یک‌شنبه 4 آذر 1403

چگونه رستوران فرانسوی به حسینیه تبدیل شد؟

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
چگونه رستوران فرانسوی به حسینیه تبدیل شد؟

در فضای اقتصادی و تجاری کشور غنی و ثروتمند سوئد مناطقی وجود داشت که فعالیت در آن یک فرصت کم‌نظیر محسوب می‌شد و محوطه حوالی راه‌آهن جزء این مناطق بود. به پاس افتخارات ورزشی فرهادی، مجوز دایر کردن غذاخوری کوچکی در محوطه مقابل راه‌آهن شهر مالمو، به او داده شد و برای قهرمان موقعیتی به وجود آمد تا به بلندپروازی‌هایش بیشتر میدان دهد.

وقتی با قهر و دلخوری از بی‌عدالتی‌های دنیای ورزش چمدان بست تا محله محرومش را به مقصد ینگه دنیا ترک کند، با خودش قرار گذاشت که سوار بر اتومبیل خارجی آخرین مدل برگردد و جلوی بچه‌های محل حسابی نمایش بدهد. اما وقتی در ینگه دنیا معروف و ثروتمند شد، عشق وطن جای احساسات خام جوانی را گرفت وقسمتی از دارایی‌اش را به ایران آورد تا در محله‌اش حسینیه بسازد.

به گزارش همشهری، استعداد رشته کشتی در خون «علی فرهادی» بود و اگر یکی از همسالان و همشاگردی‌هایش برایش کری می‌خواند، در چشم بر هم زدنی حریف را در حیاط خاکی مدرسه فیتیله پیچ می‌کرد. برادرش رشید فرهادی از قهرمانان ملی پوش رشته کشتی بود و افتخارات و قهرمانی‌های او نقل دورهمی‌های خانوادگی و جمع بچه‌های محله شده بود.

حاج علی هم دوست داشت پا جای پای برادر بگذارد و مانند او از پهلوانان نام‌آور کشور باشد. حاج علی برای دیدن تمرینات برادر به باشگاه ورزشی هژبر می‌رفت. در آنجا وقتی دید پهلوانان با خواندن آیات کلام الله و یاد ائمه (ع) به روی تشک می‌روند و پهلوان محمدعلی حساس پیش از آن که اجرای فنون فیتیله پیچ و یک خم و بارانداز را از شاگردانش بخواهد، داشتن منش پهلوانی و جوانمردی را از آن‌ها انتظار دارد، احساس کرد راه رسیدن به قله سعادت دنیوی و اخرویش راپیدا کرده است.

فرهادی تشک کشتی و گود زورخانه را به‌عنوان اولین خوان مسیر زندگی‌اش انتخاب و در این رشته خیلی زود پیشرفت کرد. وقتی فرش خانه تشک کشتی او، برادرش و پسرخاله‌ها می‌شد، حاج علی اگر نمی‌توانست پشت برادر قهرمان و پسرخاله‌های زبده و کهنه کارش را به خاک برساند، اما عرق آن‌ها را خوب درمی آورد. علی فرهادی در سنین آغاز جوانی پیراهن تیم ملی کشتی کشور را بر تن کرد و در شوروی، بلغارستان و هندوستان به‌عنوان نماینده ایران روی تشک رفت.

مقابل حریف اسرائیلی روی تشک نرفت

به هم زدن بروبازوی ورزشکاری و به دست آوردن شهرت جهانی، روحیه جوانمردی و ارادت به ائمه (ع) را که در فرزند خانواده متدین فرهادی وجود داشت، خدشه‌دار نکرد و در خیمه‌ای که با بچه‌های محل برای عزاداری سیدالشهدا (ع) علم کرده بود، بیشترین سهم خدمت عزاداران به او می‌رسید. فرهادی سال 1361 از قهرمانان منتخب کشور در وزن 52 کیلوگرم بود که پس از مدت‌ها تمرین سخت و اعزام به رقابت‌های جهانی کانادا، از رویارویی با حریف اسرائیلیش سرباز زد و بدون عنوان قهرمانی، اما سربلند و پرافتخار به کشور بازگشت.

شاگرد پهلوان حساس پیش از آن که وارد دنیای ورزش حرفه‌ای شود، از زبان برادر و دیگر قهرمانان کشتی در باره ناملایمات و بی‌عدالتی‌هایی که در حق مدال‌آوران رشته کشتی روا می‌شد، بسیار شنیده بود، اما وقتی در رقابت‌ها و موقعیت‌های ورزشی مختلف این تلخی‌ها را لمس کرد، نتوانست آن‌ها را تحمل کند و تصمیم گرفت در دیار غربت شانسش را برای رسیدن به‌حق و آرزوهایش امتحان کند. او دوستانی داشت که سال‌ها پیش جلای وطن کرده بودند و در ایالت‌های آمریکا زندگی می‌کردند.

آقای قهرمان به‌سختی مقدمات سفرش را فراهم کرد و به آمریکا رفت. اوایل روزگارش خوب و خوش نبود، اما امید رسیدن فردای بهتر، تحمل سختی را آسان‌تر می‌کرد. اختلافی که میان حاج علی جوان و دوست هم اتاقی‌اش پیش آمد، شرایط را برایش دشوارتر کرد و در یک روز بارانی دست خالی و ناامید راهی کوچه و خیابان‌های دیار غربت شد.

پهلوان ایرانی، قهرمان شمال اروپا

قهرمان غریب و تنها زیر سایه‌بان خانه‌ای اشرافی پناه گرفته بود تا از ریزش تند باران در امان بماند، اما صاحبخانه به محض باز کردن در و دیدن او وحشت‌زده شد و از پلیس ایالت کمک خواست.

فرهادی هر جا می‌رفت، آلبوم افتخارات ورزشی‌اش را به همراه داشت و پلیس با دیدن این آلبوم به صاحبخانه اطمینان داد که او یک خارجی شرور نیست. صاحبخانه از شهروندان ثروت‌مندی بود که از السالوادور به آمریکا مهاجرت کرده بود و پس از بررسی هویت فرهادی توسط پلیس، به او اجازه داد شب را در منزلش صبح کند، اما پس از همان یک شب میزبانی از پهلوان ایرانی، راضی نشد او را از خود دور کند.

آرامشی که پس از آن شب بارانی برای علی فرهادی رقم خورد، شرایط پرداختن به آرزو‌ها و دنبال کردن هدف‌هایش را آسان کرد. کشتی‌گیر محله ابوذر، اسکاندیناوی را برای فعالیت ورزشی خود مناسب دید و به این منطقه اروپایی مهاجرت کرد.

به دست آوردن 3 دوره مقام قهرمانی کشتی اسکاندیناوی و 7 مقام قهرمانی کشتی کشور سوئد، علی فرهادی را به یک چهره ورزشی شاخص و برجسته جهانی تبدیل کرد و بر اساس قوانین کشور سوئد مدرک دکترای افتخاری این رشته به او اعطا شد.

حاج علی با آن که در دیاری زندگی می‌کرد که تعداد افراد هم کیش و مذهب او زیاد نبودند، اما وقتی ماه محرم از راه می‌رسید، مانند روز‌های زندگی در ایران، لباس عزا به تن می‌کرد و در کنار دوستان و آشنایان مسلمان اندکی که در شهر مالمو داشت، مراسم عزاداری شهدای کربلا را برگزار می‌کرد.

عزاداری در هیئت محله کودکی

در فضای اقتصادی و تجاری کشور غنی و ثروتمند سوئد مناطقی وجود داشت که فعالیت در آن یک فرصت کم‌نظیر محسوب می‌شد و محوطه حوالی راه‌آهن جزء این مناطق بود. به پاس افتخارات ورزشی فرهادی، مجوز دایر کردن غذاخوری کوچکی در محوطه مقابل راه‌آهن شهر مالمو، به او داده شد و برای قهرمان موقعیتی به وجود آمد تا به بلندپروازی‌هایش بیشتر میدان دهد.

حاج علی اهل کار و زحمت بود و با تلاش شبانه‌روزی، کار و بار دکه فروش ساندویچ و اغذیه‌اش رونق گرفت و مدتی بعد توانست مرکزی برای عرضه کباب ایرانی دایر کند. آقای قهرمان در عالم ورزش به مربیگری رشته کشتی روی آورد و در تجارت هر روز بیشتر از روز پیش به شهرت و ثروت نزدیک می‌شد، اما هیچ یک از این موفقیت‌ها نمی‌توانست غم غربت و دلتنگی قهرمان را کم‌کند.

این احساس در روز‌های عزاداری محرم دوچندان می‌شد و حاج علی که دیگر از نظر مالی امکان سفر به ایران را داشت، هر سال در این ایام کار و فعالیت ورزشی را برای مدتی کنار می‌- گذاشت و خود را به محله ابوذر می‌رساند تا در محله کودکی‌اش و در همان خیمه عزایی که با بچه‌های محل برپا کرده بود، برای سیدالشهدا (ع) سینه بزند.

او در همان سال‌های کودکی و نوجوانی هم، با صرفه‌جویی در مخارج ضروری شخصیش، پس‌انداز مختصری جمع‌آوری می‌کرد تا در نذرچای و شربت هیئت شرکت داشته باشد و حالا که به لطف توسل به سیدالشهدا (ع)، از شرایط مالی و اجتماعی مناسبی برخوردار شده بود، میزبانی سفره ناهار ظهر عاشورای هیئت محل را بر عهده گرفته بود.

همسری همراه و همدل

حاج علی در یکی از سفرهایش به ایران، با دختر یکی از ایرانیان مومن و معتقد که مسئولیت کاروان زیارتی حج را بر عهده داشت، ازدواج کرد و همراه او به سوئد بازگشت تا در غربت، همدم و همراه یکدیگر باشند.

حجاب و رفتار گرم و همراه با متانت همسر حاج علی و روش زندگی مقید این زوج مسلمان ایرانی، بسیاری از آشنایان غیرمسلمان آن‌ها را به کنجکاوی در تعالیم دین اسلام واداشت و سبب تشرف تعدادی از شهروندان شهر مالمو به دین اسلام شد.

همسر حاج علی بیشتر از هر ویژگی همسرش، اعتقاد و پایبندی او به اصول دین و عشق و ارادتش به سالار شهیدان را دوست داشت. فرهادی پس از تجربه‌های موفق طبخ و عرضه غذا‌های ایرانی، سرمایه‌اش را برای دایرکردن رستورانی فرانسوی در خیابان اعیانی نشین «کنگ» شهر مالمو هزینه کرد.

مخارج هنگفت راه اندازی این رستوران بزرگ و مجلل، سبب شد که حاج علی نتواند پس‌انداز و اندوخته‌ای برای ادای نذر هرساله اش داشته باشد و آن سال همسرش با فروش طلا و جواهراتش سفره نذری روز عاشورای هیئت را فراهم کرد.

ادای این نذر و شرکت در مراسم هیئت محل، برای حاج علی و همسرش اهمیت زیادی داشت، اما محرم سالی که ملیکای کوچک به جمع خانواده 3 نفری آن‌ها اضافه شد، نتوانستند به ایران سفر کنند و حاج علی روز عاشورا در منزلش، برای 500 مسلمان مقیم سوئد با حضور مداحی از انجمن جهانی اهل بیت (ع) مراسم سوگواری امام حسین (ع) را برگزار کرد.

راهی که از خانه خدا آغاز شد

برای شهروندان سوئدی غیرمسلمان این مراسم پرشور مذهبی و تدارک ناهار چنین جمعیت عظیمی به‌عنوان غذای نذری، تازگی داشت و انعکاس گسترده آن در شهر مالمو سبب شد که سفارت ایران در کشور سوئد، به‌عنوان تشویق و قدردانی، مقدمات سفر حج خانواده فرهادی را فراهم کند.

این سفر فصل دیگری در زندگی حاج علی و همسرش رقم زد. حاج علی وقتی جلال و عظمت معنوی خانه خدا را به چشم دید، از این که تا آن روز به بسیاری از کشور‌های پرزرق و برق دنیا سفر کرده و هیچ وقت آرزوی دیدار این مکان مقدس را نداشته، شرمنده شد. با آن که رستوران فرانسوی خیابان کنگ، از پردرآمدترین رستوران‌های شهر مالمو محسوب می‌شد و اعیان و اشراف شهر، این مکان را برای برگزاری مراسم جشن و شادی خود انتخاب می‌کردند، پهلوان پس از بازگشت از سفر حج، آن را فروخت تا فروشنده اغذیه غیراسلامی نباشد.

زوج همراه و مهاجر ایرانی تصمیم گرفتند قسمتی از پول فروش رستوران را در وطنشان صرف تاسیس حسینیه کنند و محله محروم کودکی حاج علی بهترین مکان برای ادای این نذر بود. حاج علی در زمین مناسبی در خیابان شهید قفیلی فعلی حسینیه قمر بنی‌هاشم (ع) را بنا کرد و آن را برای برگزاری مراسم مذهبی، در اختیار اقوام و همشهریان آذری زبانش که در این محل ساکن بودند، قرار داد. در آن زمان بچه‌های محله هنوز هیئت ثابتی نداشتند و در روز‌های میلاد و شهادت ائمه (ع) در چادر یا منزل اهالی هیئت، مراسم برگزار می‌کردند.

جلسات عزاداری محرم در سوئد

آرزوی حاج علی

حاج علی برای این که تبعیضی میان نزدیکان و هم محلی‌هایش قائل نشود، تصمیم گرفت در بهترین ملک نزدیک حسینیه قمر بنی‌هاشم (ع)، برای بچه‌های محله هیئت بسازد. او خانه‌ای مسکونی که در نبش معابر اصلی خیابان شهید قفیلی قرار داشت، انتخاب کرد و در آن را زد: «خانه ات را می‌فروشی؟!... به هر قیمتی بفروشی، خریدارم!» حسینیه خرابه شام (متوسلین حضرت رقیه (س)) که 15 سال پیش به جای این منزل مسکونی ساخته شد، نه‌تن‌ها محل برپایی آیین حسینی اهالی محله ابوذر است، بلکه به‌عنوان محل برگزاری جلسات و برنامه‌های مدارس و نهاد‌های مختلف یا مجالس ترحیم و سوگواری ساکنان محله مورد استفاده قرار می‌گیرد.

اکنون پهلوان 58ساله محله ابوذر در سوئد به مربیگری کشتی مشغول است، اما اول محرم هر سال همراه خانواده اش به ایران می‌آید تا در کنار هم محلی‌هایش مجلس سوگواری امام حسین (ع) را برپا کند.

یکی از آرزو‌های بزرگ حاج علی کارآفرینی برای افراد نیازمند و تاسیس زائرسرای رایگان در جوار حرم امام هشتم (ع) است. او قصد دارد زمین وسیعی را که جزء املاکش است و در شهرک‌سازی‌های شهرستان البرز همسایه برج و بارو‌های بلند و نوساز شده، به محلی برای تولید مواد لبنی و اشتغال افراد نیازمند تبدیل کند.

حاج علی برای روزی که مقدمات این طرح بزرگ فراهم شود، لحظه شماری می‌کند تا دیار غربت را با همه رفاه و زرق وبرقش به خاطرات بسپارد و برای خدمت به مردم محله و وطنش، به ایران بازگردد.

از میان اخبار

خودسوزی 8 کارگر فقط در 70 روز!

چشم این 3 نفر نابینا می‌شود