شنبه 29 اردیبهشت 1403

نوسازی «برند» عربستان به کمک ورزش / گزارش ویژه: آنچه بن سلمان از جان فوتبال می‌خواهد!

وب‌گاه ورزش سه مشاهده در مرجع
نوسازی «برند» عربستان به کمک ورزش / گزارش ویژه: آنچه بن سلمان از جان فوتبال می‌خواهد!

پروژه فوتبالی محمد بن سلمان چگونه کار می‌کند و باشگاه‌های عربستانی این همه پول را از کجا آورده‌اند؟

این روزها محمد بن‌سلمان در حالی تخت‌گاز در رالی تنوع‌بخشی به اقتصاد وابسته به نفت عربستان سعودی می‌راند که پشتش به کوهی به اسم PIF گرم است؛ Public Investment Fund یا «صندوق سرمایه‌گذاری عمومی» با سرمایه حدود 700 میلیارد دلاری حاصل از درآمدهای نفتی که ماموریت دارد کسب‌وکار تجاری قدیمی‌شده خانوادگی را متحول کند. او عملاً با نشستن بر رفیع‌ترین نقطه این صندوق، دولت و مدیران کشور را دور زده و با حبابی از قدرت و ثروت، تمام عربستان را در بر گرفته است. این صندوق البته قدمتی چندین‌دهه‌ای دارد؛ PIF در سال 1971 به عنوان بخشی از وزارت دارایی تاسیس شد که کارش اعطای وام برای توسعه اقتصاد بود و درصد قابل توجهی از بازار سهام عربستان سعودی را هم در اختیار داشت، اما در خارج از کشور کمتر شناخته می‌شد تا اینکه در مارس 2015، این صندوق «دوباره متولد شد» و تحت مدیریت مستقیم MBS قرار گرفت. از سال 2017 که MBS پسرعموی بزرگ‌ترش را کنار زد و وارث تاج و تخت شد، اندازه «صندوق سرمایه‌گذاری عمومی» با تزریق پول بیشتر از بانک مرکزی عربستان و البته عرضه اولیه سهام غول نفتی دولتی یعنی «آرامکو» دو برابر شده است. حالا دیگر مراکز قدرت مالی سابق عربستان مانند وزارت دارایی، وزارت اقتصاد و بانک مرکزی در سایه «صندوق سرمایه‌گذاری عمومی» چون جمع مورچه‌گان در سایه یک کوه هستند. PIF در این پنج‌سال چنان رشد کرده که دست‌کم چهاردرصد سهام غولی به نام «اوبر» را خریده، سهام ممتاز شرکت خودروسازی الکتریکی لوسید موتورز را به عنوان نمونه‌ای از چگونگی رشد صنایع و درآمدهای غیرنفتی در اختیار گرفته، سرمایه‌ای 200 میلیون‌دلاری به ورزش گلف تزریق کرده و باشگاه فوتبال نیوکاسل یونایتد در انگلیس را هم تحت تملکش درآورده است. این صندوق همچنین بخشی از کنسرسیوم تحت رهبری تد بولی (که باشگاه لندنی چلسی را در سال 2022 خریداری کرد) به‌شمار می‌آید. PIF در داخل کشور هم بیشترین تاثیر را گذاشته و اقتصاد عربستان را با برند خود متحول کرده است؛ ایجاد بیش از 80 شرکت جدید، خلق بیش از 500 هزار شغل مستقیم یا غیرمستقیم با دست‌کم 40 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری داخلی سالانه در بخش‌هایی مانند املاک و مستغلات و گردشگری لوکس، تنها بخشی از اقدامات این صندوق است.

کارکرد صندوق سرمایه‌گذاری عمومی در فوتبال چگونه است؟ پروژه فوتبالی MBS چگونه کار می‌کند و باشگاه‌های عربستانی این همه پول را از کجا آورده‌اند؟ ماجرا از این قرار است که بخشی از آن ثروت عظیم انباشته‌شده در صندوق سرمایه‌گذاری عمومی (PIF) که نزدیک به 700 میلیارد دلار است، برای توسعه فوتبال و لیگ برتر عربستان هزینه می‌شود؛ چهار باشگاه بزرگ کشور (که رقبای سنتی هستند و داربی‌های بزرگ بین آنها همواره دیدنی و سرشار از هیجان بوده) شامل دو تیم از جده (الاتحاد و الاهلی) و دو تیم پایتخت (الهلال و النصر) تبدیل به یک «نهاد شرکتی» می‌شوند و سرمایه لازم را برای ادامه فعالیت کهکشانی‌شان، از صندوق سرمایه‌گذاری عمومی دریافت می‌کنند. این چهار باشگاه بزرگ به همراه دیگر باشگاه‌های حاضر در لیگ حرفه‌ای عربستان به عنوان بخشی از پروژه MBS برای کمک به پیشرفت ورزش در کشور، خصوصی می‌شوند تا کمک کنند لیگ عربستان در میان 10 لیگ برتر جهان قرار گیرد. تخمین زده می‌شود صندوق سرمایه‌گذاری عمومی با در اختیار گرفتن 75 درصد از سهام النصر، الهلال، الاهلی و الاتحاد بودجه‌ای بیش از یک میلیارد دلار در هر فصل برای تامین مالی قراردادها، نقل و انتقالات و توسعه لیگ برتر به این نهاد شرکتی چهارباشگاهی پرداخت کند. منطق پشت این تصمیم برای حمایت ویژه از این چهار باشگاه هم چنین است: الهلال و النصر دو باشگاه بزرگ در پایتخت هستند و دو باشگاه دیگر دو باشگاه بزرگ جده، دومین شهر بزرگ کشورند که هوادارانی پرشور و بی‌شمار دارند. بنابراین رقابت داربی گونه بین این دو شهر بزرگ و این چهار تیم پرطرفدار، لیگ را داغ‌تر خواهد کرد. البته باشگاه‌های دیگر لیگ برتر هم از تامین‌کنندگان مالی کهکشانی دیگری همچون آرامکو و نئوم ارتزاق خواهند کرد. القادسیه، بزرگ‌ترین باشگاه در شرق عربستان که بیشتر ذخایر نفتی کشور را در دل خود دارد، از سوی آرامکو پشتیبانی خواهد شد و کمک خواهد کرد تا کل این پروژه، بن‌سلمان و اصلاحاتش را به یک هدف نهایی برساند؛ تحقق یکی از بندهای چشم‌انداز استراتژیک 2030 عربستان سعودی یعنی «میزبانی جام جهانی 2030».

چرا پروژه لیگ حرفه‌ای عربستان با تجربه‌های مشابه دیگر متفاوت است؟ بسیاری از کشورهای دنیا و حتی همین منطقه غرب آسیا تجربه‌های مشابهی را مانند آنچه امروز در فوتبال عربستان اتفاق می‌افتد داشته‌اند. از همسایه‌های کوچک عربستان یعنی امارات و قطر که جام جهانی را برگزار کرد گرفته تا چین و ایالات‌متحده، همگی با برنامه‌های فوتبال پرزرق‌وبرقشان سال‌هاست که ستاره‌هایی را به لیگ‌های خود می‌برند و مردم را مدتی سرگرم می‌کنند. اما چرا پروژه لیگ حرفه‌ای عربستان با تمام اینها متفاوت است؟ یکی از مهم‌ترین دلایل اینجاست: باشگاه‌های عربستانی، برخلاف همتایان خود در اروپا، آسیا و آمریکا به قوانین بازی جوانمردانه مالی که از سوی اتحادیه‌های منطقه‌ای فوتبال وضع شده و قدرت خرج کردن یک باشگاه را محدود می‌کند، مقید نیستند. بنابراین می‌توانند بدون نگرانی از نظارت نهادهای منطقه‌ای، قراردادهای بزرگ امضا کنند. از سوی دیگر، با اینکه باشگاه‌های فوتبال در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکای جنوبی به‌طور «ارگانیک» و با تغذیه از جوامع و استعدادهای محلی رشد کرده‌اند و همچنان نیز بزرگ می‌شوند، اما «تجاری‌سازی»، فرصت‌های جدیدی را خلق کرده و موجب تشکیل عدم تقارن در فوتبال شده است به‌طوری‌که امروز باشگاه‌هایی که با سقوط از لیگ برتر انگلیس مبارزه می‌کنند (مثل نیوکسل دو سال قبل) یا چلسی و لیورپول متاثر از رکود اقتصادی جهانی حالا می‌توانند با تکیه بر پول‌های سرازیرشده از عربستان، از باشگاه‌های اروپایی دیگر هم پیشی بگیرند و فرصت بازی در لیگ قهرمانان اروپا را که برایشان میلیون‌ها یورو پاداش به همراه دارد به چنگ آورند.

در غرب آسیا در تجربه‌هایی مشابه، قطر و امارات به دنبال ستاره‌هایی مانند گابریل باتیستوتا، روماریو و پپ گواردیولا در دهه اول قرن جاری بودند، اما هیچ‌کدام از آن خریدها، حتی مثلاً خرید ژاوی به عنوان بازیکن و سپس سرمربی باشگاه السد قطر، تاثیر شگرفی مانند تاثیر خرید رونالدو توسط النصر را در خارج از زمین‌های فوتبال ایجاد نکرد. یا در نمونه‌ای مشابه، آوردن دیه‌گو مارادونای افسانه‌ای به عنوان سرمربی باشگاه الوصل امارات (سال 2011 تا 2012) هم نتوانست نگاه جهانیان را به لیگ امارات معطوف کند. حالا هر دو این لیگ‌ها (قطر و امارات) از نظر عملکرد در رقابت‌های قاره‌ای و کیفیت منطقه‌ای دچار رکود شده‌اند و در صورت ادامه روند فعلی، در سایه همسایه بزرگ‌تر خود محو خواهند شد. عربستان سعودی یک پایگاه فوتبالی بزرگ و عمیق دارد که می‌تواند به آن اتکا کند. به عنوان مثال الاتحاد فصل گذشته میانگین 40 هزار نفر تماشاگر برای هر بازی داشت، در حالی که کل تماشاگرانی که در فصل گذشته بازی‌های لیگ قطر را از نزدیک تماشا کردند 260 هزار نفر بودند که یک‌دهم کل تماشاگران لیگ عربستان سعودی است. عربستان باشگاهی مانند الهلال دارد که در حال حاضر یکی از 10 باشگاه برتر جهان در توییتر با بیشترین تعداد فالوئر است و همین پایگاه اجتماعی شگرف به ترویج صنایع دیگر مانند گردشگری هم کمک می‌کند. کمی دورتر از غرب آسیا که کشورهای عرب آفریقایی قدرت‌های سنتی مانند مصر، مراکش و الجزایر را تشکیل داده‌اند هم چنین پتانسیلی وجود ندارد. در حالی که سوپراستارهایی از شمال آفریقا مانند محمد صلاح در لیورپول و اشرف حکیمی در پاری سن ژرمن را می‌توان در باشگاه‌های بزرگ اروپایی پیدا کرد، تعداد فزاینده‌ای از هم‌تیمی‌های آنها در حال حاضر به لیگ عربستان لینک شده‌اند یا مثل ریاض محرز (از منچسترسیتی به الاهلی) ماجراجویی تازه‌شان را شروع کرده‌اند. احمد قاضی و طارق احمد، ملی‌پوشان مصری، نقش‌های کلیدی در قهرمانی الاتحاد در فصل گذشته داشتند و بازیکنانی از تیم‌های ملی الجزایر و مراکش هم در لیگ عربستان بازی می‌کنند. با اینکه غول‌های مصری مانند الاهلی و الزمالک یا ویداد مراکش دارای تاریخچه طولانی و پرافتخار و متکی به پایگاه‌های بزرگ هواداران در کشورهای خود هستند، اما به سادگی نمی‌توانند با رقبای خود در شرق آفریقا رقابت کنند.

تجربه شکست بار چین ماجراجویی فوتبالی محمد بن‌سلمان حتی با آنچه در دو سوی دیگر دنیا یعنی در چین و ایالات‌متحده آمریکا هم اتفاق می‌افتد فرق دارد. چینی‌ها مدت زیادی تلاش کردند تا خود را به عنوان مقصدی برای همه ورزش‌ها معرفی کنند. بعد از برگزاری المپیک 2008، آنها یک برنامه توسعه با بودجه نامحدود برای باشگاه‌هایشان طراحی کردند و قراردادهایی نجومی با بازیکنان بزرگی هم بستند. آن زمان رئیس‌جمهور چین، شی جین پینگ، شخصاً پیگیر فرهنگ‌سازی در لیگ فوتبال چین بود که مدت‌ها از قمار و فساد رنج می‌برد. دولت شرکت‌های چینی را تشویق کرد تا به فوتبال پول تزریق کنند، استعدادهای خارجی را برای لیگ چین بخرند و حتی در باشگاه‌های اروپایی (مانند غول‌های ایتالیایی اینتر و میلان) سرمایه‌گذاری کنند. همان روزها بود که پای ستارگانی امثال کارلوس ته‌وس 33ساله (که با درآمدی تقریباً 31میلیون دلاری در سال به پردرآمدترین فوتبالیست جهان تبدیل شد)، دیدیه دروگبا و نیکلاس آنلکا هم به آنجا باز شد، ولی این سه نفر کجا و بنزما و رونالدو کجا که حساب اینستاگرامش نزدیک به 600 میلیون دنبال‌کننده دارد و هر پستش برای افزایش فالوئرهای مجازی باشگاهش، النصر، کافی است.

به همین دلیل، ورود ستاره‌های پا به سن‌گذاشته به لیگ فوتبال چین، هیچ ارزش ذاتی به محصول آنها اضافه نکرد و در نهایت هم بیشتر آنها به پایان دوران حرفه‌ای خود رسیدند و نتوانستند به رشد کلی فوتبال در چین کمک کنند. یکی دیگر از چالش‌های «لیگ چینی» این بود که دولت چین (با هدف بالا بردن کیفیت تیم ملی فوتبال) اصرار داشت تعداد بازیکنان چینی در هر تیم حفظ شود، اما تنها نتیجه این پافشاری، کاهش بیشتر تماشاگر بود. علاوه بر این، سرکوب فساد از سوی دولت چین و مبارزه با سرازیر شدن پول‌های مشکوک شرکت‌های مالک یا حامی تیم‌های لیگ برتری که به جریمه‌های هنگفتی برای بی‌نظمی‌های مالی منجر شد، ضربه‌ای بزرگ به پیکر لیگ فوتبال چین وارد آورد. از ابتدای سال 2017، دولت علاوه بر محدود کردن تعداد بازیکن خارجی برای هر تیم، قانون مالیات 100درصدی را بر نقل و انتقالات بین‌المللی اعمال کرد و میزان دستمزد پرداختی به خارجی‌ها را (که در بعضی موارد به یک‌دهم مبلغی که در ابتدا به آنها پرداخت می‌شد هم نمی‌رسید) به شدت کاهش داد تا به این ترتیب، ستاره‌های بزرگ از قطار چینی فوتبال پیاده شوند.

این یک سرمایه‌گذاری است در گذشته تمام باشگاه‌ها در عربستان در اختیار دولت بودند، بنابراین هیچ‌گاه مالکیت خصوصی فوتبال در عربستان وجود نداشت. اما حالا که باشگاه‌ها تحت مالکیت صندوق‌ها یا شرکت‌های مختلف هستند (حتی اگر آن شرکت‌ها دولتی یا شبه‌دولتی باشند)، دست‌کم حرکتی به سمت خصوصی‌سازی تلقی می‌شود یا حتی بتوان گفت این نوعی «ملی‌سازی» فوتبال است؛ چیزی شبیه یک فرانچایز متعلق به یک مالک مشخص به نام صندوق سرمایه‌گذاری ملی. این سفری طولانی و سخت اما اجتناب‌ناپذیر است، زیرا سازمان لیگ عربستان تحت نظارت PIF به رهبری MBS چشم‌اندازی برای درآمد 120 میلیون‌دلاری برای فصل پیش‌روی لیگ برتر طراحی کرده که تا فصل منتهی به 2030 باید به 480 میلیون دلار در سال برسد. شاید گفتنش آسان باشد، اما فراموش نکنید همین چند ماه پیش بود که ایده به میدان رفتن فوق‌ستارگانی همچون رونالدو و بنزما به صورت هفتگی در جده و ریاض جدی گرفته نمی‌شد، اما حالا آن رویا به واقعیت تبدیل شده. بله! فوتبال «فراپدیده» ای است که در آن هر نتیجه‌ای ممکن است رقم بخورد و هر تغییری می‌تواند به سرعت رخ دهد؛ چه در داخل زمین و چه خارج از آن. و ولیعهد جوان و قدرتمند، این نکته را خوب فهمیده...

چرا ستاره‌های فوتبال به عربستان می‌روند؟ پاسخ ساده در مورد اینکه چرا فوتبالیست‌ها به عربستان می‌روند «پول» است. بیشتر فوتبالیست‌ها وقتی به نزدیکی سن بازنشستگی می‌رسند، برای تامین آینده‌شان به لیگ‌هایی آسان‌تر رو می‌آورند تا با تحمل فشار کمتر و کسب درآمد بیشتر از چیزی که عرف بازار نقل و انتقالات برایشان ارزشگذاری می‌کند، عصایی برای روزهای پیری دست‌وپا کنند. بنابراین، به حداکثر رساندن درآمد می‌تواند اولویت بالاتری نسبت به رقابت سخت برای کسب جام‌های بیشتر برای آنها باشد. برای نمونه گفته می‌شود کریم بنزما با بازی در لیگ عربستان سالانه 100 میلیون دلار درآمد خواهد داشت (80 میلیون دلار بیشتر از درآمدی که در رئال مادرید متمول و کهکشانی داشت).

با این حال، طرفداران فوتبال و به ویژه رسانه‌های اروپایی چندان دل خوشی از رویکرد جدید عربستان به فوتبال ندارند. دلیلش هم کاملاً مشخص است؛ شاهزاده با این کار دارد خون‌شویی می‌کند. بعد از اینکه در سال 2018 جمال خاشقجی روزنامه‌نگار منتقد سعودی که برای واشنگتن‌پست می‌نوشت، در کمین یک جوخه 15نفره در کنسولگری عربستان در استانبول گرفتار آمد و قطعه‌قطعه شد، آژانس‌های اطلاعاتی تایید کردند که این کار با نظارت و دستور مستقیم MBS انجام شده است. پاسخ جهان به این جنایت، محکومیت کامل بود. اما دیری نپایید که درهای لیگ برتر انگلیس به روی دلارهای صندوق سرمایه‌گذاری عمومی عربستان (PIF) که به‌وسیله محمد بن‌سلمان اداره می‌شود باز شد و او مالکیت باشگاه لیگ برتری نیوکاسل را در انگلیس به دست آورد. حالا هم که موج تازه‌ای از پیوستن ستاره‌ها از باشگاه‌های بزرگ اروپایی به عربستان به راه افتاده، دارایی‌های بی‌پایان صندوق سرمایه‌گذاری عمومی به داد باشگاه‌های اروپایی و بریتانیایی مثل چلسی می‌رسد که 600 میلیون یورو طی یک فصل خرج کرده و حالا که در رکود حاصل از افزایش تورم جهانی و این همه خرج اضافی گرفتار آمده، ناچار است دنبال یک منجی بگردد تا خرج و دخلش را سروسامان بدهد. بنابراین، این یک حساب و کتاب ساده است؛ در بازار عرضه و تقاضا، رضایتمندی حرف اول را می‌زند و آنچه این روزها در بازار فوتبال رخ می‌دهد هم نشان از همین اصل دارد؛ انگار فوتبالی‌ها کاری به پیشینه خاندان سعودی، مشکلات حقوق بشری و سابقه‌اش در بریدن صدای منتقدان ندارند؛ آنها راضی‌اند که پول را بگیرند و به سمت دیگری نگاه کنند. نکته: این فهرست هر لحظه در حال تغییر است و گفته می‌شود تلاش سعودی‌ها برای متقاعد کردن این نام‌های بزرگ جهت پیوستن به رونالدو و شرکا ادامه دارد: نیمار (پاری سن ژرمن به الهلال)، برناردو سیلوا (من‌سیتی به الهلال)، حکیم زیاش (چلسی به النصر)، سائول (اتلتیکو مادرید به النصر)، پل پوگبا (یوونتوس به الاهلی) و... وحید نمازی / روزنامه‌نگار و پژوهشگر فوتبال منبع: تجارت فردا

نوسازی «برند» عربستان به کمک ورزش / گزارش ویژه: آنچه بن سلمان از جان فوتبال می‌خواهد! 2
نوسازی «برند» عربستان به کمک ورزش / گزارش ویژه: آنچه بن سلمان از جان فوتبال می‌خواهد! 3
نوسازی «برند» عربستان به کمک ورزش / گزارش ویژه: آنچه بن سلمان از جان فوتبال می‌خواهد! 4