کتابهای درسی ایرانی نیستند!
احمد محیط طباطبایی مدعی است کتابهای درسی بهویژه کتاب اول دبستان بیبهره از هرگونه هویت و نشانههای ایرانی است و در واقع این کتابها را نمیتوان ایرانی دانست.
این پژوهشگر، مورخ و رییس ایکوم ایران (رییس کمیته ملی موزهها در ایران) که در مناسبت هفته میراث فرهنگی این بحث را مطرح کرد، در گفتوگو با ایسنا در توضیحات بیشتر اظهار کرد: سالها پیش وزارت آموزش و پرورش از ما خواسته بود درسی برای میراث فرهنگی برای تدریس در مدارس تهیه کنیم، پاسخ ما این بود که اصلا لازم نیست در مدارس درسی مشخصا برای میراث فرهنگی تدریس شود همین که از همان اول ابتدایی برای آموزش «میم»، «موزه» را مثال بزنید بخش زیادی از مشکل حل میشود. اگر در کتاب اول ابتدایی مینوشتیم میم مثل موزه، دیگر لازم به تدوین یک درس برای میراث فرهنگی و کارهای دیگر نبود.
او درباره برخی مقاومتها در برابر واژه «موزه» که آن را فارسی نمیدانست و دنبال جایگزینهایی برای آن بود، گفت: موزه یک مفهوم جهانی است، مثل «مادر» که در هر زبان و فرهنگ از یک واژه مشترک برای آن استفاده میشود. زمانی فرهنگستان زبان و ادب پارسی، «گنجینه» را جایگزین واژه موزه کرده بود و یادم هست موزه ملی را اینطور معرفی میکردند «گنجینه موزه ملی ایران» و یا در پوستر روز جهانی موزه در سال 1377 نوشته شده روز جهانی گنجینهها و کلمه موزه را داخل پرانتز قرار داده بودیم. پس از سه سال بحث و مذاکره سرانجام دکتر حبیبی رییس وقت فرهنگستان زبان و ادب پارسی پذیرفتند موزه همان موزه باشد. مفهوم کردیم که موزه به ازای خودش است و اصلا موزه مفهوم گنج ندارد و گنج اصلا معنی دیگری دارد. مثل کلمه تاریخ که اگرچه ممکن است در زبانهای مختلف به شکلهای گوناگون تلفظ شود، اما اشتراک جهانی دارد و ریشه آن در تمام زبانها یکسان است.
محیط طباطبایی ادامه داد: اوایل دهه 80 بود که آقای جعفر علاقهمندان معاون وزیر وقت آموزش و پرورش روزی آمدند و گفتند میخواهند به میراث فرهنگی کمک کنند و درخواست کردند یک کتاب درسی درباره میراث فرهنگی بنویسیم. گفتم میراث فرهنگی به کتاب درسی جداگانه نیاز ندارد. باید کتاب اول ابتدایی تا فیزیک و شیمی و دیگر کتابهای درسی همه مقاطع و رشتهها را به ما بدهید تا بررسی کنیم و بگوییم میراث فرهنگی یعنی چی. حتی گفتم من اگر جای شما بودم به آنچه هویت ماست، مثل دینی و نماز اصلا نمره نمیدادم، چون این درسها هویت ما است و دانشآموز باید با علاقه آن را یاد گیرد، یا چطور میشود به میراث فرهنگی که هویت است نمره داد؟ مثلا به یک دانشآموز به خاطر درس میراث فرهنگی نمره 14 بدهیم، چقدر ابلهانه است!
او با بیان اینکه در کل نظام آموزش و پرورش و نه فقط کتاب درسی، آنچه باید اهمیت داشته باشد برنامه درسی است که باید مبتنی بر میراث فرهنگی باشد، افزود: میراث فرهنگی هویت است، به این معنی که وقتی دیپلم میگیرید، دیپلم شما باید هویت ایرانی داشته باشد، ولی الان اینگونه نیست، میتوانیم دیپلمی را که اکنون آموزش و پرورش به دانشآموزان میدهد متعلق به هر کجای دنیا بدانیم، چون خیلی از درسهایی که در کشور ما آموزش داده میشود با بسیاری از کشورها مشترک است، پس تفاوت آن در چیست؟ مرز و تفاوت ما در جایی است که هویت ما معنی پیدا میکند، خلائی که اکنون وجود دارد.
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: ما کتاب اول دبستان را به پیشنهاد وزارت آموزش و پرورش بررسی کردیم، در کتاب آن سالها الان را نمیدانم یک خانواده ایرانی چهارنفره بود که روی موکت نشسته بود، درخواست کردیم به جای موکت فرش جایگزین کنند. در یک درس هم عکسی از مسجدی در ناکجا آباد بود بیهویت، پیشنهاد کردیم طرحی از مسجد شیخ لطفالله اصفهان و یا سپهسالار را جایگزین کنند تا شناسهای از ایران وجود داشته باشد. یا در یک درس خیابانی بینام و نشان بود، پیشنهاد کردیم یکی از خیابانهای شناختهشده ایران را از جمله ولیعصر (عج) یا چهارباغ اصفهان را به تصویر بکشند تا این خیابان هویت داشته باشد. از همه جالبتر ظرف میوهخوری این خانواده بود که درون آن با میوههایی چون کیوی و موز و... پر شده بود، پیشنهاد دادیم از تصویر میوههایی مثل انار، سیب و انگور که در ادبیات ایران هم مستتر است، استفاده شود. یکسری کتاب در کتابخانه آن خانواده دیده میشد که عنوان نداشت، پیشنهاد کردیم روی این کتابها عنوان بوستان، گلستان، شاهنامه و حتی نهجالبلاغه و یا هر آنچه هویت ایرانی دارد، اضافه شود. درخواست هم کردیم میم را موزه مثال بزنند. تلاش کردیم این کتاب هویتدار شود تا دانشآموزان الفبا را مبتنی بر یکسری نشانه فرهنگی یاد بگیرند، نه اینکه در فضایی که مثلا خیابان آن در هر نقطه و هر کشور دیگری میتواند باشد قرار بگیرند. باید مشخص شود این داستان در یک خانه و خانواده ایرانی رخ میدهد.
او اضافه کرد: ما قصد داشتیم دامنه این هویتسازی را حتی تا زنگ ورزش گسترده کنیم و بازیهای بومی ایران را آموزش دهیم. یا مثلا در علوم ابتدایی وقتی از دایناسورها و نسل خزندگان صحبت میشود مثالهایی از ایران همچون نهبندان و مراغه که نمونههایی از آن دوره یافت شده است، بیاوریم. نمیخواستیم درباره بقایای ماموتها در یلواستون آمریکا (Yellowstone) صحبت کنیم، نه اینکه مثال از خارج کشور نداشته نباشیم، دغدغه این بود که دانشآموز ایرانی ناخودآگاه و غیرمستقیم در معرض فرهنگ اصیل خود قرار گیرد و با آن عجین شود. ایرانیشده این درسها برای ما ارزش پیدا میکند.
محیط طباطبایی بیان کرد: مشکل اصلی این است که کتابهای درسی، زیربنایی از هویت و شناخت ایران ندارند، فکر میکنم فقط در کتابهای جغرافیا نشانههایی از ایران را بتوان پیدا کرد که مثلا توضیحاتی درباره استانها داده شده که البته خیلی خیلی کم است.
این پژوهشگر تاریخ درباره سرانجام این بررسیها و پیشنهادها، گفت: متاسفانه این اتفاق هرگز رخ نداد، آقای علاقهمندان معاون وزیر وقت آموزش و پرورش فوت کردند و این طرح تا الان نیمهکاره رها مانده است.