سه‌شنبه 4 دی 1403

«گوهر شب چراغ» رمانی درباره زعیم دینی مردم یزد به چاپ پنجم رسید

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
«گوهر شب چراغ» رمانی درباره زعیم دینی مردم یزد به چاپ پنجم رسید

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «گوهر شب چراغ» اثر مظفر سالاری به همت نشر کتابستان معرفت در 144 صفحه و با قیمت 70 هزار تومان به چاپ پنجم رسید.

مظفر سالاری که پیش از این آثار پرفروشی چون «رویای نیمه شب»، «قصه های من و ننه آغا» و «داستان‌های رو به رو» را به نگارش درآورده بود، در جدیدترین اثر خود به سراغ یکی از شخصیت‌های برجسته تاریخ معاصر ایران رفته است.

حاج شیخ غلامرضا یزدی، از مراجع بزرگ تقلید ایران در ابتدای قرن چهاردهم هجری شمسی است. نویسنده در داستان‌های پیوسته به زندگی این روحانی پرداخته است.

در بخشی از کتاب آمده است:

«ما شیرازی‌ها حاج شیخ را از زمانی که آیت‌الله اصطهباناتی از نجف به شیراز و اصطهبانات بازگشت، می‌شناختیم و به ایشان ارادت داشتیم. آن‌موقع حاج شیخ که شاگرد ایشان بود، استاد را همراهی کرد و مدتی را در شیراز ماند. پس از آنکه آقای اصطهباناتی در دفاع از مشروطه کشته شد، حاج شیخ به احترام استاد شهیدش، پیاده از یزد به شیراز آمد تا تربت ایشان را که کنار حافظیه است، زیارت کند. آخرین باری که در سالخوردگی به شیراز آمد و دو هفته‌ای ماند، آقا سید نورالدین، که از علمای برجسته شهر بود، با اصرار فراوان، امامت مسجد وکیل را به ایشان سپرد. حاج شیخ شب‌ها آنجا نماز می‌خواندند و منبر می‌رفتند.

شیرازی‌ها از آن نماز و منبر استقبال پرشوری کردند! هم‌زمان از روستایی نزدیک شهر نیز که زمانی حاج شیخ برای تبلیغ به آنجا رفته بودند، دعوت به منبر شدند. آقا سید نورالدین نظرشان این بود که حتی اگر حاج شیخ با درشکه به آن روستا برود، رفت‌وبرگشتشان چهار ساعت طول می‌کشد. خسته می‌شوند و ممکن است به نماز مسجد وکیل نرسند یا برای سخنرانی حال نداشته باشند. حاج شیخ گفت: «یکی دو روز امتحان می‌کنیم. اگر پیش‌بینی شما درست از آب درآمد، دیگر نمی‌روم.»

من پیشکار آقا سید نورالدین بودم. ایشان مأمورم کرد که هر روز بعدازظهر، درشکه‌ای کرایه کنم و حاج شیخ را به آن روستا ببرم و بیاورم. روز اول، درشکه‌ای کرایه کردم و به دنبال حاج شیخ رفتم. ایشان منزل یکی از آشنایان یزدی‌اش بود. سوار شدیم و رفتیم. به حافظیه که رسیدیم، اشاره کرد درشکه را نگه دارم. پیاده شد و در قبرستانی که آنجا بود، فاتحه‌ای برای مرحوم اصطهباناتی خواند. دوباره سوار شدیم. راه زیاد بود و جاده خاکی‌ای که از بین مزارع و باغ‌ها می‌گذشت، پرپیچ‌وخم بود و پستی‌وبلندی زیادی داشت. سنگ‌های کوچکی که در دل جاده نشسته بود، زیر چرخ می‌رفت و درشکه را تکان می‌داد. حاج شیخ گفت: «صد رحمت به الاغ خودم!».

پایان پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید انتشارات کتابستان معرفت حاج شیخ غلامرضا یزدی کتاب گوهر شب چراغ مظفرسالاری این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است
«گوهر شب چراغ» رمانی درباره زعیم دینی مردم یزد به چاپ پنجم رسید 2