«پیرپسر» فقط در تهران صدر جدول فروش را دارد /87 درصد استانها فیلم طنز میپسندند
نکته قابلتوجه این است که اگر «پیرپسر» را از جدول اکران فاکتور بگیریم، باوجوداینکه چند فیلم دیگر مربوط به سینمای اجتماعی روی پرده است، هیچ فیلم دیگری باقی نمیماند.
به گزارش مشرق، «پیرپسر» در تهران هنوز پرفروش است یا به بیان بهتر «پیرپسر» فقط در تهران پرفروش است. بر اساس آمار فروش ثبتشده از ابتدای سال تا حالا، تنها استانی که یک فیلم مربوط به سینمای اجتماعی در آن صدر جدول را مال خود کرده، تهران است و عجیبتر اینکه در 14 استان هیچ فیلمی مرتبط به سینمای اجتماعی در سه فیلم پرفروش جایی ندارند.
در هیچکدام از استانهای دیگر (باوجوداینکه فیلم اکتای براهنی در صدر جدول آمار فروش سالیانه قرار دارد) «پیرپسر» اول نیست و حتی در برخی از استانها رتبه ششم جدول هم به «پیرپسر» اختصاص پیدا نمیکند، این یعنی خبری از هیاهوی تهرانی «پیرپسر» در سایر استانها نیست. در 23 استان «مرد عینکی» اول است، سه استان «یوز»، سه استان «دایناسور» و یک استان «جزایر قناری» صدر جدول اکران را گرفتهاند.
این یعنی تعداد استانهایی که «جزایر قناری» با آن در صدرش قرار گرفته و «پیرپسر» یکسان است. در 27 استان از 31 استان فیلمهای کمدی صدر جدول هستند و سه استان هم بالای جدول را به انیمیشنها اختصاص دادهاند؛ این به آن معنیست که 87.1 درصد از جدول فروشِ 31 استان کشور مربوط است به فیلمهای طنز، 9.7 درصد سهم انیمیشن و تنها 3.2 درصد مربوط به سینمای موسوم به سینمای اجتماعی است. این شکاف جدی آمار میان تهران و دیگر استانها (حتی استانهای همجوار و پرجمعیت) نشان میدهد، مصرف سینمایی میان تهران و شهرستانها تفاوتی جدی دارد. تفاوتی که چند نکته جدی را به ذهن میرساند:
1- ذائقه تهرانی متفاوت است: ذائقه فرهنگی بین جامعه تهران و سایر استان به شکل جدی متفاوت است و سینما این موضوع را اثبات میکند. این میزان تفاوت بین سینمای تهران و سایر استانها بهخصوص در دوران پس از کرونا پررنگ شده؛ به طور مثال در سه سال اخیر هیچ فیلمی در اصفهان، مشهد، فارس و... در صدر جدول اکران قرار نگرفته و مخاطبان شهرهای بزرگ که به نظر میرسد، مسائل و مشکلاتشان با مردم تهران یکسان باشد؛ اما هیچ استقبالی از سینمای اجتماعی نکردند و فیلم کمدی «مردعینکی» در صدر جدولِ تمام شهرهای پرجمعیت کشور (به جز تهران) نشسته است.
2- طبقه متوسط تهران با سایر استانها فرق دارد: ماجرا یک وجه دیگر هم دارد و آن هم اینکه چرا تهران تابع باقی استانها نبوده و به فیلمی همچون «پیرپسر» ضریب داده است؟ شاید مهمترین پاسخ درباره موضوع این است که سینمای اجتماعی در اکثریت مواقع به موضوعاتی پرداخته است که عمدتاً جامعه تهرانی را درگیر کرده. بنا بر اساس همین تحلیل، سینمای اجتماعی، سینمای اجتماعی تهران است و نتوانسته جذابیتی برای مخاطبان سایر استانها ایجاد کند. نکته قابلتوجه ماجرا این است که همین سینمای اجتماعی تهرانی، جذابیتی در شهرهایی همچون البرز که به نظر شباهتهای رفتاری و زیستی، انگارهای کوچکشده از تهران محسوب میشوند هم فروش ندارد و نتوانسته به رتبه اول و یا حتی دوم برسد.
3- شاید فلسفه رفتن به سینما در تهران و سایر استانها متفاوت است: اینکه در برخی از شهرها در 5 فیلم پرفروش اول هم فیلم «پیرپسر» نیست نشان میدهد، مدل سینما رفتن مردم تهران و سایر استانها به طور کلی متفاوت است. اصولاً در بسیاری از شهرها، یک خانواده نهایتاً یک مرتبه سینما میرود و منطقی است که آن زمان را به محتوایی اختصاص دهد که مناسب برای تمام اعضای خانواده باشد. بر همین اساس عمده مخاطب سینما در سایر استانها که خانواده هستند، جایی در سبد مصرفشان برای فیلمهای با محدودیت سنی باز نمیکنند. بر همین اساس جا برای فیلمهای انیمیشن در صدر جدول اکران باز میشود. استانهایی همچون خراسان شمالی، جنوبی و ایلام برمبنای همین تحلیل حرکت کردهاند و فیلم حاضر در صدر جدول فروششان «یوز» است.
4- عبور از خطقرمز به جز در تهران جواب نمیدهد: شاید مهمترین مزیت رقابتی «پیرپسر» با باقی فیلمهای جدول اکران، عبور این فیلم از خطقرمزهاست. خطقرمزهایی همچون جدال با پدر بر سر جنس مخالف و داستانهایی مانند پدرکشی روی کاغذ باید برای مخاطب طبقه متوسطی که تغییرات اجتماعی را تجربه کرده جذابیت داشته باشد و حتی ممکن است در آن مختصات جغرافیایی پدیدههای همچون پدرکشی هم رخ داده باشد؛ اما این موضوعات تا این اندازه برای آن جامعه مسئله نشده است که برایش جذابیت داشته باشد و بخواهد آن پدیده را روی تصویر ببیند. حالا سؤال اینجاست که چرا جامعه تهرانی برایش این جذابیت وجود دارد که بخواهد وقت خود را به صرف فیلمهای اجتماعی کند؛ دو فرضیه در اینجا طرح میشود که میتوان آن را در آینده راستیآزمایی کرد؛ اول، بخش قابلتوجهی از مردم در تهران بهصورت فردی و یا در قالب گروههای اجتماعی (غیر از خانواده) به سینما میروند. دوم، مردم در تهران تنها یک مرتبه سینما نمیروند که انتخابشان تنها فیلمهای کمدی باشد و بر همین اساس مشخص است که آنها بخواهند فیلمهایی به جز سینمای کمدی را برای تماشا انتخاب کنند.
5- گرانی بلیت تهران روی جدول اکران مؤثر است: در بسیاری از استانها هر چقدر هم یک فیلم پرفروش باشد به دلیل آنکه بلیت در سایر استانها 60 هزار تومان است و در تهران بلیتهای 90 تا 110 هزارتومانی به دست مردم میرسد. به همین دلیل با آنکه «مرد عینکی» چیزی حدود 300 هزار بلیت بیشتر فروخته اما از نظر میزان فروش عقبتر از «پیرپسر» ایستاده با تفاوتی (حدوداً) 3 میلیاردی. این نکته به دو دلیل اتفاق میافتد و دلیل اول، میزان اقبال نسبت به فیلم مذکور در روزهای نیمبهاست و دوم هم (که دلیل مهمتری است) تفاوت قیمت بلیت در تهران و سایر استانهاست. تفاوتی که باعث شده تهران آرای الکترال در جدول پرفروشها پیدا کند و نظر تهرانیها مساوی با رونق گرفتن فلان گونه ترسیم شود، هرچند که از نظر تعداد بلیت، این گزاره تأیید نشود.
6- اگر نظر سایر استانها هم با تهران یکسان بود: یک وجه ماجرای این است که نظر تهرانیها درباره تماشا یا عدم تماشای یک فیلم را ضریب بدهیم و نکته دیگر این است که در یک شرایط فرضی اگر سایر استانها هم بهمانند تهران به سینما نگاه میکردند آن وقت چه تفاوتی در جدول فروش رقم میخورد. اول اتفاق این است که بخش مهمی از ماحصل فیلمهای کمدی از بین میرفت و سینمای کمدی به طور کامل دچار افت مخاطب جدی میشد. اتفاقی که شاید به دهان کارگردانان سینمای اجتماعی خوش بیاید؛ اما نکته نهفته در آن این است که از اساس چنین فرضی امکان تحقق ندارد؛ زیرا مخاطب سایر استانها علاقه به تماشای دغدغههای صورتبندیشده پایتخت آن هم در قاب تصویر ندارند.
7- اصلاً «پیرپسر» را فاکتور بگیرید: نکته قابلتوجه این است که اگر «پیرپسر» را از جدول اکران فاکتور بگیریم، باوجوداینکه چند فیلم دیگر مربوط به سینمای اجتماعی روی پرده است، هیچ فیلم دیگری باقی نمیماند که مخاطب در سایر استانها به آن اقبال نشان داده باشد. شکست فیلم «زن و بچه» سعید روستایی در سایر استانها عیان است و فیلمهایی چون «غریزه» و «لاکپشت» در بهترین حالت مخاطبهای چند دههزار نفره دارند. این یعنی اگر «پیرپسر» هم در کنار کمپانیای چون عامریان فیلم قرار نمیگرفت و نمیتوانست به دلیل حساسیت سوژهاش و تبلیغات در فضای مجازی مخاطب جذب کند، طبیعتاً نمیتوانست در میان 10 فیلم برتر جدول اکران جایی برای خود باز کند.
8- انیمیشن در صدر پیام دارد: اینکه در سه استان نسبتاً محروم کشور انیمیشن «یوز» در صدر قرار میگیرد نشان میدهد که انتخاب یک خانواده طبقه متوسطی در استان محروم که مشخصاً برای فرزندانش به سینما میرود، منطقاً انیمیشن است و این نکته ظرفیت قابلتوجهی است که سینمای انیمیشن میتواند در سالهای آتی از آن استفاده کند. این تعریف از انیمیشن بهعنوان یک تفریح خانوادگی در عمده کشورهای جهان وجود دارد و حتی دلیل پرفروش شدن و در صدر جدول اکران قرارگرفتن بسیاری از فیلمهای انیمیشن در کشورهای مختلف (مثل چین) همین موضوع است.
سینمای انیمیشن میتواند مخاطب کودکونوجوان را جذب کند و آنها هم پای خانوادهها را به سالن سینما میکشانند، اتفاقی که مشخصاً در استانهای بزرگ کشور وجود ندارد و این خانواده هستند که محتوای انتخابی کودکان را تعیین میکنند. از طرف دیگر «یوز» در استانهایی در صدر قرار گرفته که زیستگاه اصلی این جانور بهحساب میآیند (خراسان جنوبی و شمالی) و این نکته از موضوعات قابلتوجه تقسیمبندی استانی است و نشان میدهد مخاطب نسبت به مسائل و موضوعات مربوط به خودش روی پرده، واکنش مثبتی نشان میدهد.
اگر تمام این هشت نکته را هم قبول نداشته باشیم و مفروضاتش را رد کنیم باز هم یک نکته واضح و روشن وجود دارد که آمار آن را در سالهای اخیر به ما نشان میدهد. سینمای استانهایی به جز تهران در برابر خواسته بخش مهمی از جامعه کارگردانان سینمای اجتماعی در حال مقاومت است.
مخاطب سایر استانها نمیخواهد که فنهای سینمای اجتماعی با بهکاربستن موضوعاتی همچون تابوشکنی را بخورد و به همین دلیل فیلمهایی که دغدغههایشان مربوط به جامعه استانهای خارج از تهران باشد، دیگر در شهرهای مختلف جذابیتی ندارد. اینکه حدود 23 استان یک فیلم را پرفروش کردهاند (آن هم با اختلاف چند میلیون و میلیاردی نسبت به فیلمهای دوم)، زنگ خطری است برای سینمای ایران، سینمایی که ادعاهایی مبنی بر تنوع ژانر دارد؛ اما هنوز 87 درصد استانها به کمدی اعتماد بیشتری دارند. اعتمادی که شاید نه بهخاطر کیفیت آن اثر بلکه به خاطر این است که مردم میخواهند سینما در مصرف رسانهایشان باقی بماند.
منبع: روزنامه فرهیختگان