کارگردان «یدو» به دنبال «خون خورده»/ روایتی شگفتانگیز از برادران سوخته!
مهدی جعفری که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته موفق شد با «یدو» سیمرغ کارگردانی را از آن خود کند، حالا در تجربه نخست خود در قالب سریال به سراغ اقتباس از رمان «خون خورده» مهدی یزدانی خرم رفته تا شاهکاری دیگر خلق کند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ «فیلمنامه؛ درد بزرگ سینمای ایران»؛ سال هاست که این عبارت کلیدی را بسیاری از منتقدان و کارشناسان سینما بر زبان می آورند و همان ها معتقدان که هر زمانی فیلمنامه چفت و بست داری به دست کارگردانی با استعداد رسیده، شاهد فیلمی ماندگار و درخشان در سینمای ایران بوده ایم.
اگر نگاهی گذرا به تاریخ سینمای کشورمان بیندازیم، به تعداد فیلم های اندک مهم و تاثیر گذاری می توان اشاره کرد که از دل اقتباس ادبی جان گرفته اند و کماکان همان ها پرچم دار این ماجرا هستند؛ از «ناخدا خورشید» تقوایی، «سارا و پری» مهرجویی، «شب های روشن» فرزاد موتمن تا «خواهران غریب» و در نهایت اثر شاهکار پوراحمد به نام «قصه های مجید» که وام دار ادبیات شیرین وطنی است.
البته که همین مشکل و معظل جدی سریال های ما نیز به شمار می آید؛ چه در تلویزیون و چه شبکه نمایش خانگی و حالا اخباری منتشر شده مبنی بر ساخت چندین سریال در شبکه نمابش خانگی که فیلمنامه آنها همگی بر پایه اقتباس ادبی از یک رمان معروف و خواندنی پایه ریزی شده است و همین اخبار، امیدها را برای دیدن سریال هایی درخشان زنده نگه داشته است.
خون خورده؛ روایتی شگفتانگیز از برادران سوخته!
در خبرها آمده که مهدی جعفری که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته موفق شد با فیلم «یدو» در 13 رشته نامزد و 5 سیمرغ بلورین بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمبرداری، صدابرداری و صداگذاری را به دست آورد، حالا دست به کار شده تا اولین سریال خود برای شبکه نمایش خانگی را جلوی دوربین ببرد.
جعفری برای ساخت اولین سریال خود به سراغ اقتباس از رمان «خون خورده» مهدی یزدانی خرم رفته تا خیالش بابت فیلمنامه حسابی راحت باشد؛ قرار است فیلمنامه «خون خورده» توسط مهدی یزدانی خرم (نویسنده کتاب)، طلا معتضدی و کریم نیکو نظر نوشته شود و علی سرتیپی تهیهکنندگی این سریال را بر عهده دارد و گویا پیش تولید این کار نیز آغاز شده است.
کتاب «خون خورده» آخرین رمان مهدی یزدانی خرم، روایتی جذاب از زندگی پنج برادر گم شده در شهرهای تهران، آبادان، مشهد و بیروت در دههی 60 است که تا مدتها بعد از خواندنش هم ذهنتان را رها نخواهد کرد.
این کتاب رمانی منسجم و قوی با جزئیاتی دقیق است. داستان متلاشی شدن برادران سوختهای که سرنوشتی عجیب و مهیب برای شان رقم میخورد و جسم هر کدام روایتی تلخ را پشت سر میگذارد. این کتاب تنها ماجرای برادران سوخته نیست. قصه ی ارواح و انسانهایی است که پیرامون زندگی چند برادر پرسه می زدند.
رمان خون خورده به نوعی ادامهی دو اثر قبلی نویسنده تحت عناوین «به گزارش هواشناسی فردا این خورشید لعنتی» و «سرخ سفید» محسوب میشود.
در بخشی از کتاب «خون خورده» میخوانیم:
«در ناگهان باز شد. بقیهاش سریعتر از آنچه فکرش را میکرد اتفاق افتاد. بردندش به اتاقی کوچک که سبز بود دیوارهایش. سبز لجنی. یک پرده سفید روی دیوار بود. نورهای تند. نشاندندش جلو پرده. یک نیکون نو روی پایه بود. نیکون عزیز. نیکون تنها. دوربین به او خیره شده بود مثل یک آشنای دور. دلش دوربینش را خواست. سرش را صاف کردند. مردی که بیحوصله بود و صورتش پر از جای زخم، به او گفت تکان نخورد. صورتش را نپوشانده بود؟ منصور تعجب کرد. چندتا عکس گرفت. مسعود به گردی لنز خیره بود. بعد برندش از پلهها پایین. صداها نزدیکتر شدند و دستآخر یکی ناگهان مویش را چنگ انداخت از عقب و چشمهایش را بست. سیاهی سفت. ترسیده بود. کجا بود؟ معاوضه میشد؟ خیلی زود بود. گفته بودند ممکن است در بهترین حالت بیست روز هر معاوضهای طول بکشد. اصلا سفارت خبر داشت؟ فهمیده بودند؟ منصور سوخته در حوالی بیروت میان چند مرد درشتاندام برای اعدام آماده میشد. خون مقابل خون. جسدش را معاوضه میکردند. باید نشان میدادند که بیرحماند. باید ثابت میکردند جاسوسها را میکشند.
سفارت جدی نگرفته بودشان. دفتر خبرگزاری تلفنشان را حواله داده بود به روزهای آتی. آنها عصبانی بودند. اولش سه اسیر میخواستند به ازای این عکاس ایرانی. سه اسیر قهرمانشان را. سه مردی که دست دشمن بودند و کسی از وضعشان خبر نداشت. فهمیدن بودند که از آن سهنفر دو نفر کشته شدهاند. آنها شور کردند. جلسه گذاشتند. موافق بیشتر بودند. آنکه فارسی میدانست نتوانست قانعشان کند؛ آنکه فرانسه میدانست و شیفته مالارمه بود داد زد هیچ جا عکاس نمیکشند؛ و آنکه نقش مریم مقدس بر سینهاش تتو بود گفت اینجا با هر جایی فرق میکند. پدر خسته ماریا گفته بود ضربشستی نشان خواهند داد به مسلمانها، به ایران، به جهان، به تمام دشمنانشان».
عاشقانه ای کلاسیک از کارگردان «عنکبوت»
ابراهیم ایرج زاد بعد از پروژه جنجالی سینمایی «عنکبوت» که شاید در فهرست فیلم های تحریمی اکران قرار گیرد، تصمیم به ساخت یک سریال با اقتباس از یک رمان مشهور را گرفته است.
پیش تولید سریال نمایش خانگی «بامداد خمار» به تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی که اقتباس از رمانی با همین نام به نویسندگی فتانه حاجسیدجوادی است، آغاز شده است. این اثر یک عاشقانه کلاسیک در دل اتفاقات دوران پهلوی است.
رمان «بامداد خمار» توسط فتانه حاج سیدجوادی در سال 1374 برای نخستین بار منتشر شد و تاکنون چندین بار تجدید چاپ شده است.
این اثر، اولین تجربه ابراهیم ایرجزاد در حوزه سریالسازی و سومین همکاری او با جواد نوروزبیگی محسوب میشود. در کارنامه کاری این کارگردان، پیش از این تجربه ساخت فیلمهایی مانند «تابستان داغ» و «عنکبوت» دیده میشود.
ساعد سهیلی اولین بازیگر این سریال پر بازیگر است که حضورش در این سریال قطعی شده است و قرار است بزودی جلوی دوربین این کارگردان برود.
"زری و یوسف" سو و شون جان میگیرند
سووشون، اولین رمان سیمین دانشور است که سال 1348 منتشر شده و یکی از پرمخاطب ترین رمان های فارسی است و تا سال 1395 بیشتر از 500 هزار نسخه از آن فروش رفته و به چند زبان ترجمه شده است و بدون شک خبر ساخت سریالی با اقتباس از این رمان می تواند جذابیت های خاص خودش را داشته باشد و این ماجرا موقعی هیجان انگیزتر می شود که نام نرگس آبیار به عنوان کارگردان این سریال آورده می شود.
نرگس آبیار بعد از چند فیلم موفق در سینمای ایران و انتخاب آخرین فیلمش «ابلق» به عنوان بهترین فیلم از نگاه تماشاگران جشنوارهی فیلم فجر، حال قصد دارد رمان «سووشون» سیمین دانشور را در شبکه نمایش خانگی جلوی دوربین ببرد و بهنوش طباطبایی به عنوان اولین بازیگر این سریال معرفی شده است. سریالی که قرار است مهرماه به تهیهکنندگی محمدحسین قاسمی وارد مرحله تولید شود.
داستان سووشون در شیراز و در فضای اجتماعی و فرهنگی بعد از کودتای سال 1320 و پایان جنگ جهانی دوم روایت می شود. زمانی که نیروهای انگلیس شهر شیراز را در اشغال دارند و کشاورزان را تطمیع می کنند محصولشان را به قوای انگلیس بفروشند. یوسف و همسرش زری اما تن به خواسته قشون انگلیس نمی دهند و مقابل آنها مقاومت می کنند. ایستادگی و سرسختی یوسف، زری را سخت نگران از دست رفتن امنیت و آرامش خانه و خانواده اش می کند و این نگرانی ها چندان هم بی مورد نیست، چون در نهایت یوسف با شلیک یک ناشناس کشته می شود اما مرگ او، بیداری زری را در پی دارد و در نهایت کتاب با یادآوری پیام تسلیتی که دوست ایرلندی یوسف به زری نوشته، پایان می یابد: «گریه نکن خواهرم، در خانه ات درختی خواهد رویید و درخت هایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت ها از باد خواهند پرسید: در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟»
زخم های کاری پر حاشیه
سریال «زخم کاری» که نخستین تجربه محمد حسین مهدویان در قالب سریال به شمار می آید نیز این روزها در صدر آثار پربازدید شبکه نمایش خانگی قرار دارد؛ تا جاییکه قسمت سیزدهم این سریال ترند توئیتر فارسی شد.
این سریال، برگرفته از رمان «بیست زخم کاری» نوشته محمود حسینیزاد است که سال 95 و پس از مدتها توانست فرصت چاپ پیدا کند و بلافاصله به واسطه این سریال به اثری پرفروش در بازار نشر ایران تبدیل شود. حسینیزاد نویسنده کتاب، چند مجموعه داستان کوتاه و نمایشنامه هم دارد اما «بیست زخم کاری» تنها رمان او به حساب میآید. وی پیش از انتشار این سریال گفته بود: «من این کتاب را سال 80 نوشتم و مدتی طول کشید تا اینکه برای دریافت مجوز به ارشاد فرستادم؛ پس از ارسال نیز 10 سال به من اجازه انتشار اثرم را ندادند و در نهایت داستان سال 94 موفق به اخذ مجوز از سوی ارشاد و چاپ در نشر چشمه شد.»
بازی درخشان جواد عزتی و رعنا آزادی ور در این سریال، علاوه بر فیلمنامه و کارگردانی خوب آن، از دیگر عوامل موفقیت «زخم کاری» به شمار می رود.
انتهای پیام /