پنج‌شنبه 8 آذر 1403

پایان شوم رؤیای مهاجرت به اروپا

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
پایان شوم رؤیای مهاجرت به اروپا

پس از گرفتن سکه‌ها و طلاهایش به او دلار تقلبی دادم. اما چند وقت بعد متوجه شد و گفت که از من شکایت می‌کند من هم برای اینکه به دردسر نیفتم با اسلحه‌ای که سعید تهیه کرده بود او را کشتم و جسدش را مثله کردیم و به بیابان‌های اطراف تهران بردیم و در آنجا رها کردیم.

مهر سال 1400 زن میانسالی به پلیس آگاهی پایتخت رفت و از ناپدید شدن دختر 25 ساله‌اش به نام مریم خبر داد. وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: دخترم از دوران دانشجویی مدام در فکر مهاجرت بود و می‌گفت می‌خواهد به یکی از کشور‌های اروپایی سفر کند.

بعد از فارغ‌التحصیلی مقداری پول که به او ارث رسیده بود و پس‌انداز چندساله‌اش را سکه و دلار خرید و در پی فردی می‌گشت که کار‌های مهاجرتش را انجام دهد.

من هر روز پیگیر کارهایش بودم و برایم تعریف می‌کرد. تا اینکه دو ماه قبل به من گفت با مهندس جوانی به نام بهراد که در امور مهاجرت سررشته دارد آشنا شده و قرار است کار مهاجرتش را انجام دهد. اما چند شب قبل وقتی به خانه آمد خیلی ناراحت بود هرچه پرسیدم چه شده توضیحی نداد و فقط گفت از دست همان مهندس ناراحت است. از دیروز هم که بیرون رفت دیگر برنگشت و خبری ازاو ندارم.

پس از این شکایت مأموران تحقیقات خود را برای پیدا کردن سرنخی از دختر ناپدید شده پی گرفتند و مشخص شد آخرین تماس‌های مریم پیش از خاموشی تلفنش با بهراد بوده است. در ادامه مأموران با شناسایی خانه بهراد او را در غرب تهران دستگیر کردند.

وی پس از دستگیری مدعی شد چند ماه قبل به واسطه یکی از دوستانش به نام سعید با مریم آشنا شده و قرار بوده کار‌های مهاجرتش را انجام دهد، اما چند روزی است که از او خبری ندارد.

پیدا شدن سرنخ جنایت

پس از آن مأموران به بازرسی خانه مجردی متهم پرداختند و یک کلت کمری با 5 فشنگ کشف کردند در بررسی‌های بیشتر نیز لکه‌های خون روی دیوار یکی از اتاق‌ها پیدا شد. در ادامه تحقیقات هم مشخص شد بهراد مهندس نبوده و اصلاً تحصیلات دانشگاهی ندارد.

با افشای این موارد بهراد بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و وقتی در برابر مستندات قرار گرفت به ناچار لب به اعتراف گشود و ماجرای جنایت هولناکی را برملا کرد.

وی در تشریح ماجرا گفت: وقتی با مریم آشنا شدم و فهمیدم می‌خواهد مهاجرت کند و مقدار زیادی دلار و سکه دارد تصمیم گرفتم با فریب او پول‌هایش را تصاحب کنم. به همین خاطر به او نزدیک شدم و اعتمادش را جلب کردم و پس از مدتی رابطه ما خیلی صمیمی شد و او اغلب مواقع به خانه من می‌آمد.

بعد از چند هفته مریم گفت می‌خواهد طلا‌ها و سکه‌هایش را به دلار تبدیل کند و من پیشنهاد دادم که می‌توانم دلار را با قیمت ارزان‌تری برایش تهیه کنم و از آنجایی‌که به من اعتماد کرده بود پذیرفت و من هم پس از گرفتن سکه‌ها و طلاهایش به او دلار تقلبی دادم.

اما چند وقت بعد متوجه شد و گفت که از من شکایت می‌کند من هم برای اینکه به دردسر نیفتم با اسلحه‌ای که سعید تهیه کرده بود او را کشتم و جسدش را مثله کردیم و به بیابان‌های اطراف تهران بردیم و در آنجا رها کردیم.

پس از اعتراف صریح متهم سعید نیز بازداشت شد و به همدستی با بهراد در مثله کردن و اختفای جسد مریم اعتراف کرد. با تکمیل تحقیقات برای مهندس قلابی به اتهام مباشرت در قتل، جنایت بر میت و اختفای جسد و برای سعید به اتهام مشارکت در مثله کردن، اخفای جسد و تهیه اسلحه کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 13 دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت

در ابتدای جلسه مادر مقتول درخواست قصاص کرد و گفت: این دو متهم با بی‌رحمی از سادگی دختر من سوءاستفاده کرده و او را کشتند من حاضر به گذشت نیستم و برای آن‌ها درخواست قصاص و اشد مجازات را دارم.

پس از آن بهراد به جایگاه رفت و با طرح ادعایی جدید عنوان کرد: من اتهام قتل را قبول ندارم. سعید با اسلحه‌ای که داشت او را کشت. من نقشی در قتل نداشتم و در زمان بازجویی هم تحت فشار روانی به قتل اعتراف کردم.

سپس سعید که با قید وثیقه آزاد بود به جایگاه رفت و گفت: طبق گزارش پلیس و اعتراف صریح بهراد او خودش مریم را کشته و از آنجا که ما با هم دوست بودیم من فقط در اخفای جسد با او همکاری کردم. بهراد سعی دارد با قصه‌سازی خودش را تبرئه کند و قتل را گردن من بیندازد در حالی که من هیچ نقشی در ماجرای قتل نداشتم.

آن روز اسلحه دست بهراد بود و واقعاً نمی‌دانستم که می‌خواهد دست به جنایت بزند وگرنه جلوی او را می‌گرفتم. من اسلحه را قبلاً خریده بودم و آن را در انباری خانه میلاد گذاشته بودم. با پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

منبع: روزنامه ایران

از میان اخبار

روایت 4جنایتکار از ماجرای قتل مهرجویی و همسرش

افشای راز سرقت‌های میلیاردی با تصادف خودروی سارق