یک‌شنبه 30 شهریور 1404

کاهش نسبی مشارکت، برخاسته از کارنامه «مجلس ضعیف»

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
کاهش نسبی مشارکت، برخاسته از کارنامه «مجلس ضعیف»

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی یادداشتی نوشت: کاهش مشارکت سیاسی در این دوره، هیچ ریشه‌ای جز «احساس بی‌دولتی و بی‌مجلسی مردم» ندارد؛ مردم در این مدت، از «دولت قوی» و «مجلس قوی»، محروم بودند و دچار «صدمات و لطمات معیشتی فراوان» شدند.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

[1]. روند «دگرگونی سیاسی مردم»، آغاز شده است

در انتخابات مجلس یازدهم، رأی مردم «چرخش اساسی» پیدا کرد؛ چنان‌که جبهه اصلاح‌طلبان و نیروهای تکنوکرات، دچار «شکست مطلق» شدند و از سوی مردم، کنار زده شدند. این امر، پیام و دلالت حقیقی رأی مردم است که به‌هیچ‌رو، تفسیر دیگری را برنمی‌تابد و شفاف و صریح، سخن می‌گوید.

نیروهای لیبرال - تکنوکرات، از همه ظرفیت خود برای بسیج بدنه اجتماعی‌شان استفاده کردند و هر آنچه را که داشتند، به صحنه آوردند، اما مردم آنها نپسندیدند و «نه» قاطع به آنها گفتند. البته شکی نیست که قوای عاقله جریان لیبرال - تکنوکرات، پیشاپیش از این واکنش اجتماعی مطلع بودند و می‌دانستند مردم از آنها عبور کرده‌اند؛ چراکه شیب نظرسنجی‌ها در طول سال‌های اخیر، از «افول اجتماعی مستمر و وحشتناک» آنها خبر می‌داد و گویای این حقیقت بود که در آغوش کشیدن دولت روحانی و حمایت قاطع از او، چه هزینه گزافی را بر آنها تحمیل کرده است. دو تجربه دولت و مجلس لیبرال - تکنوکرات، جای تردید برای توده‌های مردم باقی نگذاشت که راهی جز «عبور» از این جریان نیست و این جریان، هرگز نمی‌تواند گرهی را بگشاید و مشکلی را برطرف کند. پس دوره حکمرانی جریان لیبرال - تکنوکرات، به‌سر آمده و آنها، بدنه اجتماعی خود را باخته‌اند.

[2]. اعتدال‌گرایان، اصلاح‌طلبان را نیز دچار «انقراض سیاسی» کردند

دولت اعتدال‌گرا، آن اندازه ضعف و سستی داشته که توانسته حتی اصلاح‌طلبان را نیز با خود با قه‌قرا بکشاند و موجبات افول اجتماعی‌شان را فراهم کند. چسبیدن به روحانی و همنوا شدن با او، نقطه ضعف اساسی اصلاحطلبان بود و همین امر، آنها را به نابودی سیاسی و اجتماعی سوق داد. شکستی با چنین ابعاد وسیعی، یک «شوک بزرگ» برای اصلاح‌طلبان به‌شمار می‌آید و تا مدتی، آنها را به «فرافکنی» یا «خودانتقادی» واخواهد داشت، ولی هیچ‌یک، گره‌گشا نخواهند بود. جریان اصلاحات به همراه نیروهای تکنوکرات، تا سال‌های سال، با قدرت سیاسی «بدرود ناخواسته» خواهند گفت.

نیروهای اصلاح‌طلب تصور کردند که چسبندگی به روحانی، «مقدمه» و «درآمدی» بر بازگشت آنها به قدرت سیاسی خواهد بود، اما این همگرایی، نتیجه عکس داد و تمام سرمایه‌ها و اندوخته‌های اجتماعی‌شان را به باد داد. جریان اصلاحات در طول سال‌های گذشته، سه ضربه بزرگ را متحمل شده است: نخست شکست عجیب در انتخابات سال هشتادوچهار که نشان داد هشت‌سال، تلاش متراکم نیروهای اصلاح‌طلب در تغییر فضای اجتماعی، چه ساده دود می‌شود و به هوا می‌رود؛ دوم در سال هشتادوهشت که با فریب بدنه اجتماعی خویش، هزینه سنگینی را بر آنها تحمیل کردند و سپس، دست از پا درازتر، از راه رفته بازگشتند و مردم را به حال خویش وانهادند؛ و سوم در انتخابات مجلس در سال نودوهشت که این‌بار نیز در پایان دولت همسوی خویش، نتوانستند مردم را متقاعد سازند و بدنه اجتماعی‌شان را حفظ کنند. بعید به‌نظر می‌رسد که دیگر، توانی در بدن نیمه‌جان اصلاحات باقی مانده باشد و آینده‌ای برای حیات سیاسی آن، در میان باشد. گویا اصلاحات، تمام شده است.

[3]. کاهش نسبی مشارکت، برخاسته از کارنامه «مجلس ضعیف» بود

کاهش مشارکت سیاسی در این دوره، هیچ ریشه‌ای جز «احساس بی‌دولتی و بی‌مجلسی مردم» ندارد؛ مردم در این مدت، از «دولت قوی» و «مجلس قوی»، محروم بودند و دچار «صدمات و لطمات معیشتی فراوان» شدند. آری، پاره‌ای از مردم، میان اصل «نظام» و «انقلاب» ازیک‌سو، و «عملکردهای ضعیف» ازسوی‌دیگر، تمایز نهادند و در انتخاب خود، «تجدیدنظر» کردند، اما پاره‌ای دیگر، کم‌کاری‌ها و بی‌عملی‌های این دو نهاد را «تعمیم» دادند و از نظر سیاسی، «دلسرد» و «ناامید» شدند. آری، اگرچه گره‌ها و معضلات معیشتی مردم، گشودنی و قابل‌حل است، اما این‌کار، از نیروهای لیبرال - تکنوکرات، ساخته نبوده و نیست، و آنها، نه می‌خواهند و نه می‌توانند طبیب تن رنجور معیشت مردم باشند. اگر دقیق‌تر به ریشه‌ها و سرچشمه‌های وضع کنونی بنگریم، درخواهیم یافت که در طول سال‌های اخیر، هم‌اینان بودند که بر حجم مشکلات و دشواری‌های مردم افزودند و گره‌ها را کورتر کردند.

دراین‌حال، توقعی نابجاست که در انتظار بنشینیم تا شاید نیروهای لیبرال - تکنوکرات، قدری از خواب‌و‌خور خویش، صرف‌نظر کنند و تجارت و سوداگری شخصی خود را برای مدتی کنار بنهند و بی‌توجه به امریکا و مساعدت‌های دولت‌های اروپایی، چشم به ظرفیت‌های بومی و درونی بیفکنند و قوای و استعدادهای نهفته ملی را بارور سازند. اگر باید از هر کس، به قدر توان و استعدادش مطالبه کرد و در چارچوب مقدوراتش، از او توقع داشت، باید گفت نیروهای تکنوکرات، به‌هیچ‌رو، چنین نخواهند کرد، چون حداکثر و سقف بضاعت مدیریتی‌شان، همان است که تاکنون نمایان شده است. اینان، تاجرمسلکان و منفعت‌جویانی هستند که درد محرومیت و فقر و نداری نچشیده‌اند و از داغ دل مردمی که خون جگر می‌خورند و در ابتدائیات معیشتی خویش، درمانده‌اند، بی‌خبرند. باید تأسف خورد که قدرت در اختیار کسانی قرار گرفت که حکومت را طعمه انگاشتند و از حاشیه پیوند نامبارک ثروت و قدرت، «اشرافیت رسمی و حاکمیتی» پدید آوردند. و این مرض، اگر علاج نشود، اساس و بنیان انقلاب را همچون موریانه می‌بلعد و به‌آسانی، «انقلاب» را به «ضدانقلاب» تبدیل می‌کند. «تکنوکرات‌های دلال‌صفت هزارمیلیاردی»، کجا و «طبقات اجتماعی محروم و به‌خودوانهاده»، کجا؟! این فاصله پرنشدنی، سبب «بیگانگی سیاسی مردم» نسبت به نیروهای لیبرال - تکنوکرات شد و این درک و فهم واقعی را در آنها ایجاد کرد که نه مشقت‌ها و مصائب‌شان، دیده می شود و نه صدای‌شان، شنیده. نیروهای لیبرال‌- تکنوکرات، به «بی‌عملی‌ها» و «بدعملی‌ها» ی بی‌شمار خود باختند و مردم را از خویش، «گریزان» و «متنفر» کردند.

[4]. نیروهای انقلابی، برنده «رأی‌های داده‌نشده» نیستند

نیروهای لیبرال‌- تکنوکرات برای این‌که شکست مطلق و سنگین خود را توجیه کنند و از فشار سیاسی نسبت به خود بکاهند، چاره‌ای ندارند جز این‌که «فرافکنی» کنند و این و آن را برجایگاه «متهم» بنشانند؛ چنان‌که در گذشته نیز، همین رویه غیرمنطقی را در پیش گرفتند و به‌جای «خودانتقادی» و «خوداصلاحی»، پنجه به صورت دیگران کشیدند و آسمان را به ریسمان بافتند. این‌بار نیز، یکی از استدلال‌های آنها این است که پیروزی نیروهای انقلابی، حاصل «کاهش مشارکت سیاسی مردم در انتخابات» بود و چنانچه مردم در انتخابات شرکت می‌کردند، وضع به‌گونه‌ای دیگر، صورت‌بندی می‌شد.

این در حالی است که اولا، کاهش مشارکت سیاسی مردم نسبت به میانگین دوره‌های قبلی انتخابات مجلس، بیش از «سیزده درصد» نبوده و این، چندان رقم بالایی نیست؛ ثانیا، کاهش مشارکت سیاسی، هیچ خاستگاهی جز «انبوه‌شدن مشکلات معیشتی عموم مردم» و پدیدآمدن «دلسردی و نومیدی سیاسی» در میان بخش‌هایی از آنها در اثر عملکرد دولت و مجلس لیبرال - تکنوکرات ندارد و از این‌جهت، این نیروها باید پاسخگوی ضربه‌ای باشند که مشارکت سیاسی زدند، نه طلبکار و مدعی؛ ثالثا، بر اساس هیچ استدلالی، نمی‌توان مدعی شد که افزایش مشارکت مردم در انتخابات، به‌نفع نیروهای لیبرال - تکنوکرات تمام می‌شد و آنها را به قدرت می‌رساند، بلکه برعکس، شاید چنانچه این بخش از مردم، «مشکلات و تنگناهای معیشتی» خود را به «انتخابات» گره نمی‌زدند و می‌دانستند که می‌توانند از طریق انتخابات، وضع خود را بهبود دهند، شرکت می‌کردند و در راستای «تغییر وضع موجود»، به نیروهای انقلابی رأی می‌دادند. بنابراین، نیروهای لیبرال - تکنوکرات نمی‌توانند «رأی‌های داده‌نشده» و «مشارکت تحقق‌نیافته» را به‌نفع خود، مصادره‌به‌مطلوب کنند و به فرافکنی بپردازند.

[5]. جبهه انقلابی، محتاج «بازاندیشی در منطق انتخاباتی» خویش است

در این دوره، اولا نیروهای انقلابی، «شناخته‌شده» و «سرشناس» نبودند، بلکه بیشتر آنها از چهره‌هایی بودند که برای مردم، تازگی داشتند و ناشناخته بودند و در طول ماه‌های گذشته نیز، هیچ‌گونه تحرک تبلیغی و آگاهی‌بخش نیز درباره آنها انجام نشده بود تا برای مردم، جذاب به‌نظر برسند.

ثانیا، «سازماندهی» نیروهای انقلابی نیز مطلوب نبود، به‌طوری‌که شورای ائتلاف، دو بار در معرض شکسته‌شدن قرار گرفت و اعتبارش مخدوش شد و آنچنان‌که باید، راهبردپردازی حکیمانه نکرد؛ ثالثا، همه افرادی که نهایی شدند و در فهرست قرار گرفتند، «بهترین» و «عالی‌ترین» نیروهایی نبودند که در جبهه انقلاب حضور داشتند و این به‌سبب غلبه منطق سهمیه‌بندی بود؛ رابعا، در روزهای پایانی، فهرست نیروهای انقلابی دست‌کم، دوبار «تغییر» یافت و مردم دچار «سردرگمی» شدند و احساس کردند که صیرورت و شدن نیروهای انقلابی، به تمامیت خودش نرسیده و همچنان شناور و در مسیر است؛ خامسا، برنامه‌های اقتصادی نیروهای انقلابی، در قالب هیچ طرح مشخصی بازگو نشد و مردم نتوانستند به «برنامه‌های مدون و جزئی و تفصیلی» رأی بدهند؛ سادسا، همه دغدغه‌ها و ملاحظه‌ها، به مسأله «همگرایی» و «ائتلاف»، فروکاهید شده و این تصور شکل گرفت که هدف، در «پیروزی» منحصر شده است. این کاستی‌ها باید علاج شوند و همانند دوره‌های قبلی، به روزهای نزدیک به انتخابات، واگذار نشوند.

[6]. باید برای اختلاف‌های محتمل میان درجات مختلف نیروهای انقلابی، چاره‌اندیشی کرد

ازآنجاکه که تعلقات و پایبندی‌های همه نیروهای انقلابی انتخاب‌شده، در سطح عالی قرار ندارد و در مقایسه با گزینه‌های موجود، همه آنها را نمی‌توان «اصلح» دانست، این احتمال وجود دارد که با استقرار مجلس یازدهم، شاهد «نزاع‌ها و کشمکش‌های درونی میان این جمع از نیروهای انقلابی» باشیم و نوعی «دوگانگی» و «دوپارگی» به‌وجود آید.

ما به این‌چنین «پالایش» و «تصفیه‌» ای نیاز داشتیم، اما بنا به ضرورت‌هایی که قهری و اجتناب‌ناپذیر بودند، در این دوره، از آن بازماندیم و ناچار شدیم، «صالح» را به‌جای «اصلح» انتخاب کنیم، اما همین انتخاب، پیامدهایی را نیز در پی خواهد داشت؛ به‌طوری‌که به‌تدریج، «فاصله‌ها» و «زاویه‌ها» مشخص خواهند شد و میان این دو لایه از نیروهای انقلابی، پاره‌های «تضادها» و «اختلاف‌ها»، به‌وجود خواهند آمد. ما باید برای آن روز نیز چاره‌ای بیندیشیم و اجازه ندهیم درجات پایین‌تر، «جهت‌گیری‌های رقیق و محافظه‌کارانه» را غالب گردانند و در نتیجه، دوباره، یک «مجلس ضعیف» پدید آید. ما باید جریان لیبرال - تکنوکرات را برای همیشه، زمین‌گیر و منفعل کنیم و این نیازمند ایجاد قوی‌ترین مجلس در مقایسه با تمام دوره‌های قبلی است، در غیراین‌صورت، دولت و شوکت ما نیز، پایدار و ماندگار نخواهد بود و چندی دیگر، صفحه سیاست به‌ضرر ما، ورق خواهد خورد.

[7]. جریان لیبرال - تکنوکرات، «محاصره» شده است

اینک حسن روحانی، «محاصره» شده، و به‌عبارت گویاتر، او «قفل» شده است؛ زیرا «رقبای دیروز»، به «رؤسای امروز» تبدیل شده‌اند، با این تفاوت که او دیگر «رفتنی» است، اما رقبایش، تازه «شروع» کرده‌اند! این اتفاق ناخوشایندی است که روحانی، هیچ‌گاه آن را پیش‌بینی نمی‌کرد.

دوره رجزخوانی‌های یک‌طرفه، به پایان رسیده و «روزهای سخت‌تر» ی، در انتظار روحانی است. به‌راستی، «یوم‌الحساب روحانی»، فرارسیده است و او اکنون در حصار تنگ این محاصره سیاسی، باید «پاسخگو» ی گذشته و حال و آینده باشد و «بی‌عملی‌ها» و «بدعملی‌ها» ی حاکمیت چندساله خویش را توجیه کند.

روحانی که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال نود و دو می‌خواست با شعار فریبنده «رفع حصر»، سران فتنه را رها سازد، امروز نه‌فقط آنها را از بند اسارت آزاد نکرده، بلکه خودش نیز در «حصر خودساخته» قرار گرفته و چه در سطح سیاسی و چه در سطح اجتماعی، محاصره و منفعل شده است. دست‌وپازدن و غوغاسالاری، بی‌فایده است؛ چراکه زبان گویای واقعیت اجتماعی این است که دوره تاریخی حاکمیت نیروهای لیبرال - تکنوکرات به‌سر آمده و آنها در گام دوم انقلاب، از قدرت برکنارند و تماشاگرانی بیش نیستند.

انتهای پیام /

مشارکت اصلاح‌طلبان روحانی انتخابات