هرچه دوست داشته باشم باور میکنم!
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، حسین اکبری؛* قطعا برای شما هم سئوال شده که چرا برخی از شهروندان ماجراهایی عجیب و غریب را باور میکنند؟ دروغهای شاخداری که هر کسی با یک حساب دو دوتا چهارتا متوجه اشتباه بودن آن میشود. اما یک عده نه تنها آن را باور میکنند؛ بلکه اگر هزاران شاهد عینی هم بیایند و بگویند اینطور نبوده، با دهها دلیل میگویند نه! واقعیت همان است که اول شنیدیم. مثلا در ماجرای فوت سارینا اسماعیل زاده؛ مادر بنده خدا، همسایهها و اقوام، پزشکی قانونی و...؛ همه میگویند این فرد از پشت بام منزل افتاده؛ دهها همسایه شاهدند؛ فایل تماس همسایهها با اورژانس منتشر شده و دهها دلیل دیگر. اما باز هم عدهای میگویند این دختر را پلیس کشته! چرا؟ صرفا به خاطر سناریوسازی یک رسانه رسمی! و حتی گاهی تا این حد هم مستدل نه! به یک نوشته سه خطی از یک کاربر ناشناس توییتر اکتفا میکنند. دلیل این نوع باورپذیری چیست؟ چرا برخی افراد با بدیهیترین دروغها فریب میخورند و با واضحترین حقیقتها مقابله میکنند؟ اکنون عدهای میگویند آنقدر از دولت دروغ شنیده اند که دیگر حرفهای راستشان نیز باور نمیشود؛ اما این حرف اشتباه است. چرا؟ چون مگر این افراد کم دروغ از رسانههای آن طرف آبی شنیده اند؟ نه یک مورد و دو مورد بلکه دهها و صدها مورد میتوان مثال زد. پس چرا آن را باز هم باور میکنند؟ پس قطعا این دلیل صحیح نیست. نیک انفیلد، مدیر مرکز پژوهشهای پیشرفته دانشگاه سیدنی در مقالهای با عنوان ««Believe what you like»، که در سال 2019 منتشر شده گفته است هر چه را دوست داری باور کن. در این مقاله آمده است که اگر کسی بگوید سیگار برای سلامتیتان مفید است، حرفش را باور میکنید؟ اگر نامزد انتخاباتی وعدههای عجیبوغریب بدهد، چه؟ تبلیغات بازرگانی را چه میگویید؟ بسیاری از ما گوشمان به این حرفها بدهکار نیست. درواقع آنقدرها هم سادهلوح نیستیم. اما پس اینهمه باور دروغین افراد از کجا میآید؟ نیک انفیلد میگوید آنچه باورهای خطا را به خورد ما میدهد نه سادگی و سادهلوحی ما، که دستگاه پیچیده علایق و گرایشهای اجتماعی ماست. ما عادت داریم چیزهایی را باور کنیم که به نفعماناند و از صمیم قلب دوستشان داریم. به عبارتی سادهتر ما هر چه دوست داشته باشیم باور میکنیم؛ حالا شما هزاران دلیل بیاور که سارینا اسماعیل زاده کشته نشده. اما عدهای آن را باور نمیکنند. چون به نفعشان نیست؛ مطابق میلشان نیست؛ آنها میخواهند برای علایق و تنفرات خود توجیه داشته باشند. پس اگر خدا هم به آنها بگوید این دختر کشته نشده، اینها میگویند نه! نعوذ بالله خدا را شکنجه کرده اند که اینطور اعتراف کند! با این حال این یادداشت دلیلی برای کم کاری در حوزه تبیین نمیشود؛ ما همچنان در فهم رسانه و اقدامات فعالانه مشکل داریم. اقناع افکار عمومی (که آن علاقه و تنفر عده قلیل را ندارند)، لازم و ضروری است و باید پاسخ داده شود. حسین اکبری، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته اقتصاد دانشگاه بجنورد و فعال حوزه رسانه
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.