پیامبر اسلام، آخرین پیامبر الهی
حجتالاسلام تاتلاری با اشاره به کلمه «خاتَمَ النَبِیِین» (احزاب /40) گفت: کلمهی خاتم النبیین که در قرآن آمده به معنای آخرین پیغمبر است. این پیداست دین کامل شده است. وقتی میگویند: این آخرین است یعنی «الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی» (مائده /3) دین کامل شده است.
حجتالاسلام تاتلاری - کارشناس مسائل دینی - در گفتوگو با ایسنا درباره برخی از خصوصیات منحصر به فرد پیامبر اکرم (ص) گفت: نام پیامبر اسلام در تورات و انجیل آمده است، در همین راستا خداوند در قرآن میفرماید «مَکتُوباً» پیغمبر ما مکتوب است، یعنی نوشته شده. «فِی التَوراهِ وَ الاِنجیل» (اعراف /157)، نام و نشان پیغمبر ما در تورات و انجیل هست.
وی ادامه داد: البته کتاب انجیل و تورات عوض شده است و ممکن یک مسیحی بگوید در انجیل ما چنین چیزی وجود ندارد یا یهودیان بگویند این تورات ما است و در آن چنین چیزی ذکر نشده است. اما ما معتقدیم از ابتدا بوده است و آن را برداشتهاند. البته میگویند نه، از اول نبوده است. اینجا باید چه کنیم؟ قرآن میگوید: مکتوب است، یعنی نوشته شده است.
این کارشناس مسائل مذهبی خاطرنشان کرد: یهودیان و مسیحیان ممکن است تورات و انجیل را بیاورند و بگویند محمد یا احمد در کتاب ما نیست. در این زمان باید چه کنیم؟. وقتی پیغمبر به یهودیها و مسیحیها گفت: نام من در تورات و انجیل شما هست دلیل بر صحت موضوع است زیرا اگر نبود همان لحظه میآمدند و میگفتند در این تورات و انجیل نیست و پیغمبر شما دروغگو است. نه جنگ میکردند و نه جزیه میدادند. اما جنگها کردند، جزیهها دادند، کشتهها دادند، در جنگهای مهم تار و مار شدند، اما یکی تورات و انجیل را پیش نکشیدند.
حجتالاسلام تاتلاری یادآور شد: تصور کنید نصف خانه شما برای من است، سه دانگش هم در سند هست. شما اگر دست به هر کاری زدی، پول دادی، کتککاری کردی، همه رقم تلاش کردی، اما سند را پیش نکشیدی به چه معناست. مردمی که تماشاچی هستند، میگویند: اسم هست یا نیست؟ بنده ادعا میکنم نصف خانهی شما برای من است. نام من هم «مَکتُوباً فِی التَوراهِ وَ الاِنجیل» نام من مکتوب در سند نوشته شده است.
وی افزود: شما جنگها میکنی، جزیهها دادن ها و انواع تلاشها را میکنی، سند را پیش نمیکشی. آنکه سند پیش نمیکشد، ما که تماشا میکنیم این صحنه را، میگوییم: نام هست یا نیست؟ اگر نیست بگو: نیست. جنگها کردند، جزیهها دادند. کشتهها دادند، اما سند را پیش نکشیدند. اگر میگفتند: نیست، تمام میشد و میرفت. قرآن راجع به این موضوع میفرماید: «یَعرِفُونَه» (بقره /146) یعنی پیغمبر و علمای یهود و مسیحیت، «یَعرِفُونَه کَما یَعرِفُونَ أَبناءَهُم» (بقره /146) پیغمبر را مثل فرزندشان میشناختند.
این کارشناس مسائل مذهبی خاطرنشان کرد: آدم فرزند خود را خوب میشناسد. فرزند را قبل از تولد میشناسند. پیغمبر ما را قبل از بعثت میشناختند. و لذا یهودیها آمدند، در مدینه زمین خریدند. گفتند: پیغمبری میآید، پیغمبر آخرالزمان است. حکومت تشکیل میدهد، دینش بر کرهی زمین حاکم خواهد شد، ما از پیش برویم زمینهای مدینه را بخریم. قرآن میفرماید «وَ کانُوا مِن قَبل یَستَفتِحُون» (بقره /89) یعنی طلب فتح، پیروزی، با پیغمبر آخرالزمان ما از پیش برویم جایگاه خودمان را روشن کنیم، «فَلَمَا جاءَهُم ما عَرَفُوا کفروا به» معرفت داشتند، اما زیر بار نرفتند. این یک ویژگی اختصاصی حضرت محمد (ص).
پیامبر اسلام، آخرین پیامبر الهی
حجتالاسلام تاتلاری با اشاره به کلمه «خاتَمَ النَبِیِین» (احزاب /40) گفت: کلمهی خاتم النبیین هم در قرآن آمده است. آخرین پیغمبر است. این پیداست دین کامل شده است. چون دلیل ندارد، 124 هزار پیغمبر بیاید، وقتی میگویند: این آخرین است یعنی «الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی» (مائده /3) دین کامل شده است.
وی ادامه داد: از این آیه معلوم میشود تحریف هم وجود ندارد. چون چون هر پیغمبری میآمد، یک مدتی که میگذشت، قوانین کتاب آسمانیاش تغییر پیدا میکرد، پیغمبر بعدی میآمد اصلاح انجام بدهد. اینکه میگوید: این پیغمبر «خاتَمَ النَبِیِین» است، یعنی در قرآن کلمهای، نقطهای، واوی، حرفی، جابهجا نشده است. اطاعت از رسول خدا، کنار اطاعت از خدا
وی افزود: در قرآن بیش از ده مرتبه «أَطیعُوا اللَه» آمده است. یعنی مطیع خدا باشیم. در کنار همه «أَطیعُوا اللَه»ها، «أَطیعُوا الرَسُول» هم داریم. یعنی شما «أَطیعُوا اللَه» بدون «أَطیعُوا الرَسُول» پیدا نمیکنید. از این معلوم میشود که اطاعت از رسول، عین اطاعت از خداست. یا مثلاً در قرآن داریم «أَغناهُمُ اللَهُ وَ رَسُولُه» (توبه /74) خدا شما را بینیاز میکند. بعد گفته رسول هم شما را بینیاز میکند. یعنی خداوند، کمال خودش را به پیغمبر تفویض کرده است. همان کمالی که خودش دارد. رئوف و رحیم صفت خداست، صفت پیغمبر هم هست. خنثی شدن توطئههای دشمنان علیه پیامبر اسلام
این کارشناس مسائل دینی تصریح کرد: در قرآن یک آیه داریم «یُریدُونَ أَن یُطفِؤُا نُورَ اللَهِ» (توبه /32)، یک آیه دیگر نیز داریم «یُریدُونَ لِیُطفِؤُا نُورَ اللَه بِأَفواهِهِم» (صف /8). در دو آیه اطفاء یعنی خاموش کردن یا حریق یعنی همان خاموش کردن آتش. همچنین یک آیه داریم «یُریدُونَ لِیُطفِؤُا»، که «یُریدُونَ أن...» ترجمهاش این است که میخواهند نور خدا را خاموش کنند. حالا فرق بین «أَن یُطفِؤُا» و «لِیُطفِؤُا» چیست؟ «أَن یُطفِؤُا» یعنی میخواهند همین الآن خاموش شود. «لِیُطفِؤُا» یعنی برنامهریزی میکنند که در آینده خاموش شود. در واقع هم طرح دارند برای امروز و هم برای دراز مدت. «نُورَ اللَهِ» نور خدا را، بعد میگوید: «بِأَفواهِهِم» (توبه /32) میخواهند با فوت خورشید را خاموش کنند..
رفعت نام پیامبر از صدر اسلام تاکنون
وی تاکید کرد: قرآن میگوید «وَ رَفَعنا لَکَ ذِکرَکَ» (شرح /4) من نام تو را رفعت، نام تو را بلند قرار میدهم. پیغمبر یکی بود، همه مردم مکه بسیج شدند، اما یک شهر حریف یکی نشد. بتهایشان را شکست، پیغمبر بالا رفت، همه پایین رفتند. الآن پیغمبر یک میلیارد و خردهای یار دارد. آن روزی که یکی بود، شکست نخورد، حالا شما با یک میلیارد و خردهای یار میخواهید شکست بدهید.
این کارشناس مسائل دینی اظهار کرد حضرت موسی (ع) چوب به دست، چوپان بود، فرعون میگفت: «أَنَا رَبُکُمُ الأَعلی» (نازعات /24). اما او با همهی غرورش غرق شد و موسی پیروز شد. بنی امیه گفتند «دَفناً دَفناً» (بحارالانوار / ج33/ ص169) «دَفناً دَفناً» کلمهای است که از دو لب معاویه بیرون آمد. گفت: من اسلام را دفن میکنم. پس چطور اسم ابوسفیان در منارهها، اذان گفته نمیشود. اما اسم محمد گفته میشود.
حجتالاسلام تاتلاری خاطرنشان کرد: «دَفناً دَفناً» را اهل سنت هم در کتابهایشان دارند. گفتند: بدن امام حسین (ع) را زیر سم اسب کنید. اصلاً دیگر چیزی وجود خارجی نداشته باشد. مردم، خاک کربلا را ذره ذره، مهر کردند در کیسههایشان گذاشتند. این مهر کربلایی که الآن هست. وی در پایان گفت: آدم سر نماز حواسش باید جمع باشد. اگر حواست پرت است، لااقل نافله بخواند. اگر هم حواست پرت میشود، هم حال نافله نداری، لااقل مهر کربلا را استفاده کنید. گفتند: بچه که متولد شد، خوب است لبش را به مهر کربلا بمالید. در قبر هم که میگذارید خوب است کنار مرده مهر کربلا باشد. یعنی از تولد تا مرگ من با کربلا هستم. این در مقابل آنکه گفت: «دَفناً دَفناً» مگر میشود با خدا بازی کرد؟ «وَ رَفَعنا لَکَ ذِکرَکَ».