وقتی عراقی ها آبگرمکن اسرای ایرانی را پیدا کردند!
یکی از اسرای جنگ تحمیلی تعریف میکند: در اردوگاه که بودیم زمستان رسید، اما سرمای آب حمام استخوانسوز بود. ما هم وسیلهای اختراع کردیم که با آن به هر نفر یک کاسه آب جوش میرسید.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مهدی طحانیان آزاده دوران دفاع مقدس، درباره دوران اسارتش تعریف میکند: «زمستان سال 1363 کم کم از راه میرسید. تجربه سالهای قبل بهمان میگفت که باید خودمان را برای یک سرمای استخوانسوز آماده کنیم.
آنگونه که فارس روایت میکند، با مشکل سرمای روزانه هر طوری که بود کنار میآمدیم؛ اما واقعاً هیچ طوری نمیشد دوش گرفتن با آب یخ، آن هم در آن سرما را تحمل کرد.
بچهها تصمیم گرفتند برای حل مشکل آب سرد، با المنت مقداری آب جوش بیاورند و آن را بین بچههایی که مجبورند صبحها دوش بگیرند تقسیم کنند.
المنت چیز پیچیدهای نبود؛ 2 عدد در قوطی رب بر میداشتیم و وسطشان یک تکه چوب قرار میدادیم و با نخ محکمش میکردیم. بعد، یک رشته سیم برق از جعبه تقسیم آسایشگاه در میآوردیم و وصل میکردیم به یکی از درهای فلزی قوطی رب. بعد میانداختیمش داخل سطل آب. چند لحظه بعد آب جوش میآمد. بعضی صبحها قبل از اینکه آزاد باش بزنند، بچهها به اندازه یک سطل آب جوش میآوردند و یواشکی آن را به بچههایی که در حمام بودند میرساندند. مسیر انتقال آب جوش به حمام با مسیر انتقال سطل ادرار برای تخلیه نزدیک حوضچههای فاضلاب یکی بود. سطلها در داشت و به همین دلیل بخار آب از داخل سطل بیرون نمیرفت و عراقیها متوجه محتویات متفاوت این 2 سطل نمیشدند.
با اینکه به هر نفر بیشتر از یک کاسه آب گرم نمیرسید؛ اما واقعاً همان یک کاسه هم برای خودش کیمیا بود و کارمان را راه میانداخت. شاید 1210 مرتبه بیشتر از المنت استفاده نکردیم که یک روز فضولی یکی از نگهبانان آسایشگاه گل کرد و به یکی از سطلهایی که به ظاهر سطل ادرار بود و برای تخلیه برده میشد، شک کرد. زود رسید بالای سر سطل و به بچهها گفت که در سطل را بردارند. وقتی چشمش به آب جوش و بخاری که از آن در میآمد افتاد، نیشخندی زد و با لگد کوبید به سطل و تمام آب را ریخت روی زمین. کارمان درآمده بود.
سربازها سریع بچهها را از آسایشگاهها بیرون راندند و شروع کردند به تفتیش. خیلی نگذشت با چشمهایی که داشت از حدقه بیرون میزد، المنت به دست از یکی از آسایشگاهها آمدند بیرون. طوری دور المنت جمع شده بودند و نگاهش میکردند که انگار سفینه فضایی دیدهاند. یکسره المنت را این طرف و آن طرف میکردند.
باورشان نمیشد که با چیزی به این سادگی میشود آب را جوش آورد.
وقتی از ظاهر المنت چیزی دستگیرشان نشد، چوب المنت را شکستند. فکر میکردند بچهها در این تکه چوب چیزی کار گذاشتهاند.
از یک طرف از ادا و اطوارهای عجیب و غریب و چشم و ابرو بالا انداختنها و پچ پچ کردنشان خندهمان گرفته بود؛ از طرف دیگر به خاطر لو رفتن المنت حسابی حالمان گرفته شده بود.
المنت درست کردن کاری نداشت؛ اما دیگر دستمان رو شده بود و آنها روی این قضیه حساس شده بودند.»
27219
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1897603