاق موسسان و افرادی که نامه استقلال آمریکا را تهیه کردند برده دار و نژادپرست بودند، اما اوباما بارها از موسسان آمریکا با احترام یاد کرده است. در حالی که اگر اوباما آن زمان زندگی می کرد، قطعا برده یکی از این افراد می‌بود، اما امروز درباره این تعارض صحبت نمی شود. حتی در ماجرای تخریب و پایین کشاندن مجسمه‌ها و نمادهای نژادپرستی اختلافات جدی وجود دارد. به طوری که بسیاری از افراد که موافق برداشته شدن مجسمه برده دارها هستند، از سوی دیگر مخالف برداشته شدن مجسمه فرماندهان آمریکایی نژادپرستی هستند که برای آمریکا جنبه ملی و تاریخی دارند. بسیاری از دولتمردان آمریکایی امروز برای پایان دادن به اعتراضات و پایین کشیدن نمادهای نژادپرستی عنوان می‌کنند که این مجسمه‌ها نباید سرنگون شوند، بلکه باید آن را از آن مکان فعلی به موزه منتقل کرد و اشکالات آن را برای بازدیدکنندگان توضیح داد. اما باید از آنها سوال پرسید که چرا آمریکایی ها وقتی عراق را تصاحب کردند، اولین کاری که انجام دادند، سرنگونی مجسمه صدام بود؟ این موضع گیری‌ها نشان از رفتارهای دوگانه و چندگانه بر اساس منافع و فرهنگ‌نژادپرستانه آمریکایی‌ها دارد.

مرندی درباره اهمیت پرداختن به مبارزه با نژادپرستی در آمریکا گفت: بحث نژادپرستی فقط یک جرم آمریکایی نیست و اگر ما نسبت به افرادی در کشور همسایه خودمان نگاه آمریکایی داشته باشیم، این هم مصداق نژادپرستی است. اما به این دلیل که تأثیرگذاری رفتار آمریکا جهانی است، موضوع نژادپرستی در آمریکا بسیار مهم و قابل تامل است. به طوری که این رفتارنژادپرستانه آمریکایی‌ها بر رفتار همه کشورها و حتی در داخل کشور ما نیز تاثیرگذار خواهد بود.

بررسی عوامل بروز بحران هویت آمریکایی

این‌تحلیل‌گر مسائل سیاست خارجی در ادامه به بحران جامعه آمریکا و چالش‌های آن در دهه‌های اخیر پرداخت و گفت: یکی از مشکلات آمریکا این است که تاریخ و سابقه زیادی ندارد، بنابراین برای پرداختن به هویت آمریکایی به‌جای گذشته از آینده صحبت می‌کنند و معتقدند که اساس آمریکا این است که آنها استثنا هستند. در دهه 70 اکثر غریب به اتفاق مردم آمریکا سفید پوست بودند و به دلیل استعمارگری و جمع‌آوری ثروت و زمین‌های بسیار، وضعیت خوبی در این کشور حاکم بود. اما در چند دهه اخیر و به خصوص از دهه 70 اتفاقاتی افتاد وضعیت آمریکا را به چالش کشید.

وی درباره چالش‌ها و بحران جامعه آمریکایی گفت: از دهه 70 به دلیل نیاز آن جامعه، مهاجرت به آمریکا زیاد می شود و مهاجرین آمریکای لاتین و سیاه پوست ها به این کشور می‌آیند؛ این روند ادامه داشته به طوری که در چندسال آینده سفیدپوست ها در آمریکا کمتر از 50 درصد خواهند شد که البته ترامپ سعی می کند جلوی آن را بگیرد. در این میان لیبرالیسم در آمریکا، فروپاشی شوروی و از دست دادن یک شریک ایدئولوژیک چالش دیگر آمریکا شد.

مرندی درباره رخ‌دادن فاجعه بزرگ در آمریکا در دوران ریاست جمهوری اوباما گفت: در زمانی که لیبرالیسم آمریکا را به یک بحران جدی کشاند، اوباما صدها میلیارد دلار خلق کرد و به بانک ها و موسسات دیگر داد. این اتفاق باعث شد که پولدارها ثروتمند تر و قشر متوسط از جهاتی نابود شود و در این میان بسیاری از سفیدپوستان آمریکایی در قشر متوسط به مشکل خوردند و در ادامه، همین توجه به قشر متوسط سفیدپوست کلید موفقیت ترامپ در انتخابات شد.

چالش‌های بنیادین در ساختار تمدن آمریکایی

وی با اشاره به بروز اشکالات بنیادین ساختار آمریکا گفت: اما ترامپ هم پس از روی کار آمدن همان نگاه را ادامه داد و پول‌های بسیار بیشتری نسبت به اوباما خلق و در جامعه تزریق کرد که این موضوع باعث شد امروز اقتصاد آمریکا در یک شرایط بسیار خطرناکی قرار گیرد. هرچند که در این میان کمک هایی به قشر متوسط به لحاظ مالی انجام شده، اما به زودی این کمک‌ها به پایان می‌رسند و آن مشکلات دوباره سرباز می‌کنند.

این عضو هیأت علمی دانشگاه مطالعات جهان در ادامه گفت: هویت آمریکایی امروز از چند جهت با مشکلاتی جدی روبه‌رو است. از یک جهت شکاف های عمیق طبقاتی برای همه آمریکایی ها سوالات بسیاری ایجاد کرده که در این کشوری که قرار بود از همه جهات نمونه و الگو باشد چرا این شکاف ایجاد شده است. به طوری که بخش زیادی از جامعه آمریکا به فقر کشیده شدند. چون امروز یک درد مشترک پیدا کرده‌اند. از سوی دیگر شکاف نژادی در آمریکا باعث دو یا چند دستگی در این کشور شده؛ به طوری که امروز بخش عمده‌ای از سفید پوست ها که رفاه گذشته خود را از دست داده‌اند می‌گویند ما باید برگردیم به همان زمان که سفیدپوست ها غالب و برتر بودند و مسبب آن را سیاه پوستان می‌دانند که این موضوع باعث عمیق‌تر شدن شکاف نژادی در این کشور شده است.

ترامپ عامل چندقطبی شدن جامعه آمریکایی

مرندی شخصیت ترامپ را از دیگر عوامل بروز شکاف در جامعه آمریکایی توصیف کرد و گفت: اگرچه شخصیت ترامپ در خارج از آمریکا به عنوان یک شخصیت منفور شناخته می‌شود، اما در داخل آمریکا به این صورت نیست و دوقطبی و گاه چند قطبی درباره او وجود دارد. البته اوباما نیز مانند ترامپ بود و اقدامات مشابهی داشتند، اما منش و ادبیات اوباما و گفتمان ایجاد شده در پی آن، چهره ای محبوب از او را در دنیا نشان می‌داد. این موضوعی بود که حتی در دانشگاه های ما و در میان دانشجویان نیز می‌شد مشاهده کرد.

این عضو هیأت علمی دانشگاه مطالعات جهان در جمع‌بندی صحبت‌های خود گفت: شکاف هایی که امروز در داخل آمریکا وجود دارد از جنگ داخلی آمریکا به این سمت بی سابقه بوده است. به طوری که اگر ترامپ در انتخابات پیش روی آمریکا پیروز شود، مخالفانش ادامه حکومت ایشان را نمی پذیرند و اگر ترامپ رای نیاورد طرفداران او این موضوع را نمی‌پذیرد. این درحالی است که طرفداران ترامپ یکپارچه هستند، اما مخالفان او یکپارچه نیستند و همه آنها حزب دموکرات را نیز قبول ندارند.