چرا توهین مکرون به پیامبر اکرم (ص) نقض حقوق بشر است؟
آزادی بیان مفهومی است که ذیل مفهوم آزادی قرار میگیرد. علمای علم حقوق آزادی بیان را مقید به حقوق افراد و مولفهای برای امنیت و آسایش تعریف کردهاند.
آزادی بیان مفهومی است که ذیل مفهوم آزادی قرار میگیرد. علمای علم حقوق آزادی بیان را مقید به حقوق افراد و مولفهای برای امنیت و آسایش تعریف کردهاند.
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ_مرتضی بریری، کارشناس حوزه ارتباطات و حقوق: امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه در اقدامی نابخردانه ضمن بیان سخنانی موهن علیه دین مبین اسلام و مسلمانان، از کاریکاتورهای توهین آمیز نشریه شارلی ابدو حمایت کرد. اقدام وی نه تنها خشم مسلمانان فرانسه را به همراه داشت، بلکه سبب ساز اعتراض عمومی مسلمانان در اقصی نقاط جهان شد. کشور فرانسه نزدیک به هفت میلیون مسلمان دارد و مسلمانان در اقتصاد، فرهنگ و جامعه این کشور نقشی مهم را ایفا میکنند. او که اقدام موهن نشریه شارلی ابدو را آزادی بیان معرفی میکند، نتوانست کاریکاتورهای برخی از چهره همسرش را تاب بیاورد که به این مساله کاری نداریم و از آن میگذریم.
اما سوال اینجاست چرا ما توهین به پیامبر مکرم اسلام (ص) و توهین به اعتقادات مسلمانان جهان را که جمعیت قابل توجهی از نفوس جهانی را تشکیل میدهند، نه آزادی بیان که مصداق عالی نقض حقوق بشر میدانیم؟ آزادی بیان مفهومی است که ذیل مفهوم آزادی قرار میگیرد. علمای علم حقوق آزادی بیان را مقید به حقوق افراد و مولفهای برای امنیت و آسایش تعریف کردهاند. به باور همه مکاتب فکری و سیاسی آزادی بیان به نظم عمومی و اخلاق محدود و مقید است و این مولفه در منشور بینالمللی حقوق بشر یا همان اعلامیه جهانی حقوق بشر قابل احصاست.
به عنوان نمونه در ماده 29 اعلامیه جهانی حقوق بشر چنین آمده است: «در تحقق آزادی و حقوق فردی، هرکس باید تنها تحت محدودیتهایی قرار گیرد که به واسطه قانون فقط به قصد امنیت در جهت بازشناسی و مراعات حقوق و آزادیهای دیگران وضع شده است تا اینکه پیش شرطهای عادلانه اخلاقی، نظم عمومی و رفاه همگانی در یک جامعه مردمسالار تامین شود. این حقوق و آزادیها شایسته نیست تا در هیچ موردی مغایر با هدف ها و اصول ملل متحد اعمال شوند.»
همچنین بر اساس بند 3 ماده 19 میثاق نامه حقوق مدنی و سیاسی، حق آزادی بیان ممکن است تابع محدودیتهای معینی قرار بگیرد و به منظور حفظ امنیت ملی یا نظم عمومی و اخلاق عمومی محدود شود. به همین دلیل است که نمیتوان به بهانه و پوشش آزادی بیان، نفرت پراکنی قومی و نژادی و مذهبی انجام داد. تحقیر نژادها و دیگران بویژه اقلیتها حتی از منظر نظامهای قضایی غربی نیز امری مذموم است که تنشهای مذهبی و قومی را موجب خواهد شد که باید از آن اجتناب کرد.
بهعبارتی همانطور که نمیتوان برده داری، شکنجه و تبعیض را تبلیغ کرد، نمیتوان به عقاید دیگران نیز توهین کرد چرا که مصداق عالی تبعیض است. نکته بسیار عجیب این است که در سالهای پیشین که توهینهای نشریه شارلی ابدو به پیامبر مکرم اسلام (ص) آغاز شده بود، عدهای از غربیها به غلط بیان میکردند که آزادی بیان است و شما هم بیایید بر فرض مثال کاریکاتورهای حضرت مسیح (ع) را به تصویر بکشید. این حقه بازی در صورتی مطرح شد که همه میدانستند حضرت عیسی مسیح (ع) پیامبر مورد احترام مسلمانان است و از پیامبران الهی.
نکته عجیبتر این است که همین طیف بر اساس قوانین بالادستی سازمانهای حقوق بشری جهانی، برگزاری جشنوارههای کاریکاتور با محتوای نقد رژیم صهیونیستی را امری مذموم و قابل پیگیری دانستند. با تمام این اوصاف میتوان از قوانین حقوق بشری سازمانهای جهانی، بهره برد و با همکاری حقوق دانان خبره، نشریه شارلی ابدو را محکوم کرد تا پاسخگوی اعمال و کنشهای تبعیض آمیز خود باشند.
جامعه جهانی به ویژه فعالان حوزه حقوق نباید به یک نشریه اجازه دهند که در سطح جهان نفرت پراکنی نژادی و مذهبی را موجب شود. هرچند که از نظر غربیها مسلمانان چه در جامعه خود و چه در سطح جهان «دیگری» معرفی میشوند، اما بر اساس قوانین آنها همین «دیگری» ها هم حقوقی دارند. با تمام این اوصاف اما فراموش نکنیم که غرب با همین قوانینش منشا افراط گرایی دینی است. آنها افراط گرایی را تبلیغ میکنند تا خود از رهگذر آن سود ببرند. هرکسی هم که بخواهد فراموش کند، جهان اسلام و مسلمانان فراموش نخواهند کرد که بزرگترین ضربه داعش به کشورهای مسلمان بود و نه منافع غربیها.
رسانههای داخل کشور و رسانههای جهان اسلام باید مدام بر این حق بازخواست از نشریه شارلی ابدو و حتی رییس جمهور فرانسه تاکید کنند. این میان نقش رسانههای اسلامی که در جوامع غربی فعالاند، بیش از پیش است. در همین راستا میتوان از مواد قانونی موجود که خود غربیها تدوین کردهاند برای محکوم کردن خودشان بهره برد. یا شکایت مسلمانان به نتیجه مطلوب میرسد و یا اینکه غربیها قوانین مصوب خودشان را زیرپا میگذارند که هر دو صورت به نفع جهان اسلام است. چرا که در صورت عدم احقاق حق در مجامع بینالمللی میتوان نظامها و ساختارهای حقوق بشری ایجاد شده توسط غربیها و لیبرالیسم بینالملل را به چالش کشید.