پنج‌شنبه 26 تیر 1404

همبستگی دفاعی و تقویت اعتماد عمومی

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
همبستگی دفاعی و تقویت اعتماد عمومی

جنگ 12 روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی، یکی از مهم‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر کشورمان بود که نه تنها تاثیرات امنیتی و نظامی فراوانی به جا گذاشت، بلکه تحولات اجتماعی و روانی گسترده ای نیز در پی داشت.

یکی از برجسته ترین این تحولات، افزایش سطح همبستگی داخلی مردم ایران بود؛ تغییری چشمگیر که نشان داد چگونه یک تهدید خارجی می‌تواند شکاف های درونی را کمرنگ کرده و حس اتحاد ملی را تقویت کند. پیش از آغاز جنگ، جامعه ایران با چالش های متعددی دست به گریبان بود: کاهش اطمینان نسبت به دستگاه‌های اجرایی، نارضایتی از وضعیت اقتصادی و اختلاف نظرهای سیاسی. در چنین شرایطی، مشارکت اجتماعی و سیاسی به طور محسوسی کاهش یافته بود. فضای رسانه ای و شبکه های اجتماعی، عمدتا درگیر انتقاد و اعتراض بود و انسجام ملی در سطحی نازل قرار داشت. با آغاز حملات اسرائیل، فضا به یک باره تغییر کرد.

تهدید خارجی، مردم را در برابر دشمن مشترک به هم نزدیک تر کرد؛ حتی گروه های منتقد نظام نیز مواضع حمایتی اتخاذ کردند. لحن فضای مجازی و رسانه ها از انتقاد به همبستگی تغییر یافت. تمرکز عمومی از مسائل داخلی به دفاع از کشور معطوف شد. در بسیاری از شهرها، مردم با روحیه داوطلبانه در مراسم تشییع شهدا، امدادرسانی، و پشتیبانی از نیروهای نظامی شرکت کردند. این رفتارها نشان داد که ریشه های سرمایه اجتماعی، با وجود فرسایش تدریجی، همچنان در جامعه زنده است و می‌تواند در لحظه بحران فعال شود. سرمایه اجتماعی، به زبان ساده، یعنی میزان اعتمادی که مردم به یکدیگر و به نهادهای اجتماعی دارند؛ میزان مشارکت، همکاری و مسوولیتی که برای حفظ امنیت، رفاه و انسجام جامعه از خود نشان می‌دهند. همبستگی داخلی یکی از اصلی ترین نمودهای این سرمایه است. جنگ 12روزه نشان داد که در دل جامعه ایرانی، به‌رغم فشارهای سیاسی و اقتصادی، ظرفیت همدلی و اتحاد همچنان وجود دارد.

در روزهای نخست جنگ، شاهد نوعی «فعال سازی اضطراری سرمایه اجتماعی» بودیم. جامعه ای که در حالت عادی با شکاف و واگرایی مواجه بود، ناگهان در برابر تهدید بیرونی واکنشی یکپارچه از خود نشان داد. از جناح های سیاسی تا شهروندان عادی، همگی در کنار هم قرار گرفتند. حتی جریان های منتقد نیز به صراحت از نیروهای مسلح حمایت کردند. رسانه های رسمی و غیررسمی نیز در تقویت روایت مقاومت و پایداری نقش داشتند. این همگرایی نشان داد که سرمایه اجتماعی در ایران، اگرچه در سال‌های اخیر تا حدودی تضعیف شده، اما از بین نرفته و در لحظات حساس می‌تواند به سرعت فعال شود.

این پدیده، از منظر جامعه شناسی و توسعه، بسیار قابل توجه است. نظریه پردازانی مانند رابرت پاتنام، داگلاس نورث، فرانسیس فوکویاما و جوزف استیگلیتز همگی تاکید دارند که سرمایه اجتماعی، یکی از پایه های توسعه پایدار است. پاتنام در پژوهش های خود نشان داده که هرجا مشارکت اجتماعی و اعتماد میان مردم بیشتر باشد، کیفیت حکومت داری و عملکرد اقتصادی نیز بهتر خواهد بود. نورث نیز باور دارد که سرمایه اجتماعی با کاهش هزینه های مبادله، بهره وری اقتصادی را افزایش می‌دهد. فوکویاما سرمایه اجتماعی را شرط لازم برای شکل گیری نهادهای موفق و بنگاه های اقتصادی خلاق می داند، و استیگلیتز هشدار می‌دهد که بدون وجود این سرمایه، سیاست های اقتصادی نیز شکست خواهند خورد. در کشور ما، فرصت بازسازی این سرمایه ارزشمند، معمولا در بزنگاه های دفاعی و امنیتی پدیدار می‌شود. جامعه ایران، در مواجهه با تهدید خارجی، به طور سنتی گرایش به همبستگی و اتحاد پیدا می‌کند.

در جریان جنگ اخیر، سرمایه اجتماعی در سایه یک تهدید بیرونی فعال شد. این همبستگی، اگرچه احساسی به نظر می رسید، اما در عمق خود حامل پیام روشنی بود: جامعه ایران هنوز هم توانایی ایستادن کنار یکدیگر در لحظات سرنوشت ساز را دارد. از این منظر، جنگ 12روزه را می‌توان فرصتی برای بازسازی سرمایه اجتماعی حول محور دفاع ملی دانست. در آن روزها، مردم از گرایش ها و باورهای مختلف، از موافقان تا منتقدان، اختلافات را به حاشیه راندند و برای دفاع از کشور، کنار هم ایستادند. مردم به نیروهای مسلح اعتماد کردند، رسانه ها تلاش کردند تصویر مقاومت را بازنمایی کنند، و احساس تعلق ملی در قالب رفتارهای داوطلبانه احیا شد.

این اتفاق، بدون تردید، بازتاب نوعی ظرفیت پنهان و قدرتمند در جامعه ایران بود. با این حال، باید تاکید کرد که سرمایه اجتماعی اگر فقط در زمان بحران فعال شود و در دوره های آرامش نادیده گرفته شود، به سرعت تحلیل می‌رود. برای حفظ این سرمایه، باید اعتماد مردم به دستگاه‌های اجرایی تقویت شود. این نیازمند شفافیت، پاسخ گویی، عدالت، و فراهم کردن بسترهای واقعی برای مشارکت است. دولت باید از این لحظه تاریخی استفاده کند تا پیوند میان مردم و حاکمیت را تقویت کرده و مشارکت مدنی را به عرصه های دیگر توسعه، از جمله اقتصاد و فرهنگ، تسری دهد. سرمایه اجتماعی حاصل از این تجربه، گنجینه ای گران بهاست که نباید تنها در مواقع تهدید مورد بهره برداری قرار گیرد. اگر از این ظرفیت به درستی استفاده شود، می‌توان آن را به ابزاری برای بازسازی اقتصادی، تقویت مشروعیت سیاسی، و ایجاد انسجام ملی پایدار تبدیل کرد. دفاع ملی تنها به معنای مقابله با دشمن خارجی نیست؛ بلکه فرصتی است برای بازسازی رابطه دولت و ملت، و احیای اعتماد عمومی.

* دانشجوی دکتری توسعه اقتصادی