پنج‌شنبه 8 آذر 1403

پاره کردن و آتش زدن کتاب و پاک کردن سرویس بهداشتی با آن!

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع

ماجرا البته به همین‌جا ختم نشد و رسید به پاره کردن کتابی دیگر و پاک کردن سرویس بهداشتی با کاغذهای آن! مژگان رنجبر، مترجم کتاب «نسیمی که بر ستاره‌ای وزید» می‌گوید: «یک ماه بیشتر از چاپ کتابم نگذشته بود که ناگهان دیدم به بدترین وجه ممکن شروع به تخریب کتاب کرده‌اند؛ نظرسنجی‌های توهین‌آمیز و کامنت‌های زشت. بعد هم تصویری برایم فرستادند که در آن فردی کتاب را برده سمت دستشویی، ورق‌هایش را...

گروهی تصاویری از آتش زدن کتاب، پاک کردن سرویس بهداشتی با کاغذهای کتاب، پاره کردن کتاب و فحاشی و دشنام به نویسندگان و مترجمان را منتشر می کنند 15نویسنده و مترجم برای رسیدگی فوری به این پرونده خواستار دیدار با وزیر ارشاد شدند.

به گزارش «تابناک» و به نقل از شهروند؛ «سه روز بیشتر از چاپ کتابم نگذشته بود که به من خبر دادند کتابت را سوزاندند! فقط می‌توانم بگویم که شوک عجیبی به من وارد شد و چنین اتفاقی اصلا برایم باورکردنی نبود. بعد دیدم که تصاویر آتش زدن کتاب را برایم فرستاده‌اند...»

فرناز کامیار، مترجم کتاب «ویرانه‌های زیبا» این جمله‌ها را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «صحنه‌ها فوق‌العاده ناراحت‌کننده بود. دائم با خودم می‌گفتم من که اصلا با کسی مشکلی ندارم، چرا باید کسی یا گروهی چنین کارهایی را با کتابم بکنند؟ اصلا چطور می‌توانستند کتابی 480 صفحه‌ای را در عرض سه روز بخوانند و به این نتیجه برسند که کتاب خوبی نیست یا ترجمه آن ایراد دارد؟

استوری‌ها و نوشته‌هایشان هم پر از فحاشی بود. همین حالا که می‌گویم تنم می‌لرزد. اصلا شرم دارم بعضی نوشته‌ها را بگویم. شما به من بگویید نقد یک کتاب یعنی این؟! من هشت‌ماه برای این کتاب زحمت کشیدم و می‌دیدم که فردی درحال آتش زدن آن است. چهره این فرد که فندک زیر کتاب می‌گیرد و آن را آتش می‌زند مشخص نیست، اما آهنگی شاد گذاشته و درحال سوزاندن بود.»

هم‌زمان تصاویر آتش زدن کتاب را می‌بینم؛ آهنگی در پس‌زمینه درحال پخش است و فندک شعله‌ور سمت کتاب می‌آید. ملودی شش و هشت در واقع قرار است فضایی تمسخرآمیز را به بیننده القا کند. لحظه‌ای بعد به‌تدریج برگ‌های کتاب «ویرانه‌های زیبا» سیاه می‌شوند و گر می‌گیرند. این رمان نوشته جس والتر در نمایشگاه کتاب امسال از سوی انتشارات «کوله‌پشتی» منتشر و چند روز بعد در یکی از صفحات شبکه‌های اجتماعی، به دست فرد یا گروهی سوزانده شد؛ اقدامی که پیشتر دست‌اندرکاران این اتفاق تلخ این‌طور توجیه کرده بودند که ترجمه کتاب، کیفیت لازم را ندارد و به همین دلیل باید سوزانده شود!

حرمت کتاب را شکستند

ماجرا البته به همین‌جا ختم نشد و رسید به پاره کردن کتابی دیگر و پاک کردن سرویس بهداشتی با کاغذهای آن! مژگان رنجبر، مترجم کتاب «نسیمی که بر ستاره‌ای وزید» می‌گوید: «یک ماه بیشتر از چاپ کتابم نگذشته بود که ناگهان دیدم به بدترین وجه ممکن شروع به تخریب کتاب کرده‌اند؛ نظرسنجی‌های توهین‌آمیز و کامنت‌های زشت. بعد هم تصویری برایم فرستادند که در آن فردی کتاب را برده سمت دستشویی، ورق‌هایش را پاره می‌کند و با کاغذهای کتاب، لبه‌های توالت را پاک می‌کند.

آهنگی هم گذاشته بود و همراه آن آهنگ، کاغذهای کتاب را پاره و مچاله می‌کرد و با کاغذهای آن، سطل آشغالش را تمیز می‌کرد. اصلا فرض بگیرید که کتاب من ایرادهایی هم در ترجمه داشته؛ شما باید با یک کتاب چنین کاری کنید؟ اصلا جدا از توهینی که به بنده شده، فرد یا گروهی که این رفتارها را در پیش گرفته‌اند، حرمت کتاب را شکسته و به ساحت کتاب توهین کرده‌اند. هیچ کجا چنین چیزی ندیده بودم. قبل از اینها در حوزه نقد من حتی گاهی حرف‌های تند دیده بودم، اما چنین کاری را هرگز ندیده بودم.»

تصاویر توهین‌آمیزی که خانم مژگان رنجبر درباره آنها حرف می‌زند، به کتاب «نسیمی که بر ستاره‌ای وزید» نوشته جونگ میونگ لی برمی‌گردد؛ رمانی که از سوی انتشارات «نون» منتشر شده. از ترجمه‌های خانم رنجبر، پیشتر رمان «حال و هوای عجیب در توکیو» نوشته هیرومی کاواکامی را خوانده و زبان فارسی آن را روان و خوش‌خوان دیده بودم. با این حال اینکه چرا شخص یا اشخاصی به چنین رفتارهایی رو آورده‌اند، همچنان جای پرسش دارد. مژگان رنجبر در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «قبل از من چهار نفر دیگر هم شکایت کرده بودند. خط افراد را هم پلیس فتا شناسایی کرد و درحال حاضر می‌دانم 6شکایت دیگر هم تنظیم شده است.»

چنین رفتاری سابقه ندارد

اباذر رضانیا، مدیر انتشارات «کوله‌پشتی» چنین رفتاری را در حوزه کتاب بی‌سابقه می‌داند. او دراین‌باره می‌گوید: «من خودم از قربانیان این رفتار هستم. اول دیدم که گروهی شروع کرده‌اند به ایجاد موجی علیه کتاب‌های انتشارات ما. واکنش نشان دادیم و اعتراض کردیم ولی فایده‌ای نداشت و دیدیم همچنان به تخریب‌شان ادامه می‌دهند. برای همین فکر کردیم شاید کار درست این باشد که محل ندهیم. وقتی بی‌محلی کردیم به‌تدریج حمله اینها علیه نشر ما کمتر شد. هرچند همچنان دست از تخریب بعضی مترجمانی که با ما کار کرده بودند، برنمی‌داشتند و به رفتارشان ادامه می‌دادند.

برای همین هم عده‌ای از مترجمان و نویسندگان از طریق پلیس فتا وارد عمل شدند و تا جایی که می‌دانم به اطلاعات خوبی هم درباره این گروه رسیدند. با این حال این رفتارها همچنان برایم عجیب است. چون خودم تا به حال اصلا چنین اتفاقاتی در حوزه کتاب ندیده بودم. اصلا چنین رفتارهایی سابقه نداشته. حرف من این است که هیچ‌کس نمی‌تواند نقد سالم و غیرمخرب را مذموم بداند، ولی کاری که اینها کرده‌اند، نقد نیست؛ فقط و فقط تخریب است. الان یکی دو‌سال است که شروع کرده‌اند.

اوایل نوشته‌هایشان نسبتا قابل تحمل بود، اما از یک جایی به بعد شروع کردند به جریان‌سازی. اگر از مترجم یا ناشری بدشان می‌آمد، رها نمی‌کردند. حتی باشگاه کتاب‌خوانی هم ساخته‌اند که آنجا خط‌مشی‌شان را مشخص می‌کنند و مثلا می‌گویند نوبت کتاب فلانی است. بعد هم شروع می‌کنند به تخریب و اتفاقاتی که احتمالا تصاویر آن را دیده‌اید.»

سکوت جایز نیست

ماجرایی که درباره آن می‌نویسم هنوز رسانه‌ای نشده است، اما تصاویری که شرحش را آوردیم بین بعضی مترجمان و نویسندگان دست به دست می‌شود. به نظر می‌رسد بخشی از جامعه ادبی مصلحت را در سکوت دیده‌اند تا گروهی که چنین رفتارهایی را با توجیه نقد و عمل نقادانه در پیش گرفته‌اند، شهرتی کاذب پیدا نکنند. با این حال لیلی بخشی، نویسنده رمان «که هنوز من نبودم» از آخرین تصمیم مترجمان و نویسندگانی درباره این اتفاقات می‌گوید: «فرد یا افراد پشت این ماجرا، درباره کتاب‌های من اظهارنظری نکرده‌اند، اما کار که به کتاب‌سوزی رسید، دیگر قابل تحمل نبود.

هم‌زمان زشت‌ترین و وقیح‌ترین واژه ها را هم با توجیه نقد، به مترجمان و نویسنده‌ها نسبت می‌دادند. برای همین احساس کردم دیگر نباید سکوت کرد. چون بحث، بحث کتاب من و کتاب دیگری نیست. مسأله، توهین به کتاب است. ضمن اینکه برداشتم این بود این گروه به قیمت دیده شدن خودشان درحال تحقیر عده‌ای دیگر هستند.

در کنار اینها، با آبروی چندین مترجم و نویسنده بازی کردند، باعث شدند چند نفر شغل‌شان را از دست بدهند، با فاش کردن اسکرین‌شات‌های غیرواقعی، مترجمان را در مقابل ناشران قرار دادند و میانه‌شان را به هم زدند. ضمن اینکه رفته رفته آسیب به کتاب‌های مختلف هم بیشتر می‌شد و گاهی طرفداری‌هایی می‌شد از بعضی کتاب‌ها که می‌توان آن را نوعی باندبازی دانست.

در واقع دنبال این بودند که کتاب‌های خودشان بیشتر به فروش برسد. برای همین چند ماه پیش که ماجرا به اوجش رسید، لازم دیدم در کنار دوستانم اقداماتی قانونی علیه‌شان انجام بدهیم. شکایت و پیگیری کردیم و به‌موازات پیش‌رفتن ماجرا در دادسرا، لازم دیدیم که استشهادی هم جمع کنیم. این استشهاد در 4 صفحه تنظیم شد و به امضای 15 نفر، اعم از نویسنده و ناشر و مترجم رسید. برای نخستین‌بار هم از طریق روزنامه شما اعلام می‌کنم که چند روز پیش این استشهاد به دبیرخانه وزارت ارشاد تحویل داده شد.

البته پیش‌تر با معاونت وزارت ارشاد و مسئول کمیته کتاب هم صحبت کرده بودیم. همزمان درخواست دیدار حضوری هم با وزیر داشتیم که هنوز انجام نشده است. ضمن اینکه سی‌دی مربوط به تصاویر کتاب‌سوزی و اتفاقات دیگر را هم پیوست کردیم. تمام اینها در حال حاضر تحویل دفتر وزیر فرهنگ و ارشاد داده شده است و حالا هم تصمیم گرفته‌ایم سکوت نکنیم؛ چون فکر می‌کنیم هر کس با هر قدرتی که دارد باید جلوی این ماجرا بایستد.

تصورش را بکنید در شرایطی که کشور ما دارد، فیلم این آتش‌سوزی های کتاب در سطح گسترده در فضای مجازی پخش شود؛ می‌دانید چه اتفاق بدی را می‌تواند در وجهه بین‌المللی برای ما رقم بزند؟ برای همین هم از طریق وزارت فرهنگ و ارشاد پیگیر هستیم و امیدواریم سریع‌تر به این موضوع رسیدگی شود.»

از کجا الگو گرفته‌ایم؟

یادداشت‌های نقادانه درباره کتاب‌های مختلف در همه جای دنیا مرسوم است. نشریات متعددی را هم در این زمینه می‌شود مثال زد که منحصرا به کتاب و کتاب‌خوانی می‌پردازند و دنبال‌کنندگان فراوانی هم دارند؛ به‌ویژه در رسانه‌های مجازی که حالا رونق بیشتری گرفته‌اند و خوانندگان بیشتری هم دارند. به‌عنوان مثال یکی از مهم‌ترین نشریاتی که در این زمینه فعالیت می‌کند، ماهنامه «لیر» فرانسه است. این نشریه کارشناسانی دارد که درباره کتاب‌های مختلف یادداشت و ریویو (review) می‌نویسند و به آنها امتیاز می‌دهند. امتیازها از ستاره‌ای توخالی شروع می‌شود و تا پنج ستاره قرمز ادامه دارد.

ستاره توخالی به این معناست که منتقد اصلا کتاب را نپسندیده و پنج ستاره نیز طبیعتا حاوی این پیام است که کتاب مربوط توانسته بیشترین توجه منتقد را به خود جلب کند. نکته جالب اینجاست همان‌قدر که منتقدان اندکی ممکن است کتابی را شایسته ستاره توخالی و تهی بدانند، به همان میزان هم به‌ندرت پیش می‌آید پنج ستاره توپر قرمز نصیب کتابی شود؛ اما در عین حال اگر کتابی کمترین امتیاز را هم بگیرد، هیچ حرف درشت و ناسزایی خطاب به نویسنده یا مترجمش نوشته نمی‌شود.

تازه‌ترین نمونه هم کتاب املی نوتوم، نویسنده فرانسوی‌زبان بلژیکی است که چندین اثرش هم به فارسی ترجمه شده است؛ کتاب جدید او را در حکم پدیده‌ای در بازار کتاب فرانسه قلمداد می‌کنند اما اگر یادداشت‌های منتقدان درباره این کتاب را بخوانید، گاهی هم تلاش بر این است که با دلایل قانع‌کننده به ضعف‌های رمان نیز اشاره شود.

همزمان می‌توانید به کامنت‌های علاقه‌مندان کتاب در وب‌سایت‌های مشهوری نظیر «آمازون» و «گودریدز» هم رجوع کنید. در این سایت‌ها خوانندگان به کتاب‌های مختلف امتیاز و درباره آنها نظر می‌دهند؛ حتی پای آثاری که کمترین نمره را دریافت کرده‌اند، کامنتی مبنی بر دشنام‌نویسی یا ناسزاگویی نمی‌بینید. البته مواردی وجود دارد که خواننده از خرید یا مطالعه کتاب ابراز پشیمانی کرده و حتی افسوس خورده که پولش به هدر رفته است اما تسویه حساب شخصی، به کاربردن کلمات رکیک، فحاشی یا غیره غالبا در نوشته‌های خوانندگان راهی ندارد؛ چه رسد به تصاویر کتاب‌سوزی که اگر به آن اشاره کنید، گمان می‌کنند درباره قرون وسطی حرف می‌زنید!

حکم قانونی توهین به کتاب

این پرسش ممکن است برای خوانندگان این گزارش پیش بیاید که دادگاه ممکن است چه برخوردی با رفتارهایی نظیر کتاب‌سوزی، پاره‌کردن کتاب، تمیزکردن سرویس بهداشتی با کتاب و اتفاقات تلخ این‌چنینی داشته باشد. برای همین سراغ علیرضا دقیقی، وکیل و حقوقدان رفتیم تا نظر او را نیز در این‌باره بپرسیم: «در حیطه نقد ما باید هم مبانی مثبت پژوهش و هم مباحث منفی را در نظر بگیریم؛ یعنی موضوع مورد نقد را در دو کفه بگذاریم و ارزیابی کنیم. کسانی بدون اینکه در قالب صحیح نقد و نقادی بخواهند موضوعی را نقد کنند، از طرف شنونده مورد وثوق قرار نمی‌گیرند؛ اما نکته مهم اینجاست که گاهی در جامعه افرادی از سر لجبازی به واکنش‌هایی که شما اشاره کردید رو می‌آورند. آن هم عموما زمانی است که خودشان به نحو صحیحی مورد نقد قرار نگرفته‌اند و نقدهایشان مورد پذیرش نبوده است. به این ترتیب به واکنش‌های نامناسبی هم رو می‌آورند؛ یعنی این نوع واکنش‌ها را باید در قالب نوعی مکانیزم روانی و اجتماعی بررسی کرد. درواقع فرد با این رفتار نامناسب می‌خواهد بگوید من زمانی که درست نقد می‌کردم، افرادی نیامدند تا از من حمایت کنند و بنابراین ناخودآگاه به سمت تخلیه درونی می‌رود. این بحث از منظر روانشناختی بود. اما از منظر قانونی بیایید ببینیم این واکنش‌ها در جامعه آیا توهین تلقی می‌شود؟ این موضوع برای تشخیص نیاز به هیأت منصفه دارد؛ چون قطعا اگر یک قاضی بخواهد ارزیابی کند، ممکن است از نظر او توهین تلقی بشود یا نشود. درواقع باید موضع‌گیری کند که ممکن است در این موضع‌گیری از انصاف خارج شود. بنابراین اگر هیأت منصفه تشخیص بدهد عمل فرد توهین است به مثابه توهین تلقی خواهد شد. البته این موضوع در قانون پیش‌بینی نشده اما درباره پاره‌کردن، سوزاندن و در چاه و توالت‌انداختن یک کتاب باید گفت من فکر نمی‌کنم کثیری از مردم این را بپذیرند.»

ماجرا ادامه دارد

تلفن را که قطع می‌کنم دوباره تصاویر کاغذهای مچاله را می‌بینم؛ فردی برگه‌های کتاب را پاره می‌کند و شروع می‌کند به تمیزکاری سرویس بهداشتی؛ صحنه‌هایی مشمئزکننده و توهین‌آمیز که فارغ از متکلم، توهین به ساحت کلام و کلمه است. مردم چنین چیزی را می‌پذیرند؟

فرناز کامیار، یکی از کسانی که کتابش سوخت و از تصاویر این کتاب‌سوزی‌های اخیر به‌شدت آزار دیده، می‌گوید: «من حرفم این است خانم محترم، آقای محترم، گروهی که این نوع رفتارها را پیش گرفته‌اید، من که شما را نمی‌شناسم، ولی می‌گویم مگر می‌شود کتابی صددرصد بدون ایراد منتشر شده باشد؟ اگر ایرادی در ترجمه دارید، ایراد بگیرید. هیچ مشکلی هم با نقد ندارم؛ با ذکر نمونه‌ها بیاورید که بنده لحن نویسنده را در فلان بخش مراعات نکرده‌ام؛ مثلا جس والتر، کاراکتری در رمانش دارد که ایتالیایی است و انگلیسی را به شکل دست و پاشکسته صحبت می‌کند. درواقع نویسنده تعمدا برای این کاراکتر چنین لحنی در نظر گرفته است.

حالا من اگر لحن این کاراکتر را رعایت نکرده بودم و جملاتش را سالم ترجمه کرده بودم، می‌توانستید ایراد بگیرید؛ چرا به این شکل ایراد نگرفتند؟ چون متوجه شدم که بحث اصلا بحث نقد نیست. برای همین رفتم دادسرا شکایت کردم. مترجمان دیگری هم بودند که با من همراه شدند. پلیس فتا هم پیج را پیدا کرد و هویت افراد فاش شد. در ادامه هم روند قانونی را طی می‌کنیم اما متأسفانه این فرد یا افراد هنوز در شبکه‌های اجتماعی فعال هستند و به رفتارهای‌شان ادامه می‌دهند.»