پیشنهاد بحثبرانگیز وزارت نیرو برای حل بحران آب

به گزارش خبرگزاری اقتصاد ایران، آب قفل بزرگی بر پایتخت زده و مدیریت آن را دچار سردرگمی کرده است. تهران، پایتختی با بیش از 9 میلیون نفر جمعیت، امروز با یکی از جدیترین بحرانهای زیستمحیطی یعنی کمآبی درگیر است؛ بحرانی که ریشه آن تنها در کاهش بارندگی و تغییرات اقلیمی خلاصه نمیشود، بلکه سالها مدیریت نادرست منابع، توسعه بیضابطه شهری، فرونشست زمین و برداشتهای بیرویه از سفرههای زیرزمینی نیز در آن موثر بوده که تصویر آیندهای نگرانکننده را برای این شهر ترسیم میکند.
پیشنهاد وزارت نیرو مبنیبر توقف 2 ساله ساختوساز در تهران، بیش از آن که یک راهحل مدیریتی به نظر برسد، اعترافی دیرهنگام به یک بحران چندوجهی و عمیق است؛ بحرانی که در آن، 3 رکن حیاتی یک کلانشهر یعنی آب، برق و مسکن، بهطور همزمان در آستانه فروپاشی قرار گرفتهاند. این پیشنهاد، بازار مسکن پایتخت را که خود با کمبود یک میلیون واحدی و نیاز سالانه به ساخت 150 هزار خانه جدید دستوپنجه نرم میکند، در یک بنبست بیسابقه قرار داده است.
ترمز ناگهانی ساختوساز تهران نسخه شفابخش است؟
آنطور که روزنامه شرق نوشته، این پیشنهاد به اعتقاد کارشناسان نهتنها به کاهش واقعی ساختوساز و جمعیت منجر نمیشود، بلکه پیامدهای اقتصادی قابل توجهی نیز دارد. مجوزهای ساختوسازی که طی سالهای اخیر اجرا نشده، باعث افزایش شدید قیمتها میشود. تجربه حوزههای دیگر هم نشان میدهد محدودیت عرضه بهجای ایجاد تعادل، بازار را به سمت سوداگری و تجارت ناسالم سوق داده است. به اعتقاد کارشناسان، بیش از 50 درصد درآمد کل کشور در تهران و کرج متمرکز است. این تمرکز بیسابقه باعث شده تهران همواره با فشار مضاعف در حوزههای مختلف روبهرو باشد. به اعتقاد کارشناسان، تا زمانی که این تمرکز ادامه یابد، امکان کنترل جمعیت، ساختوساز و حتی ارتقای کیفیت زندگی در تهران فراهم نخواهد شد.
آب مانع ساختوساز در تهران میشود؟
خبرگزاری فارس هم درباره پیشنهاد وزارت نیرو مینویسد: تحلیل این پیشنهاد بدون در نظر گرفتن عمق فاجعه در منابع آبی و انرژی، ناقص خواهد بود. مدافعان این طرح به آمارهای تکاندهندهای استناد میکنند: در مردادماه، سد لار تنها 6 درصد و مجموعه سدهای لتیان و ماملو فقط 19 درصد ظرفیت داشتند. این ارقام، واقعیت تلخ کمبود منابع آبی را به تصویر میکشند. اما آیا توقف ساختوساز، نشانه گرفتن علت اصلی بحران است یا پاک کردن صورت مسئله؟
منتقدان معتقدند که این بحران، بیش از آنکه ناشی از کمبود بارش باشد، یک «کمیابی ساختگی» است که ریشه در دههها بیتوجهی به زیرساختها دارد. وقتی بین 22 تا 40 درصد از آب تصفیهشده تهران به دلیل فرسودگی شبکه توزیع، پیش از رسیدن به خانهها هدر میرود، مقصر دانستن پروژههای جدید ساختمانی، آدرس غلط دادن است.
این حجم عظیم از هدررفت آب، معادل تولید یک سد بزرگ است که روزانه از دست میرود و نشان میدهد که مشکل اصلی، نه در سمت تقاضای جدید، بلکه در ناکارآمدی ساختاری سیستم توزیع نهفته است. این ناترازی تنها به آب محدود نمیشود. شبکه برق نیز با کسری 10 هزار مگاواتی و خاموشیهای گسترده در تابستان، وضعیت مشابهی را تجربه کرد. در اینجا نیز، روایت رسمی بر افزایش گرما و مصرف بالا تمرکز داشت، در حالی که کارشناسان صنعت، علت اصلی را کمبود سرمایهگذاری مزمن و فرسودگی شدید شبکه تولید و توزیع میدانند. این دو بحران به وضوح نشان میدهند که زیرساختهای تهران دیگر قادر به تحمل بار فعلی نیستند و هرگونه توسعه جدید، فشار بر این سیستم شکننده را مضاعف خواهد کرد.
در این میان، بخش مسکن به قربانی اصلی این زوال زیرساختی تبدیل شده است. در شرایطی که شاخص «زمان انتظار برای خرید مسکن» برای یک شهروند تهرانی به عدد نجومی 89 سال رسیده و تولید مسکن در سطح کشور به کمتر از یکسوم نیاز واقعی سقوط کرده است، توقف ساختوساز به معنای تشدید رکود تورمی، افزایش سرسامآور اجارهبها و قیمت مسکن، و گسترش پدیدههایی مانند حاشیهنشینی است. این تصمیم، عملاً به معنای قفل کردن دروازههای شهر به روی خانوارهای جدید و طبقات متوسط و پایین جامعه است.
در واقع، پیشنهاد توقف ساختوساز، نماد یک شکست بزرگ در حکمرانی و برنامهریزی یکپارچه است. این یک گسست کامل میان سیاستگذاریها را به نمایش میگذارد: وزارت راه و شهرسازی طرحهای بلندپروازانهای مانند «نهضت ملی مسکن» را دنبال میکند که تحقق آن با سرعت فعلی 41 سال زمان میبرد، در حالی که وزارت نیرو هشدار میدهد که حتی برای جمعیت فعلی نیز آب و برق کافی وجود ندارد.
