جمعه 2 آذر 1403

یادداشت | «زاهدی» به «همت» رسید

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
یادداشت | «زاهدی» به «همت» رسید

"بعد از جنگ، زاهدی همچنان بسیجی بود، گروه اول فرماندهان سپاه درجه گرفتند و او هنوز بسیجی بود تا اینکه آفارحیم او را متقاعد کرد تا عضویت سپاه و درجه سرتیپی به وی اهدا گردد."

- اخبار سیاسی -

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، سردار فتح‌الله جعفری از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال‌های دفاع مقدس طی یادداشتی به شرح برخی احوالات شهید سرلشکر محمدرضا (علی) زاهدی که هفته‌ی گذشته در حمله رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در دمشق به شهادت رسید، پرداخته است.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

«زاهدی با همت دست داد»؛ این جمله بعد از گذشت 41 سال برای همه فرماندهان جنگ آشناست. از سال 1362 به بعد هر موقع یکی از فرماندهان در صحنه جنگ به شهادت می‌رسید، خبر شهادت در صحنه‌های رزم این بود: «محمد بروجردی به ملاقات حسن باقری رفت».

از سال 1362 به بعد، این صوت در شبکه قرارگاه خاتم‌الانبیاء به گوش می‌رسید که «با همت دست داده»؛ مهدی باکری در 25 اسفند سال 1363 با همت دست داد. 28 دی 1365 شب بود، علی شمخانی بر روی شبکه بیسیم قرارگاه خاتم‌الانبیاء آمد و به آقامحسن (رضایی) گفت اسماعیل با همت دست داد و درست 8 اسفند 1365 که حسین خرازی با همت دست داد، همان شب فرماندهی سپاه تصمیم گرفت علی زاهدی را به فرماندهی لشکر 14 امام حسین برگزیند.

به واقع هیچ خللی در روند لشکر به‌وجود نیامد و کار ادامه پیدا کرد و این نشان‌دهنده توانایی و مدیریت شایسته زاهدی این فرمانده جوان جنگ بود.

برای اولین‌بار در سال 1359، زاهدی را در خیابان خرم اصفهان در یک کارگاه حفاری چاه عمیق دیدم. جوانی خوش‌سیما به تنهایی پشت یک دستگاه تراش‌کاری بود. مودب، کم‌حرف، دلنشین، این روحیه‌اش در ذهنم ثبت شد.

اولین حضورش در کردستان قبل از شروع جنگ درکنار آقا رحیم (صفوی) در قائله کردستان بود. با شروع جنگ در عملیات‌ها به‌صورت بسیجی داوطلب شرکت می‌کرد، اما هنگامی که عملیات نبود همانند بسیاری از بسیجیان به کارهای خودش می‌رسید.

در عملیات طریق‌القدس فرمانده گردان بود و گردانش را با طی مسافت 40 کیلومتر به عمق عقبه دشمن در تنگه چزابه رساند، در آنجا ما با نفربرهای اغتنامی عراقی‌ها که در شکست حصر آبادان به‌دست آوردیم. در چزابه درکنار علی زاهدی، محمد ابوشهاب، سیدعلی بنی‌لوحی، رضا امانی و اصغر لاوی این فرماندهان شجاع اصفهانی بودیم.

دشمن بعثی سه روز شدیدترین پاتک‌ها را در این تنگه به آن‌ها زد و در آن رمل‌های چزابه مقاومت جانانه کردند. البته وقایع آن روزها را در کتاب چزابه نوشته‌ام. دو نفر از فرماندهان مهم، امیدهای آینده جنگ، خیلی گمنام در همین درگیرها به شهادت رسیدند، عباس کردآبادی که جانشین تیپ امام حسین (ع) بود و عملاً فرمانده تیپ امام سجاد (ع) در محور «الله اکبر» به شهادت رسید.

احمد فروغی فرمانده محور دارخوین بعد از آقارحیم و فرمانده عملیات سپاه منطقه اصفهان، بعد از شهادت عباس کردآبادی در یک جلسه‌ای با حضور جمع فرماندهان اصفهانی، حسین خرازی مشورت کرد و نظر را در خصوص جایگزینی عباس کردآبادی مطرح کرد و در اصل معتقد بود که زاهدی را برای جانشینی انتخاب کند، خوب این انتخاب شایسته‌ای بود.

زاهدی یک بسیجی داوطلب بود و حالا به‌عنوان جانشین در اداره تیپ باید فعالیت می‌کرد. در عملیات رمضان با تشکیل لشکر 3 صاحب الزمان، مصطفی ردانی‌پور فرمانده این لشکر، حسین خرازی مسئول عملیات آن و علی زاهدی فرمانده تیپ امام حسین (ع) شد و با شایستگی این تیپ را اداره کرد، اما پس از عملیات یک تیپ آماده را به محمد ابوشهاب واگذار کرد و تیپ 144 قمربنی‌هاشم را تشکیل داد و در عملیات محرم در سطح یک تیپ هم رده تیپ‌های با سابقه سپاه درخشید و عنوان تیپ 44 قمر بنی‌هاشم تثبیت شد.

او در طی این سال‌ها هیچگاه از جنگ فاصله نگرفت و در سطح عالی فرماندهی در جنگ هم نقش ایفا کرد. تااینکه همانطور که اشاره کردم در کربلای 5 در سال 1365 فرماندهی لشکر 14 امام حسین (ع) را به عهده گرفت تا سال 1369 ادامه داشت. پس از آن، از سال 1370 تا 1375 فرمانده لشکر قدس گیلان شد و از سال 1377 به‌عنوان جانشین فرمانده نیروی قدس سپاه در لبنان و سوریه تا سال 1381 فعالیت داشت.

از سال 1384 تا 1386 فرمانده نیروی هوایی سپاه بود و از سال 1386 فرماندهی نیروی زمینی سپاه را در کارنامه خود دارد. از سال 1396 تا 1398 به فرماندهی عملیات کل سپاه را به عهده داشت و پس از آن تا زمان شهادت به نیروی قدس سپاه پیوست؛ هرچند در فرهنگ سپاه و به‌خصوص فرماندهان جنگ از جایگاه‌های خود هویت نمی‌گیرند، بلکه به آن جایگاه هویت هم می‌دهند.

شاید همه این مسئولیت‌ها برای زاهدی به‌عنوان خدمت بود. در عملیات رمضان هم حسن باقری و هم آقارحیم و هم مصطفی ردانی‌پور با ایشان چند جلسه صحبت کردند تا فرماندهی تیپ امام حسین (ع) را قبول کند. جنگ هم تمام شده بود و علی زاهدی همچنان بسیجی بود. گروه اول فرماندهان سپاه درجه گرفتند و او هنوز بسیجی بود تا اینکه آقارحیم او را متقاعد کرد تا عضویت سپاه و درجه سرتیپی به وی اهدا گردد.

اما شهادت محمدرضا (علی) زاهدی با دیگر مستشاران، پس از چهار دهه مجاهدت، در 13 فروردین‌ماه 1403 مصادف در ماه رمضان و لیالی قدر، با 21 ماه رمضان و روز شهادت مولای متقیان امیرالمومنین علی (ع) و در حمله رژیم صهیونیستی دشمن اصلی اسلام و مسلمین به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق، همه دوستان و همرزمانش را در غم و اندوهی بزرگ و حیرت‌آور فرو برد، اما شهادت آرزوی دیرینه او بود.

گلوله‌ای که در جزیره مجنوان بین ما، علی زاهدی و رضا امانی به زمین فرود آمد و در زمین باتلاقی فرو رفت و عمل نکرد، نمونه آن بود. با تبسم گفت این هم نشد! خدا اورا حفظ کرد تا به موقع‌اش از جایگاه متعالی شهادت برخوردار باشد.

او یک فرمانده نظامی داوطلب و توانمند با تجربه ارزشمند در همه صحنه‌های نبرد بود، اما بی‌ادعا، بسیار کم‌حرف و عملگرا بود، اخلاق خوش و برخورد صمیمانه داشت و اهل کینه و حسد و قدرت طلبی نبود.

کارش خالصانه برای خدا بود. هرگز کسی را نیازرد، کینه و حسادت به دل راه نداد، راجع به دیگران قضاوت نکرد، دائم‌الذکر بود، به واقع تربیت شده یک خانواده اصیل روحانی بود.

شهادت این فرمانده عزیز، فداکار و متواضع را به امام زمان (عج)، مقام معظم فرماندهی کل قوا، همرزمان و خانواده محترم و صبور ایشان تسلیت می‌گویم.