چله سوگ سیاوش
تولد بزرگان و استادان برجستهای همچون محمدرضا شجریان، علینقی وزیری، لوریس چکنواریان و چندین هنرمند بزرگ دیگر مهر را به ماه مهربانی، رافت و شادمانی تبدیل کرد، اما توگویی فلک به شادی و سرور هنردوستان رشک برده و با در گذشت خسرو آواز ایران "مهر"ی بس دردناک و غم انگیز برای همگان رقم زد.
هفدهم مهر ماه امسال دردانه آواز ایران استاد محمدرضا شجریان پس از تحمل یک دوره بیماری درگذشت اما هیچ عاملی نه سن زیاد، نه بیماری ای با سابقه طولانی و... نتوانست تسلی ای بر دل دوست داران وی باشد.
استاد در زمان مرگ 80 سال داشت، 20 سال با بیماری سرطان مبارزه کرد و چند روز پیش از فوتش به کما رفت، اما در مقایسه با اتفاقات و تصادفات و حتی بیماری های بی شماری که اغلب به از مرگ جوانان می انجامد، مرگ مرد 80 ساله بیمار با زنگ خطر 20 ساله برای هنردوستان واقعه ای غیر قابل تحمل بوده است.
براستی شجریان که بود؟ و چه ویژگی هایی داشت که اینگونه در قلب مردم رخنه کرد؟ هنرمندی که نه تنها در زمان خواندن بلکه در لحظه لحظه زندگی خصلت هنرمندانه داشت، ورزشکاری که مرام پهلوانی را هرگز فراموش نکرد. استاد مسلمی که خود را نه "استاد محمد رضا شجریان" بلکه عضو کوچکی از مردم و شریک غم و شادی آنان می دانست.
مردمی بودن از ویژگی های غیر قابل انکار این هنرمند و یکی از عوامل مهم در محبوبیت وی بوده و حضورش در نخستین ساعات وقوع بلایای طبیعی مانند زلزله " رودبار " و " بم " به ترتیب در سال های 1369و 1382و همدردی خالصانه و به دور از هرگونه ریا و تظاهر با مردم مصیبت زده، از مواردی است که در کارنامه اجتماعی این هنرمند شهیر برای آیندگان ثبت خواهد شد و اینچنین بود که در کنسرت " همنوا با بم " به یاد هموطنان از دست رفته اینگونه آواز سر داد:
" بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود "
استاد شجریان در پیام تسلیتی که برای واقعه بم منتشر کرده بود، با دلی مالامان از غم و اندوه خطاب به عموم هموطنان نوشته بود: این نخستین بار نیست که هم میهنان خود را در حادثه ای چنین خانمان سوز از دست می دهیم و چه تلخ می اندیشیم که آخرین بار هم نخواهد بود.
ایستادن در بلندای خرابه های ارگ بم با چشمان گریان، نشان از عشق این هنرمند فرهیخته به فرهنگ و تاریخ کشورش دارد که ای کاش این صحنه در میان هزاران عکسی که از استاد گرفته شد، وجود داشت.
باری، عشق به استاد شجریان و هنرش را همچنین می توان در باجه های فروش بلیت کنسرت های وی به وضوح مشاهده کرد، آنجا که مردم از اقصی نقاط کشور با تحمل زحمت و مرارت و هزینه های بسیار خود را به محل برگزاری کنسرت می رسانند و حاضرند با پرداخت ده ها برابر قیمت رسمی، بلیت تهیه کرده و جایی برای خود در میان مستعمین استاد بیابند.
شهرت و محبوبیت استاد شجریان توضیح واضحات است اما رسیدن به این جایگاه از جمله مواردی است که در یک مقال نمی گنجد و باید از همه جوانب مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
تقسیم بندی هنر به هنر عامه پسند (Popular Art) هنر متعالی (Fine Art) از مهم ترین مواردی است که در تشخیص جایگاه یک هنرمند باید بدان پرداخت و اگر بخواهیم در این عرصه به دنبال استاد شجریان بگردیم بی شک باید به سراغ هنر متعالی و حتی سنبل های آن برویم.
اما به رغم اینکه موسیقی شجریان، موسیقی نخبگان و موسیقی متعالی ارزیابی شده، در عین حال در بین مردم هم رواج داشته و مورد پسند عامه نیز است و تقریبا در آرشیو هنری همه افراد با سلایق گوناگون جای دارد.
آشتی جوانان با موسیقی اصیل ایرانی کاری بس دشوار و حتی غیر ممکن می نمود، چرا که غالبا بر این اعتقاد بودند که این موسیقی حزن انگیز بوده و با روحیه جوانان سازگار نیست. اما زنده یاد استاد شجریان این انس و الفت را در میان بسیاری از افراد زیر 50 و 40سال پدید آورده و با اجرای آثار فاخر ذائقه مخاطبان را ارتقا بخشید.
امروزه چنانچه مشاهده می شود اغلب مخاطبان و شرکت کنندگان در کنسرت ها ی استاد شجریان، جوان بوده و برای رسیدن به این برنامه ها از نیروی جوانی مایه می گذاشتند.
موسیقی، سنبل غیر قابل انکار تاریخ، تمدن و فرهنگ ملت ها است و هر قوم هرچقدرهم از بیان گذشته خود پرهیز کند چون به این عرصه پای می نهد، دیگر قادر به پرده پوشی نیست و نا خواسته بخشی از گذشته های خود را در قالب این هنر بیان می کند.
شادروان شجریان اعتقاد داشت که موسیقی زبان مردم است و همواره باید در خدمت مردم باشد. او نخستین آواز خوان ایرانی بوداز قالب های گذشته پا فراتر نهاد و بجز استفاده از غزل های شاعرانی چون "حافظ"، "سعدی"، "مولوی"، "عراقی"، "صائب تبریزی"، "عطار نیشابوری " و...، از شعر نو شاعرانی چون " نیما یوشیج "، " اخوان ثالث " و " فریدون مشیری " بهره برد که "دار وک "(Dar Vak))، " زمستان " و " پرکن پیاله را " از آن جمله هستند.
شجریان از زبان خودش
خسروی آواز ایران تا رسیدن به این جایگاه والا رنج و زحمت فراوانی را متقبل شد چنان که خودش می گوید: برای ورود به عرصه موسیقی زحمات و سختی های بسیاری را متحمل شدم و مواردی سر راهم بود که علاقه ای به راه یافتن در آن ها را نداشتم و نیز مسائلی در رادیو و تلویزیون وجود داشت که مزاحم کار من می شد. برای معرفی خود به شورای موسیقی رادیو رفتم و اعضای شورا به تصور اینکه من خواهان حقوق و دستمزد هستم مرا رد کردند و نوازندگان نیز با بیان اینکه بچه های شهرستانی خارج می خوانند و ساز ما را خراب می کنند، از نواختن با من سر باز زدند. زنده یاد " جواد بدیع زاده " که پیشتر کارم را شنیده بود مرا به نزد استاد " داوود پیرنیا " برد و ایشان پس از شنیدن صدایم اظهار خشنودی و رضایت کرد و فردای آن روز به دستور این هنرمند با سنتور روانشاد "رضا ورزنده " قطعاتی را در آواز افشاری با غزلی از حافظ تحت عنوان " ما سرخوشان مست دل از دست داده ایم " خواندم که در قالب برگ سبز شماره 216 ضبط و در چهار ماه بعد در آذر 1345با نام "سیاوش بیدگانی" از رادیو پخش شد.
" پدرم به عنوان یک چهره مذهبی در مشهد از شهرت و محبوبیت خاصی برخوردار بود لذا به احترام ایشان ترجیح دادم برای فعالیت موسیقایی از نام مستعار استفاده کنم. 99 برنامه گل ها اجرا کردم و پس از اجرای نخستین برنامه زادگاهم را ترک و به تهران عزیمت کردم. همواره در خواندن تحت تاثیر پدرم بودم و او از آنجایی که در قرائت قرآن در مشهد همتا نداشتم، به من افتخار می کرد و از نقل مکانم به تهران بسیار ناراحت بود. پس از درگذشت پدرم، احساس کردم به او بدهکارم و از این بابت بشدت رنج می بردم لذا تصمیم گرفتم یک نوار مذهبی نیز منتشر کنم.
دو اتاق در قالب یک خانه محقر در خیابان جابری تهران اجاره و به اتفاق همسر و دو دخترم در آن زندگی می کردم و روزها در داخل کمد به خواندن می پرداختم و جمعه ها به کوه می رفتم. تقریبا با تمام هنرمندان و استادان موسیقی کار کردم اما در کنار رابطه پدر و فرزندی که با استاد " احمد عبادی " داشتم، از مرحوم " جلیل شهناز " همیشه به عنوان موثرترین هنرمند در کارم یاد می کنم.
پخش موسیقی از رادیو و تلویزیون بر اساس خواسته کاباره داران بود و تنها سالی یک بار برای جشن هنر شیراز به سراغ هنرمندان بزرگ کشور می آمدند. در هشت دوره از 11دوره جشن هنر شیراز برنامه اجرا کردم و بعد به دلیل اعتراض از شرکت در این رویداد سر باز زدم ".
جشن هنر شیراز از سال 1346همه ساله در شهریور ماه با حضور هنرمندان ایرانی و خارجی در کنار مقبره حافظ اجرا می شد.
موسیقی از دیدگاه شجریان
یکی از وجوه تمایز خسروی آواز ایران، تعریفی است که شخصا از موسیقی دارد. او موسیقی را هنر متعالی می دانست و معتقد بود: همه هنرها وام دار موسیقی بوده و برای رسیدن به تعالی و بهتر جلوه کردن از آن بهره می گیرند.
وی با بیان اینکه موسیقی ایرانی قابلیت تعامل با هر ژانر از این هنر را دارد، بر این باور بود: موسیقی کشور ما شناخته شده اما به دلیل عدم معرفی، فراگیر نشده است.
این هنرمند فقید با تاکید به افزایش همنوازی ها، معتقد بود: برای معرفی این هنر به جهانیان باید از متخصصان و کارشناسان خودمان استفاده کنیم.
از نگاه استاد شجریان، مخاطبان محور و مهم ترین وجه اثرگذار در موسیقی هستند و به همین دلیل معتقد بود که سلایق گوناگون مردم را باید در ارائه موسیقی در رسانه ها و کنسرت ها در نظر گرفت، در عین حال نباید آنقدر سطح موسیقی پایین بیاید که به ابتذال کشیده شود.
اما استاد فقید در باره موسیقی ایده آل این چنین می گوید: موسیقی مطلوب من آن است که هم مردم بتوانند از آن بهره ببرند و هم مورد تایید اهل فن باشد.
یکی از ویژگی ها استاد آواز ایران بر خلاف بسیاری از اهالی موسیقی سنتی ایران، توجه ویژه اش به نوآوری است و بر این اعتقاد بود که نبود نوآوری عملا موجب محدودیت موسیقی و یا هر هنر دیگر می شود؛ " موسیقی ایرانی را باید فراگیر کرد و این کار با تنوع و گستردگی امکان پذیر است".
شادروان شجریان می گفت: همواره می خواهم کاری عالی عرضه کنم و اگر موفق به انجام این کار شوم، این موسیقی مورد پسند مردم قرار می گیرد و در عین حال ارزش های موسیقایی خاص خود را دارد. تلاشم این نیست که موسیقی عامه پسند باشد برعکس من به معیار این هنر فکر می کنم تا به ارتقاء موسیقی کشورم بینجامد.
موسیقی از نگاه استاد شجریان یکی از ابزارهای مهم کمال انسان است و به اعتقاد او انسان بدون موسیقی به کمال نخواهد رسید. " هرچه موسیقی نیروی تفکر و اندیشه را بیشتر تقویت کند و نهادهای خفته را بیدار و رستخیزی در وجود انسانی به وجود آورد، فرایند بیشتری به سوی کمال داشته، هدف عالی تری را دنبال کرده و بشر را به سوی کمال رهنمون می کند".
سنت و اصالت
از جمله وجوه تمایز زنده یاد شجریان نسبت به دیگر خوانندگان، طراحی و ساخت ساز است و هدف از این کار را افزایش دامنه صدادهی و رنگ بندی ارکستر های ایرانی می دانست. به اعتقاد این هنرمند فقید شماری از سازهای قدیمی به مرور زمان به انزوا رفتهاند و به نوعی منسوخ و منقرض شدهاند و حال نامی از آنها نیست. سازهایی که توسط این اسطوره فقید ابداع شده عبارتند از: "صراحی"، "شاهصراحی"، "صراحی آلتو"، "بمصراحی"، "شهرآشوب"، "شهرآشوب آلتو"، "بمساز"، "شهنواز"، "شهبانگ"، "کرشمه"، "باربد"، "تندر"، "ساغر"، "سبو سوپرانو"، "دل و دل آلتو"، "دل و دل سوپرانو " و "پرهیب".
استاد شجریان همچنین بین سنت و اصالت تفاوت قائل و معتقد بود: سنت بسته و ساکن اما اصالت گسترده و جاری است و می تواند سنت های متفاوتی را ارائه دهد.
او با تاکید بر سنت شکنی به منظور بیان معنا، بر این باور بود: سنت تا آنجا که اجازه بیان معنا می دهد پایدار می ماند و وقتی این قالب تنگ شد و اجازه نداد که معنای زمانه ما بیان شود، باید آن را شکست. اگر قالبی اجازه نمی دهد که هنرمند ایده، منظور و احساسش را بیان کند، باید آن را کنار گذاشته و قالب هایی را برای انتقال حس زمانه انتخاب کرد.
خسرو آواز ایران اعتقاد داشت: موسیقی سنتی معطوف به مرجع است در حالی که موسیقی اصیل بیشتر به مخاطب و نیاز های روز توجه دارد. اما این روند همیشه وجود نداشته زیرا در طول تاریخ با محدودیت های زیادی رو به رو بوده و اجازه نیافت به سوی کمال سوق یابد. چه بسا هنرمندانی که نتوانستند هنر خود را به صورت کامل عرضه کنند و با مرگ آنان بخشی از موسیقی ما به بایگانی پیوست و یا همراه مبدعشان دفن شد. سنت شکنی همیشه مسیر مثبتی نداشته است و امکان دارد راه منفی را پیش گرفته باشد. بعضی از سنت شکنی ها مخرب و مانع کمال موسیقایی هستند.
استاد شجریان که شاگردان زیادی را پرورش داده تا به موسیقی ایرانی خدمت کنند، متعقد بود که استاد بودن او نباید سد راه نوآوری شاگردانش شود. " در مورد شاگردان خود نیز چنین توقعی داشته و انتظار دارم با سنت شکنی از من پا فراتر بگذارند، زیرا در غیر این صورت در جا زده و در نهایت همان تکرار شجریانند. شاگردان باید از استادشان پیشی بگیرند. متاسفانه امروزه شاگردان از استادشان عقب ترند که این امر برای آینده آواز ایرانی نگران کننده است.
او با نظر بعضی مبنی بر اینکه موسیقی ایرانی را برای تکامل باید با سایر موسیقی ملل در هم آمیخت، سخت مخالف بود و می گفت: نگرانم تا مبادا هویت موسیقی میهنمان از بین برود. ما ضمن حفظ این هنر و با ابزار خودمان باید پاسخگوی نیاز مردم نیز باشیم. باید روی موسیقی اصیلمان سرمایه گذاری کنیم. موسیقی ایرانی به حس درونی و سلیقه شنوندگان ایرانی نزدیکتر بوده و با تاریخ این سرزمین عجین شده است.
استاد فقید آواز ایرانی سرمایه گذاری آموزشی را بسیار مهم می دانست و تاکید داشت: ما مدرسه موسیقی، دانشکده موسیقی و کلاس موسیقی به حد کافی نداریم و استاندارد آموزشی آموزشگاه هایمان نیز پایین است.
زندگینامه شجریان
محمدرضا شجریان، یکم مهر 1319 خورشیدی در مشهد زاده شد. خواندن را از خردسالی با لحن کودکانه آغاز کرد و با توجه به استعداد و صدای خوبش تحت تعلیم پدر که خود قاری برجسته قرآن بود مشغول به پرورش صدای خویش شد و در سال 1331 هنگامی که 12سال بیش نداشت برای نخستین بار، صدای تلاوت قرآن او از رادیو خراسان پخش شد.
وی در سال 1337 به رادیو خراسان رفت و در رشته آواز مشغول فعالیت شد. سپس به دعوت استاد "داوود پیرنیا" برای اجرای برنامههای گل ها به تهران رفت در حدود یکصد برنامه از این سری شامل "گل های رنگانگ"، "گلهای تازه"، "یک شاخه گل"، "گلهای جاویدان" و "برگ سبز" حضور یافت و به احترام پدر که بسیار متدین و از قاریان برجسته استان خراسان بود ترجیح داد تا از نام "سیاوش بیدگانی" استفاده کند.
در سال 1338 به دانشسرای مقدماتی در مشهد رفت و پس از دریافت دیپلم دانشسرای عالی، به استخدام آموزش و پرورش در آمد و به تدریس اشتغال یافت و در همان زمان نواختن سنتور را نزد "جلال اخباری" آموخت.
شجریان در سال 1340 با فرخنده گل افشان ازدواج کرد که حاصل آن سه دختر و یک پسر به نام های افسانه، فرزانه، مژگان و همایون بوده است.
او در سال 1346 به تهران رفت و با استاد "احمد عبادی" آشنا شد و از سال 1346 در کلاس استاد "اسماعیل مهرتاش" شرکت نمود. همچنین برای آموختن خوشنویسی در انجمن خوشنویسان نزد ابراهیم بوذری رفت. از سال 1347، خوشنویسی را نزد استاد "حسن میرخانی" ادامه داد و در سال 1349 درجه ممتاز را در خوشنویسی به دست آورد.
زنده یاد شجریان تا سال 1350 با نام مستعار "سیاوش بیدگانی" با رادیو همکاری میکرد، ولی بعد از آن از نام خود استفاده کرد.
وی همچنین در 1350 با استاد "فرامرز پایور" آشنا شد و یادگیری سنتور و ردیفهای آوازی را نزد وی دنبال کرد.
استاد شجریان در سال 1351 در برنامه گلها با "نورعلی خان برومند" آشنا شد و به آموختن شیوه آوازی "حسین طاهرزاده" نزد او پرداخت.
وی از سال 1352 نزد "عبدالله دوامی" کلیه ردیفهای موسیقی و شیوههای تصنیفخوانی را فرا گرفت. در همین سال به همراه گروهی از هنرمندان چون "محمدرضا لطفی"، "ناصر فرهنگفر"، "حسین علیزاده"، "جلال ذوالفنون" و "داوود گنجهای" مرکز حفظ و اشاعه موسیقی را به سرپرستی " داریوش صفوت " بنا نهاد.
استاد شجریان شیوههای آوازی " اقبالالسلطان "، "تاج اصفهانی"، "میرزا ظلی"، "ادیب خوانساری"، "حسین قوامی" و "غلامحسین بنان" را روی صفحات و نوارها بهدقت دنبال کرد. از سال 1354، تدریس هنرجویان را در رشته آواز در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آغاز کرد و در سال 1358 با تعطیلی این رشته کار تدریس خود را پایان داد.
وی در سال 1357 بههمراه "هوشنگ ابتهاج" (سایه) و برخی هنرمندان دیگر از رادیو کنارهگیری کرد. شجریان در اسفندماه سال 1356شرکت دلآواز را بنیانگذاری کرد. همچنین در سال 1356 در مسابقه تلاوت قرآن کشوری رتبه نخست را به دست آورد.
شجریان در 1357 چندین سرود میهنی و انقلابی اجرا کرد و همانند بسیاری از هنرمندان آن زمان همکاری خود را با سازمانهای دولتی ادامه نداد. او در آن زمان با " کانون چاووش " که زیر نظر هوشنگ ابتهاج فعالیت داشت، همکاری می کرد.
وی در آن زمان به همراه "شهرام ناظری" چند آلبوم مشترک اجرا و به بازار عرضه کرد که محتوای آن ها بیشتر انقلابی بود. از میان آلبوم های مشترک شجریان و ناظری می توان به چاووش 7 اشاره کرد. تصنیف معروف سپیده با شعر " ایران ای سرای امید " در همان دوران اجرا شد. او از آن زمان به بعد در خانه به تحقیق و تدوین ردیفهای آوازی پرداخته و به آموزش شاگردان قدیمیاش همت گماشت.
شجریان در فاصله سالهای دهه شصت همکاری گستردهای را با "پرویز مشکاتیان" آغاز کرد که حاصل آن آلبومهایی چون بیداد، آستان جانان، سر عشق (ماهور)، نوا، دستان، گنبد مینا و جان عشاق بود. در این سالها به همراه گروه عارف به سرپرستی مشکاتیان کنسرتهایی را در خارج از ایران هم اجرا کرد.
استاد آواز ایران پس از سال 1368 به همراه "داریوش پیرنیاکان" و "جمشید عندلیبی" به اجرای کنسرت در آمریکا و اروپا پرداخت. این گروه در سال بعد، کنسرتهایی را برای جمع آوری کمک مردم دنیا به زلزلهزدگان رودبار اجرا کرد. آلبومهای دل مجنون، سرو چمان، یاد ایام و آسمان عشق با همکاری گروه آوا و نیز دلشدگان با آهنگسازی حسین علیزاده در این سالها منتشر شد.
شجریان در سال 1374 کنسرتهایی در شهرهای اصفهان، شیراز، ساری، کرمان و سنندج اجرا کرد و در همین سال، آلبوم چشمه نوش را با محمدرضا لطفی و مدتی بعد، در خیال را با همکاری مجید درخشانی منتشر نمود. وی در سال 1377، آلبوم شب، سکوت، کویر را با آهنگسازی "کیهان کلهر" منتشر کرد.
این استاد در سال 1378 جایزه پیکاسو را از طرف سازمان یونسکو دریافت کرد. از سال 1379 با حسین علیزاده، کیهان کلهر و پسرش همایون به اجرای کنسرت پرداخت که حاصل آن آلبومهای زمستان است، بی تو به سر نمیشود، فریاد، ساز خاموش و سرود مهر بود. در زمستان سال 1382، به همراه همین گروه برای کمک به زلزلهزدگان بم کنسرتی در تهران با نام همنوا با بم اجرا کرد.
از سال 1386، شجریان به همکاری با گروه آوا پرداخت و کنسرتهایی در تهران، اصفهان، اروپا، آمریکا و کانادا اجرا کرد. در این دوران دو اثر به نامهای غوغای عشقبازان (آلبوم صوتی) و کنسرت محمدرضا شجریان و گروه آوا (آلبوم تصویری) به همراه گروه آوا اجرا و به بازار عرضه شد. در همین سال و در مراسم درگذشت مادرش، پس از 30 سال، دعای ربنا را دوباره خواند. محمدرضا شجریان در سال 1387 یک گروه موسیقی بنیانگذاری کرد و آن را به افتخار "جلیل شهناز" (نوازنده نامی تار)، گروه شهناز نامید. از جمله اعضای این گروه میتوان به مژگان شجریان (دخترش) اشاره کرد. از آن زمان به بعد محمدرضا شجریان با این گروه فعالیت داشت. یکی از ویژگیهای مهم این گروه موسیقی استفاده از سازهای ابداعی خود استاد به دست خودش بود. در این مدت دو آلبوم صوتی رندان مست و مرغ خوشخوان و آلبوم تصویری کنسرت محمدرضا شجریان و گروه شهناز در دبی اجرا و به بازار عرضه شد.
استاد فقید شجریان به همراه گروه شهناز در سال 1389 یک تور کنسرت جهانی برگزار کرد که دو مورد از این کنسرتها منتشر شد. کنسرت محمدرضا شجریان و گروه شهناز در دبی که نامش دربالا آمده بود یکی از همین کنسرت هاست و اثر دیگر کنسرت در لندن میباشد و به صورت رسمی توسط بیبیسی پخش شد.
"مجید درخشانی" سرپرست گروه شهناز این دو کنسرت را از موفق ترین کنسرتهای این گروه میداند و می گوید: تشکیل این گروه از نوازندگان جوان انتقاد بسیاری از اهالی موسیقی را در پی داشت زیرا آنان اعتقاد دارند شجریان با چنین جایگاه باید با پیشکسوتان به روی صحنه برود نه جوانان، اما استاد شجریان ضمن اظهار رضایت از اعضای گروه عقیده دارد که باید فرصت کافی را برای رشد و تعالی جوانان در اختیارشان گذاشت.
خسرو آواز ایران پس از مدتی با برادران پورناظری (تهمورس پورناظری و سهراب پورناظری) همکاری کرد که حاصل آن آلبوم رنگهای تعالی است. البته این اثر به صورت رسمی منتشر نشده بلکه بر روی اینترنت پخش شد.
استاد فقید بعد از آن همکاری با برادران پورناظری را قطع و در سال 1393 یک بار دیگر به همراه گروه شهناز یک تور کنسرت جهانی برگزار کرد.
از شاگردان سرشناس استاد شجریان می توان از "حسام الدین سراج"، "قاسم رفعتی"، "همایون شجریان"، "ایرج بسطامی"، "محسن کرامتی"، "علی جهاندار"، "حمیدرضا نوربخش"، "علیرضا قربانی"، "سینا سرلک" و "مظفر شفیعی" نام برد.
"شهرام ناظری"، "علیرضا افتخاری" و "علی رستمیان" نیز مدتی نزد او ردیفهای آوازی کار کردند.
گلبانگ، پیغام اهل راز، بیداد، آستان جانان، سرعشق، دستان، دود عود، سرو چمان، پیام نسیم، دل مجنون، خلوت گزیده، دل شدگان، آسمان عشق، یاد ایام، چشمه نوش، جان عشاق، گنبد مینا، ساز قصه گو، در خیال، عشق داند، رسوای دل، شب وصال، معنای هستی، چهره به چهره، شب، سکوت، کویر، آرام جان، تلاوت، آهنگ وفا، سروچمان، پیان نسیم و... از جمله آثار این استاد است.
وی در طول فعالیت هنریش با هنرمندان بسیاری همکاری کرد که از آن جمله می توان به استادان "علی تجویدی"، "حبیب الله بدیعی"، "رحمت الله بدیعی"، "پرویز یاحقی"، "همایون خرم"، "شاپور نیامان"، "اسدالله ملک"، "اصغر بهاری"، "حسن کسایی"، "محمد موسوی"، "فرامرز پایور"، "منصور صارمی"، "لطف الله مجد"، "احمد عبادی"، "جلیل شهناز"، "فرهنگ شریف"، "حسین علیزاده"، "محمدرضا لطفی"، "کیهان کلهر" و بسیاری دیگر اشاره کرد.
پیکر استاد شجریان در محوطه آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
*س_برچسبها_س*