گام بلند دولت سیزدهم در امریکای لاتین
سیاست خارجی را برآیند اقتدارگرایانه تخصیص ارزشها در برخورد با یکدیگر که یک واحد سیاسی از مجموعه توانایی و قابلیتهایش برای افزایش بهرهوری نرمها و استانداردهای مطلوب در بعد خارجی استفاده میکند
به گزارش مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: سیاست خارجی را برآیند اقتدارگرایانه تخصیص ارزشها در برخورد با یکدیگر که یک واحد سیاسی از مجموعه توانایی و قابلیتهایش برای افزایش بهرهوری نرمها و استانداردهای مطلوب در بعد خارجی استفاده میکند، تعریف میکنند و رسیدن به وضعیت مطلوب در سیاست خارجی مستلزم استفاده از تکنیکها و زبان خاصی است که همواره دستگاههای دیپلماسی تلاش دارند از این توانایی برای ارتباط و رفع مشکلات و چالشهای واحد سیاسی خود استفاده کنند. ولی مشکل اساسی آنجاست که بعضاً در تشخیص اولویتها و انتخاب کشورهای هدف برای ارتباط و رفع نیازهای دیپلماتیکی و به طریق اولی، بسترسازی برای بهرهگیری در حوزههای دیگر از جمله اقتصادی، مسیر اشتباهی طی میشود، یعنی همان اتفاقی که در برخی دولتها در ادوار مختلف شاهد آن بودیم و به جای اینکه به دنبال ظرفیتهای جدید در کشورهای دیگری که برای ارزشهای ما در سیاست خارجی احترام قائل هستند باشیم، برخی دولتها همچون دولت یازدهم و دوازدهم تلاش داشتند سیاست خارجی خود را با دولتهای متکبر و بی بهره اروپایی گره بزنند. اما بر خلاف این رفتار، دولت سیزدهم این ریل ارتباط را از روزی که سر کار آمد عوض کرد و سفر رئیسجمهور به کشورهای همسایه از ترکمنستان، تاجیکستان، عراق، سوریه، ترکیه و عمان گرفته تا روسیه، چین، اندونزی و اکنون سه کشور ونزوئلا، نیکاراگوئه و کوبا نشان داد نقطه اتکا در ارتباط با کشورها باید جایی باشد که ضمن انتفاع از این ارتباط در بخشهای اقتصادی، شاهد تعرض به ارزشهای ما در سیاست خارجی کشورمان نباشیم. ارتباط با اروپایی که همگام با امریکا همواره در پی فشار دادن گلوی ملت ایران در تحریمها بوده و پیشنهادهای دروغین آنها از قبیل «اینستکس» نیز نتوانسته گشایشی را در زندگی مردم ایجاد کند و بالعکس، این کشورهای مدعی در مسیر نامنی داخلی ایران در پروژههای اغتشاش در خط مقدم فعالیت بودهاند و هیچ احترامی برای ارزشهای حاکم بر سیاستهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی قائل نیستند، چه سودی برای ملت ایران دارد؟
برخی این سؤال را مطرح میکنند که میان این همه کشورهای پیشرفته جهان چرا باید جمهوری اسلامی برای ارتباط مستحکم خود سراغ کشورهای درجه دوم یا سوم جهان برود؟ در پاسخ به این سؤال به دو نکته باید توجه داشت. اولاً تجربه چهاردهه انقلاب اسلامی نشان داده است آنچه برای کشورهای صاحب فناوری برتر جهان اهمیت دارد بهرهکشی از کشورهای ضعیفتر برای به یغما بردن مواد اولیه آنها بدون دادن فناوری مناسب به این کشورها است و این نگاه از بالا به پایین تاکنون باعث شده اقتصاد و صنعت ایران تابع رفتار شرطیکننده آنها باشد. ثانیاً ارتباط ایران با کشورهای هم سطح یا حتی پایینتر از خود میتواند زمینه سرمایهگذاریهای بلند مدت در این کشورها را فراهم کند و در کنار رفع نیازهای داخلی، یک بلوکبندی سیاسی و اقتصادی را برای ما و کشورهای همسو ایجاد میکند. آنچه امروز در سازمانهایی نظیر «شانگهای» یا «بریکس» شاهد هستیم حاصل این نگاه است و سفر رئیسجمهور به سه کشور امریکای لاتین را باید در همین راستا ارزیابی کرد. ارتقای مبادلات تجاری و اقتصادی ایران با کشورهای امریکای لاتین در قالب دیپلماسی اقتصادی، نوعی بازتعریفِ نسبت دولت سیزدهم و کشورهای حوزه کارائیب و امریکای لاتین و جنوبی است که دولت رئیسی این نقطه اتکا را درست تشخیص داده و از همان آغازین روزهای فعالیت دولت، بر اساس آن عمل میکند.
در روند این بلوک بندی، کشورهایی مانند نیکاراگوئه، برزیل، کوبا و ونزوئلا نقش پررنگ و تأثیرگذاری دارند. واقعیت امر این است که مقامات امریکایی نسبت به شکلگیری مجدد زنجیره چپگرایانه در امریکای لاتین شدیداً نگران هستند و تلاش میکنند با ارسال سیگنالهای دیپلماتیک درصدد جلوگیری از تبلور سیاستهای ضدامریکایی در برزیل، کوبا، ونزوئلا، آرژانتین و کلمبیا برآیند. اما بازیگران امریکای لاتین، مخصوصاً کشورهای کوبا، ونزوئلا و نیکاراگوئه و برزیل نشان دادهاند که از انگیزه و ریسکپذیری بالایی نسبت به بسیاری از کشورهای تحت سلطه و تحریم امریکا، در مواجهه با سیاستهای تحریمی غرب برخوردارند. اکنون اراده کشورهای تحت تحریم امریکا در جهان بر این قرار گرفته است تا از ظرفیتهای بالقوه و بالفعلی که دارند استفاده کنند و با تجمیع ظرفیتها و انرژی خود بتوانند ساختاری را برای مقابله با زیادهخواهیهای امریکا ایجاد کنند، چرا که این موضوع را درک کردهاند که اگر هدایت و مدیریت ساختار کشورهای تحت تحریم امریکا بهصورت جمعی صورت بگیرد، زمینه در هم شکستن تحریمهای امریکا وجود خواهد داشت. امروز آنچه کشورهای چین، برزیل، اندونزی، روسیه و... در کاهش «آقایی دلار» و دنبال کردن ارز جایگزین هستند در راستای اتخاذ همین سیاست و راهبرد است. این همان خطری است که امروز امریکاییها به عنوان یک واقعیت جهانی آن را پذیرفتهاند. این موضوع را که امریکا باید منتظر کاهش استفاده از دلار در سطح جهان باشد، ژانت یلن، وزیر خزانهداری امریکا در یک جلسه استماع در کنگره این کشور همین سه شنبهای که گذشت به آن اعتراف کرد و گفت کشورهای جهان به دنبال ارزهای جایگزین هستند تا ذخیره ارزی خود را با ارزهای خارج از دلار تعریف کنند.
بنابراین، بدون شک سفر رئیسجمهور به این سه کشور امریکای لاتین ضمن دستاوردهای بزرگی که در حوزه تجارت و سرمایهگذاری خواهد داشت، نقطه احیای سیاست خارجی در این خطه مهم از جهان آن هم بر اساس ارزشهای حاکم بر دیپلماسی جمهوری اسلامی و خروج از رفتار منفعلانهای است که هشت سال در دولتهای یازدهم و دوازدهم شاهد آن بودیم.