59 درصد فقرای کشور شاغل بوده و 30 درصد فقرا بازنشسته هستند
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی با استناد به گزارش اخیر مرکز پژوهشهای مجلس در مورد جمعیت فقیر در ایران تصریح کرد: 59 درصد فقرای ایران شاغل و 30 درصد فقرای ایران بازنشسته هستند؛ یعنی 89 درصد فقرای ایران کار طاقت فرسا میکنند اما با درآمد حاصل از کار، قادر به جبران تأمین حداقل نیازها نیستند. علت این است که مصرفها در ایران صنعتی شده و فقرا نمیتوانند با پول خود، مصرفهای صنعتی وارداتی...
به گزارش ایسنا، فرشاد مومنی، در نشست انجمن علمی - دانشجویی مدیریت صنعتی دانشگاه علامه طباطبایی با موضوع «صنعت زدایی در یک دهه اخیر کشور» که به صورت لایو در اینستاگرام انجمن علمی - دانشجویی مدیریت صنعتی برگزار شد، با استناد به تاریخ اندیشه بشر، موج اول انقلاب صنعتی را به عنوان یک نقطه عطف معرفی کرد و گفت: تمام مسائل مربوط به توسعه، فقر و نابرابری، فرهنگ و اندیشه را میتوان به دو بخش پیشا انقلاب صنعتی و پسا انقلاب صنعتی تفسیم کرد. در اوایل موج اول انقلاب صنعتی (ربع پایان قرن هجدهم) تا ب ه امروز، هر موج جدید انقلاب صنعتی دگرگونیهای به مراتب پرشتابتر و آثار و پیامدهای تعیین کنندهتری در عرصه حیات جمعی پدیدار کرده است.
این اقتصاددان ضمن انتقاد از در نظر گرفتن نظام صنعتی به عنوان «یک فعالیت انتزاعی» صنعتی شدن را فرایندی معرفی کرد که با همه ابعاد حیات فردی - اجتماعی بشر درگیر است و بر آنها تأثیر گذاشته و تأثیر میپذیرد.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی تهران، در این نشست کتاب عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ اثر مانوئل کاستلز را معرفی کرد و گفت: در این جلسه مجال بررسی این موضوع وجود ندارد که صنعتی شدن چه برخورد حیاتی مسئولانهای از ناحیه دولت طلب میکند؟ اگر دولت در زمینه حقوق مالکیت و امنیت بخشی به آن سهل انگاری کرده باشد، امکان ندارد که تولید صنعتی مدرن ریشه دار شود.
وی همچنین به معرفی یک اقتصاددان اهل کره جنوبی با نام «ها جون چانگ» پرداخت. مومنی همچنین به مخاطبان گفت که اگر کتاب تام وی هیویت و همکارانش با عنوان صنعتی شدن و توسعه را با دقت بخوانید، متوجه میشوید که از پیشاتاریخ تا نقطه عطف موج اول انقلاب صنعتی در یک دوره چندین هزارساله کل تولید سرانه بشر سه برابر شده است و این دوره، 10 هزار ساله است اما مطالعه والت ویت من روستو، سیاست مدار و استاد دانشگاه ام. آی. تی آمریکا نشان میدهد که فقط از ربع پایانی قرن هجدهم تا ربع پایانی قرن بیستم - در یک دوره دویست ساله - بنیه تولید سرانه بشر هزار و 720 برابر شده است. یعنی در 10 هزار سال 3 برابر و در دویست سال، هزار و 720 برابر. این نشان میدهد که صنعتی شدن، تا چه میزان با قدرت ملی و امنیت ملی، فقر، کیفیت زندگی و محیط زیست و یا همه آنچه که من به عنوان نظام حیات جمعی از آن یاد کردهام، پیوند میخورد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با مطرح کردن «بنیه تولیدی» و «نظام توزیعی» به عنوان کانون اصلی توضیح دهنده فلاکت یا ارتقاء و توسعه نظام ملی وارد بحث آسیب شناسی صنعتزدایی در ایران شد.
مومنی میگوید:«طی سالهای گذشته از 1368 به این طرف ما با سهل انگاریها و غفلتهای بزرگی رو به رو بودهایم. از نقطه عطف 1384 تا امروز خطاها و سهلانگاریها آثار عملی خود را به نمایش گذاشته است. هیچ عنصری جز تسری این غفلتها قدرت توضیح دهندگی این را ندارد که چرا نظام تصمیم گیری ما قادر به حل و فصل مسائل خود نیست. اگر این مسئله را خوب بفهمیم، میتوانیم برای مشکلاتمان راهکارهایی پیدا کنیم.»
مومنی اعتقاد دارد که تمام وجوه حیات ما، وابسته به بنیه تولید صنعتی است و در این شرایطی که جهان با سرعت بی سابقه ذیل نام انقلاب دانایی خود در مسیر ارتقاء تولیدی حرکت میکند، از 1384 تا امروز با پدیده صنعت زدایی رو به رو بودهایم یعنی نه تنها در صدد جبران غفلتهای تاریخی خود برنیامدهایم بلکه کشور را به سمت قهقرایی فاجعه ساز سوق دادهایم.
این اقتصاددان با ارجاع به کتاب منتشر شده خودش در سال 94 با عنوان اقتصاد سیاسی توسعه در ایران امروز گفت: من در مقدمه این کتاب درباره بی سابقهترین صنعتزدایی که تا به حال رخ داده است سخن گفتم. حرف من این است که اگر فهمی از توسعه در ایران وجود میداشت، دانشگاهها و نهادهای تصمیمگیری و نظارتی باید وضعیت فوقالعاده اعلام میکردند اما در کمال تأسف، باید بگوییم که تا امروز حتی یک مقاله در این مورد نوشته نشده است. از 1385 تا 1395 بی سابقهترین صنعت زدایی در ایران رخ داده است. هیچ سخنرانی یا کار علمی در مورد علل این واقعه وجود ندارد. به همین خاطر است که کشوری مثل آمریکا از براندازی در ایران سخن میگوید چرا که میداند به خاطر صنعتزدایی، شرایطی پیش آمده که میتواند برنامههای براندازانه را پیش ببرد. به همین خاطر است که آمریکا به راحتی از برجام کناره میگیرد با اینکه میداند برایش بیآبرویی به وجود میآید.
مومنی، آسیبپذیری ایران امروز را ناشی از روند صنعتزدایی میداند و اعتقاد دارد که فهم این ماجرا راهحلهایی جلوی پای ما میگذارد.
این اقتصاددان میگوید: ناتوانی در حل مشکلات، ناشی از یک بحران اندیشهای است. ما قادر به اولویتبندی مسائل خود نیستیم. مسکوت ماندن روند صنعت زدایی از نظر من مشکوک است. بر اساس گزارشهای رسمی، از 1385 تا 1390، حدود 621 هزار میلیارد دلار ارز وارد اقتصاد ما شده است یعنی صنعتزدایی ما ناشی از کمبود ارز نیست. به همین خاطر مشکوک است. یعنی وقتی نفت را با قیمت بشکهای 140 دلار میفروختیم، به جای تقویت بنیه تولیدی خود، برنامههایی برای سقوط بنیه تولیدی ریختیم.
مومنی، صنعتزدایی را از چند جهت دیگر مشکوک دانست و اظهار کرد:«ما کسانی را در داخل زیر ذربین میگذاریم که در اصل ضرری برای ما ندارند و برعکس به کسانی پر و بال میدهیم که کشور را به طرز فاجعه آمیزی وابسته کردهاند. تمرکز ما روی عطشهای بیپایان مصرفهای وارداتی بوده است. امورات اقتصادی که در سالهای اولیه دهه 80 با 20 میلیارد دلار میگذشت، در اواخر دهه 80 با مقدار واردات بالای 80 میلیارد دلار، میگذرد. تحمیل وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج اقتصاد ما را شکننده کرده است. وقتی سند قانون برنامه توسعه چهارم کشور در سال 1383 نهایی شد، پیشبینی شده بود که ایران سالانه 8 درصد رشد اقتصادی داشته باشد، هزینه ارزی این رشد، سالی 16.5 میلیارد دلار بوده است. 12 سال بعد در سال 96، برنامه ششم توسعه طراحی شد و جالب اینجاست که دوباره همان هدف رشد 8 درصدی مطرح بود. پرسش اینجاست که جایگاه رشد کمی اقتصادی در این اسناد کجاست؟ بحث مهمتر اما این است که سخنگوی و رئیس برنامه و بودجه دولت وقت اعلام کرد که برای رشد 8 درصدی، نیازمند تزریق 200 میلیارد دلار ارز هستیم!»
وی در ادامه سخنانش رویکرد اقتصادی دولتهای ایران را با ایدئولوژی عقیدتی آنها مقایسه کرد و تأکید کرد:«تزریق 200 میلیاردی ارز به اقتصاد، در دولتی تصویب شده که به ظاهر ضدامپریالیست ترین و ضد صهیونیستترین دولت ایران بوده است. مسئولان آن دولت، آنقدر ایران را بدون مسئله دیده بودند که نئشه ماجرای هولوکاست هفتاد سال پیش را پیش کشیده و میگفتند که حتی اگر طرفین دعوا کوتاه بیایند، ما کوتاه نمیآییم. به این علت در مورد صنعت زدایی تعبیر مشکوک را به کار میبندم. کسی که بخواهد واقعا شمشیر را از رو برای امپریالیسم و صهیونیسم بکشد، باید وابستگی خود به دنیای خارج را کم کند. اما دولت وقت، برنامهای را به کار برد که برای تحقق رشد 8 درصدی، میزان عمق بخشی به وابستگی ذلتهای ایران به اندازه حرکت از 16.5 میلیارد دلار به 200 میلیارد دلار در سال بود.»
استاد دانشگاه علامه طباطبایی تهران در ادامه این نشست از نسبت به میان امنیت و توسعه سخن به میان آورد و ایران را از این نظر آسیب شناسی کرد. به گفته این اقتصاددان شاخص توسعه نیافتگی به نام وجود دارد که جزءNEET (Not in Education, Employment, or Training) پرآشوبترین گروهها هستند. نوجوانی که نه کار دارند و نه آموزش میبینند. طبق گفتههای مومنی، این گروه عامل پدیده بهار عربی در کشورهای آسیایی بودهاند. ایران از نظر این شاخص در رده بیست و هفتم قرار دارد و جزو شکنندهترین کشورهاست.
مومنی در ادامه با استناد به آمار و ارقام رسمی، مدعی شد که روند توسعهنیافتگی فوق در دوران دولت تدبیر و امید با همان شیب دولت محمود احمدی نژاد ادامه پیدا کرده است. اسناد بانک مرکزی گویای آن است که روند صنعت زدایی در سالهای 93 تا 96 هم ادامه داشته است. سهم صنعت از جی. دی. پی در سال 93 از 14.9 درصد به 13 درصد در سال 96 رسیده است. این در حالی است که در سالهای اخیر با ارزانتر شدن قیمت نفت، فساد بیشتر، برقرار شدن تحریمهای بیسابقه و چیزی به نام همگیری کرونا ویروس مواجه شدهایم.
وی در ادامه این جلسه در مورد «از بین رفتن انگیزههای سرمایهگذاری صنعتی» سخن به میان آورد و با استناد به اسناد بانک مرکزی گفت: رشد سرمایه گذاری بخش خصوصی از 8.2 درصد در سال 93 به 6.5 درصد در سال 96 رسیده است. این دادهها، در سالهای اخیر بسیار تکاندهندهتر شده است تا آنجا که حتی سرمایهگذاری بخش دولتی روی ماشینآلات هم سقوط کرده است. گزارشهای بانک مرکزی میگوید که بر اساس قانونهای برنامه توسعه، رشد سرمایه گذاری بر ماشینآلات باید 20 درصد باشد در حالی که 1.9 درصد است.
فرشاد مومنی مجدادا نتایج نگرانکننده روند صنعتزدایی سخن گفت. او با استناد به گزارش اخیر مرکز پژوهشهای مجلس در مورد جمعیت فقیر در ایران تصریح کرد: 59 درصد فقرای ایران شاغل هستند و 30 درصد فقرای ایران بازنشسته هستند یعنی 89 درصد فقرای ایران کار طاقت فرسا میکنند اما درآمد اصلی از کار قادر به جبران تأمین حداقل نیازها نیستند. علت این ماجرا این است که مصرفها در ایران صنعتی شده و فقرا نمیتوانند با پول خود، مصرفهای صنعتی وارداتی را تأمین کنند. راهکار سه قوا در ایران برای مبارزه با فقر نیز، سفلهپرورانه است. ریشههای این نوع برخورد به اواسط دهه 1960 مربوط میشود. کارشناسان در همان زمان استدلال کردند که باید به جای شیوه سفله پرورانه، شیوههای مبتنی بر عزت نفس فقرا را پیاده کنیم که متأسفانه هنوز در ایران امروز جا نیفتاده است.
وی به «امتداد روند مشکوک صنعت زدایی» در دولت تدبیر و امید تأکید کرد و مدعی شد که برجام در اصل به این هدف بوده که در دوران پسا برجام به رشد توسعه صنعتی برسیم اما در بعضی موارد دولت آقای روحانی رکورد واردات دوره احمدی نژاد را شکسته است. صنعت این روزها خود به مهملی برای رانت بدل شده است. سهم صنایع معدنی از کل ارزش افزوده بخش صنعتی از حدود 30 درصد در سال 1370 به 70 درصد در سال 95 رسیده است.
فرشاد مومنی در پایان این نشست به فصل آخر آخرین کتابش با عنوان مدارای نجیبانه مردم ایران نسبت به فقر اشاره کرد و ضمن اعلام خطر در مورد فقر گفت: مردم ایران صرفهجوییهای خود را در سه حوزه موارد پروتئینی، مواد لبنی و نشاستهای رساندهاند. در اقتصاد سیاسی معنای این نوع صرفهجویی را رسیدن کارد به استخوان میدانند. نجابت مردم ما زیاد اما تاب تحملشان محدود است و باید منتظر جنبشهای اعتراضی جدی باشیم.
انتهای پیام