هشت سال دولت روحانی برای مردم مشقتآفرین بود
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، در آستانه هفتم تیر، سالروز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، هستیم که شهید بهشتی به همراه 72 یار خود به شهادت رسیدند. برنامه تلویزیونی «دستخط» میزبان یکی از بازماندگان این واقعه تروریستی منافقین کوردل بوده است. کسی است که هم در قبل از انقلاب، فعالیتهای انقلابی داشته و هم بعد از انقلاب سمتهای مختلفی را تجربه کرده است از جمله معاون نخستوزیر و معاون رئیسجمهور.
در دوره هشتم انتخابات ریاستجمهوری در سال 1380 هم از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری و همچنین عضو دوره اول شورای اسلامی شهر تهران بوده است.
در خدمت جناب آقای سید منصور رضوی هستیم که بخشهایی از سوابق وی ارائه شد. منصوری از بازماندگان انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر 1360 است و سمتهای مختلفی را تجربه کرده است.
متن گفتگوی برنامه «دستخط» با سیدمنصور رضوی به شرح زیر است:
* سلام و خیلی خوش آمدید.
سلام علیکم. ارادت دارم.
* ابتدای برنامه میخواهم شما را به 41 سال پیش ببرم. در آستانه هفتم تیر هستیم. آن روز چگونه بود، چه شد؟ در ذهن شما باقی مانده است؟
بله. روزهای یکشنبه در حزب جمهوری اسلامی جلساتی متشکل از عناصر اصلی سیاستگذار در کشور از سه قوه تشکیل میشد. در حقیقت یک اتاق فکر برای نظام اجرائی کشور، دولت، شورای انقلاب بود که آن زمان همه را با هم انجام میدادند و قوه قضائیه و مجلس بود. در حقیقت صاحبنظران مختلف در زمینههای مختلف در آن جلسه دیدگاههای خودشان را نسبت به موضوعات مختلف مطرح میکردند.
در این رابطه، آن روز هم همزمان با جریانات فعالیتهای ضدنظام توسط بنی صدر به عنوان رئیس جمهور وقت شده بود. یک اختلاف دیدگاهی از ماهها قبل بین اعضای اصلی شورای انقلاب و آقای بنی صدر بود و این، از بعد ریاست جمهوری بنی صدر بیشتر ظاهر شد. دیدگاهها خیلی متفاوت بود تا جایی که به حضرت امام رسیده بود و یک اختلاف سلیقه جدی بین اعضای شورای انقلاب و بخصوص اعضای اصلی آن که 5 تن روحانی بودند؛ دکتر بهشتی، آیت الله خامنه ای، آیت الله هاشمی رفسنجانی، مرحوم موسوی اردبیلی و مرحوم شهید باهنر ایجاد شد.
این اختلافات به جایی رسید که تصمیم گیری را در کشور سخت کرده بود و مسائل به بنبست میرسید. تصمیم گیریها سخت شده بود. در این رابطه، امام به آقای بهشتی و کسانی که خط مقابل آقای بنی صدر بودند، دستور دادند که با سکوت مسئله را پیش ببرید و سعی کنید مسائل آرام پیش برود تا بالاخره آقای بنی صدر و هم منافقین که با هم در حرکت ضدانقلابی تشریک مساعی میکردند، تصمیم گرفتند این انفجار را در حزب صورت دهند و ما 72 شهید علاوه بر شهید دکتر بهشتی داشته باشیم. این ماجرای آن روز بود.
* ساعتش را به خاطر دارید؟ شما کجا بودید و چرو نجات پیدا کردید؟
در حقیقت اعضای مختلف حزب و مسئول شاخهها بودند. حقیر مسئول شاخه مهندسین حزب جمهوری اسلامی بودم. دکتر بهشتی در جلسه تشریف آوردند و در محلی که صحبتشان را انجام میدادند، نشستند. قبل از جلسه برخی از دوستان به شهید مالکی که مسئول برگزاری جلسه بود، مطرح میکردند که من هم به یاد دارم گفتم این مسائل امنیتی در چه وضعیتی است.
* یعنی دغدغه امنیت را داشتید.
دغدغه بود؛ چون روز بعد از ترور حضرت آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر بود و همه نگران این مسئله بودند، ولی آن ملعون کلاهی نفوذ کرده بود. کار همیشگی نفاق نفوذ است. ایشان گفتند ما اقدامات لازم را کردیم. با اینکه کلاهی برخی شبها در حزب میخوابید و عملیات و کارهای منافقانه را انجام میداد.
* یعنی جاسازی مواد را انجام میداد.
بله. یک لحظه دیدم یک صدای وحشتناکی آمد و در فضا پخش شد و من گفتم یا اباالفضل! هر کسی تکه کلامی دارد و تکه کلام من یا اباالفضل بود. به یاد دارم دستم به صورتم خورد و دیگر هیچ نفهمیدم.
* در همان صحنی بود که شهید بهشتی بودند؟
بله، در سالن و وسط سالن بودم. انفجار به حدی بود که من را از وسط سالن کند و در کنار منتهی الیه سمت راست سالن که پنجره بود، پرت کرد. در آنجا مقداری حد فاصل سقف که روی کف آمده، هوا بود و این باعث شد من زنده بمانم.
* زیر آوار ماندید
بله. همه زیر آوار مانده بودند. طوری آنجا گیر کرده بودم که به سختی نفس میکشیدم و دهان من جوری بود که خاک در دهانم میریخت و من با زبانم خاک را جابجا میکردم که مزاحم تنفس من نشود.
* چیزی از بدن احساس نمیکردید؟
نخیر. نه درد و نه هیچ چیزی احساس نکردم. هر وقت به هوش میآمدم احساس کردم صدای مناجات و سلام بر امام حسین میآید. به خصوص تکههایی از زیارت عاشورا را شهدا و یا جانبازانی که بعداً بیرون میآمدند، میخواندند. یکبار دیدم من را پشت وانتی گذاشتند که کف آن قسمت بالا و پائین داشت و کمر من میخورد و از ناحیه لگن و پاهای من هم شکسته بود و به هر حال به بیمارستان امام خمینی بردند. در آنجا به تدریج به هوش آمدم و آقای دکتر شیبانی را دیدم که احوالپرسی میکردند و دوباره از هوش رفتم. روز بعد شهید رجائی برای احوالپرسی مجروحین آمدند.
* باورتان میشد دوستان شما رفته باشند؟
یک آمادگی از روزهای اول انقلاب همه خدمتگزاران داشتند که شهادت را دور نمیدانستند، چون وابستگی و تعلق، این شهدا نداشتند. خدمتگزاری در آن فضا خدمتگزاری صادقانه و مخلصانه بود. کسی برای دنیا کار نمیکرد. همه شاد بودند که انقلاب به پیروزی رسیده است، میخواستند فعالیت کنند و همه چیز را تقدیم نظام و انقلاب کنند.
* بعد از 43 سال از انقلاب و 41 سال از این حادثه که شما افتخار داشتید در کنار شهدای آن باشید و جانباز شوید، فکر میکنید این روحیهای که مثال زدید، بین جوانانی که نسل سوم انقلاب هستند و مسئولیت میگیرند و دوره جوانگرایی در حوزه مدیریتی کشور است، باقی مانده است؟
نمیتوان گفت، نیست، ولی کم شده است. برنامه خاصی هم هیچگاه نبوده که به آن حال و هوا توسط دولتها برگردیم و دولتها هم آنقدر سرگرم کارهای اجرائی بودهاند که به این خودسازیها کمتر توجه شده است و خودسازی اوایل انقلاب رأس برنامه یک خدمتگزار بود. راس برنامه بود. یک مدیر و حتی کارکنان دولت سعی میکردند، خودسازی کنند، روزه مستحبی میگرفتند، نیت میکردند فلان خدمت را بیشتر انجام دهند، فلان گذشت را بیشتر انجام دهند، بیشتر گذشت کنند و مردم دوستی و مردمخواهی و خدمت به مردم واقعاً بود.
امام طوری شاگردان خودش را تربیت کرده بود که در راس آرزوی همه خدمتگزاران بود یعنی آن مدیریت جهادی که امروز نیاز مبرم جامعه و کشور ماست، نمیدانم این دولت چقدر بتواند عملیاتی کند و انشاالله خواهد توانست، چون انگیزه این را دارد و امیدوارم این انگیزه محقق شود، ولی زمان میبرد.
* دولت را در حدود کمتر از یک سال عمرش چطور میبینید؟
دولت خیلی واضح است و بررسی جدی نمیخواهد انگیزه خدمتگزاری کاملاً بالایی دارد. شخص جناب آقای رئیسی سعی میکند با همه قوا خود را به جایگاه رئیس جمهوری برساند که بتواند از سیستم دولتی کار بگیرد و برای مردم خدمت بگیرد و خود ایشان هم در نهایت تلاش میکنند. یک سازماندهیهایی هم شده است؛ اگر سرعت فعالیتها به نحوی بیشتر شود که برای مردم بیشتر ملموس شود، بهتر است.
البته الان من احساس میکنم مشکلات متعددی که نه از 8 سال گذشته، بلکه از دولتهای گذشته دور و حتی از اوایل انقلاب مانده، انباشته شده و این همه کار انباشته را یک شبه نمیتوان انجام داد. کارهای درازمدتی میخواهد و وقت زیادی میطلبد.
مثلاً ما یک کم کاری که اوایل انقلاب دارشتیم این بود که ریلگذاری درستی در نظام اجرائی نشد، بصورتی که نظام اجرائی به اهداف خود زودتر و سریعتر برسد و نظریهپردازانی آن زمان وجود نداشتند. خب نظام شاهنشاهی با اهداف دیگری بود و الان نظام انقلاب اسلامی با اهداف متفاوت دیگری شده است. با همان ریلی که شاه مملکت را اداره میکرد، مگر میتوان انقلاب اسلامی را پیاده کرد؟ نه!
لذا باید ساختار عوض شود، عناصر و نیروی انسانی عوض شوند. بخصوص از لحاظ تولید فکر میشد و نظریهپردازان و تئورسینها نظام اقتصادی ما را طراحی میکردند، بر مبانی خواستهای انقلاب اسلامی، خواست مردم، خواست انقلاب، خواست امام خمینی (ره) و خواست رهبری. خلاء این نظریهپردازی را همچنان احساس میکنیم، تا اینکه به ابتکار مقام معظم رهبری سیاستهای اقتصادی و سیاستهای مختلف کشور در مجمع سیاستگذاری و ابلاغ شد.
تا قبل از ابلاغ اینها کسی نمیدانست چه کند. مجریان به سلیقه خودشان عمل میکردند.
* پس کلاً حرکت دولت سیزدهم را حرکت مثبتی میبینید، ولی نیاز به زمان دارد.
بله. چون کارها انباشته شده است. البته همیشه بین آرمانخواهی و بین عملگرایی یک شکاف و فاصلهای وجود دارد. بخواهیم آرمانگرای کامل باشیم باید در یک زمان کوتاهی همه مشکلات را حل کنیم و جراحیهای مختلف ممکن است روی هم انباشته شود و ممکن است مردم تحمل کمی داشته باشند، بنابراین جراحی پیشنهاد میشود که آقای رئیسی به فاصله زمانیای انجام دهند -، چون نظر من را خواستید بیان میکنم والا من کارهای نیستم و بعنوان عضوی از جامعه بیان میکنم - که تحمل مردم باشد و در عین حال نمیتوان جراحی نکرد. جراحی زیادی در زمینههای مختلف داریم و بالاخره این خونریزی و درد دارد و باید کاری کرد درد آن برای مردم به حداقل برسد و نامحسوس باشد.
این یک کار توضیحی و تشریحی برای مردم میخواهد که مردم بدانند چه نوع جراحی و برای چه جراحی انجام میشود. صداوسیما فعالانه در این زمینه کار میکنند.
* در این فضا که الان تشریح کردند و خیلی قشنگ با تجربهای که داشتید تشریح کردید درباره جراحیها و فاصله آنها، مردم چه نقشی دارند؟ مردمی که تحت فشار اقتصادی هستند و در مضیقه اقتصادی هستند، تحریمها بیاثر نبوده و اثرات خودش را داشته است، یکسری هم مشکلات انباشتهای که از قبل بوده، فشار میآورد و مردم بخصوص در قبال طراحیهای دشمن باید چطور هوشیاری خود را حفظ کنند در عین حال که ممکن است دلخوریهایی هم داشته باشند؟
مردم ما خوشبختانه فهیم هستند، هم نجیب و هم فهیم هستند. ما نباید در آگاهیبخشی و ارائه گزارشها و تحلیلهای کارشناسی و عالمانه و دقیق، کمکاری کنیم و باید جایگاه مردم را مشخص کنیم که اینقدر میتوانید صبر کنید و ما این مقدار تلاش میکنیم. اگر مردم بدانند یا برای آنها تشریح کنیم که چه تلاشی میکنیم و به صورت ریز تشریح شود، نه بصورت کلی! کلیگویی خیلی شنیده اند، خسته شده اند. مردم باید ببینند. الان به جایی رسیده که مردم باید ببینند که این کار انجام شد. حالا یک زمانهایی بود که در دورانهای گذشته مردم رئیس جمهور را میتوانستند ببینند و درد خود را بگویند. حالا الحمدالله این دیوار برداشته شده و همین که مردم ببینند رئیس جمهور پاشنه را کشیده و شبانهروز دنبال کار است، بخشی از آلام آنها تسکین مییابد.
مقداری هم دولتمردان باید سرعت عمل را بیشتر کنند تا مردم مزه انقلاب را بعد از چندین سال بچشند.
* گفته بودید موضوع خدمات و دستاوردهای انقلاب اسلامی آن طور که باید برای مردم گفته نشده و مردم در جریان این خدمات و دستاوردها نیستند. همچنان چنین اعتقادی دارید؟
ببینید، ما اصولاً دراین 40 سال، بعد از انقلاب کارهای مربوط به ارتباطات در دولتها صعیف بود. علم ارتباطات الان تعیین کننده است. فضای مجازی که علیه جمهوری اسلامی میسازند با تکیه بر اصول علم ارتباطات است. یعنی نگاه میکنند و میبینند مشکل مردم در چه زمینههایی است و برجستهاش میکنند طوری که هدف خود را پیاده کنند و دشمنی با نظام را به هر طریقی که میتوانند انجام دهند.
ولی در مقابل، خدمتگزاران باید فرصت بگذارند، برای مردم وقت بگذارند و مردم را توجیح کنند و به جزئیات برای مردم توضیح دهند. الان فعالیتهایی که صداوسیما انجام میدهد که در جهت توضیح مسائل مختلف و کارشناسی است، موثر است منتهی، چون مردم کم اینها را شنبده اند، عادت به شنیدن این چیزها نکرده اند. عادت کرده اند در مترو، تاکسی و... هر کسی یک چیزی بگوید و آنها گوش کنند؛ این بد است.
مردم ما فرهنگ دوست و علم دوست هستند، اگر اطلاعات را به موقع به مردم برسانیم روشنایی را دوست دارند، قضاوت صحیح را دوست دارند. ایرانی جماعت دوست دارد خوب قضاوت کند، صحیح قضاوت کند و کسی بر او تاثیرگذار نباشد. وقتی مسئولین اجرائی در ارائه توضیحات برای مردم کمکاری میکنند خب طبعاً ممکن است به این مشکل هم بخوریم که مردم دیر متوجه خدمات دولت شوند.
* رابطه نظام با مردم دراین 43 سال چگونه رابطهای بوه است؟ آیا رابطه ما با مردم نزدیکتر شده یا فاصله گرفته اند؟
یک تعریفی نظام دارد، یک تعریفی مدیران اجرائی نظام دارند. شما جامعه را به شکل هرم ببینید، در راس آن رهبری است و در کف بدنه و توده وسیع مردم هستند. مدیران این وسط نقش ایفا میکنند. متاسفانه آنقدر کمکاری در توضیح ساختار نظام انجام شده که عملکرد یک مدیر را مردم مجبور هستند به حساب نظام بگذارند، در حالی که اینطور نیست.
مدیری در بخشی کم کرده است و آن مدیر و آن بخش مسئول است. آن بخش یا مثلا وزارت آموزش و پرورش یا وزارت نیرو یا وزارتخانه دیگری است. ولی اگر کسی اشتباها، آن دیدگاهی که نسبت به عملکرد بد یک مدیر داشت به حساب نظام گذاشت و ما نتوانستیم این را توضیح دهیم که نظام مجموعهای است از بسیاری آدمهای خدمتگزار و برخی آدمهای کمکار و کسانی که ممکن است خطاکار هستند، باشند...
مثلا من از فلان وزارتخانه راضی هستم، چون کار من را انجام داد و از فلان وزارتخانه ناراضی هستم، چون کار من را انجام نداد. در دنیا هم همینطور است. وقتی میخواهند در دنیا یک وزارتخانهای را ارزشیابی کنند، نمره آن وزارتخانه اگر کم باشد وزیر را استیضاح میکنند و برمی دارند؛ کسی کار با حاکمیت ندارد.
یک مشکلی که در نظام اجرائی داریم، این است که برای انجام دادن کارها ارزیابی میشود، ولی کارهای انجام نشده ارزیابی نمیشود. خیلی از مدیران و مسئولین ترک فعل دارند. یک خدماتی را باید به مردم میرساندند و ندادند و کسی از آنها سوال نمیکند. این درد است. وقتی سوال نکنید این عادت میشود. ولی اگر هر مسئولی بداند که نسبت به کارهای انجام ندادهاش بازخواست میشود و مردم مطالبه میکنند و رهبری مطالبه میکند و قوه قضائیه سوال میکند و ممکن است در دادگاه بازجویی شود، سعی میکند ترک فعل هم نکند.