آخرین جمله جوان شهید امنیت به مادرش / ساکش را بسته بود برود مشهد
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، اواخر شهریور ماه حضور اغتشاشگران موجب شد که اعتراض مردم تحت شعاع قرار گیرد. اغتشاشگرانی که با تخریب اموال عمومی، آتش کشاندن برخی مراکز دولتی، چادر کشیدن از سر بانوان مؤمن و به شهادت رساندن نیروهای بسیج و مأموران فراجا گوی سبقت را از داعشیان ربودند. در این مدت تا آذر ماه جاری بیش از 50 شهید امنیت برای دفاع از کیان این نظام تقدیم انقلاب شد تا نقشه دشمنان را علیه این انقلاب ناکام بگذارد.
جوان 21 ساله، شهید محمدحسین سروریراد مسؤول فرهنگی پایگاه امام حسن مجتبی (ع) روستای حسینآباد گرمسار در 30 شهریور ماه به ضرب گلوله اغتشاشگران مضروب و در 31 شهریور ماه در حین عمل جراحی به شهادت رسید. این شهید که از 2 سالگی پدرش را از دست داده بود، تهتغاری خانه و همدل و همدهم مادرش بود.
آخرین جملهای که محمدحسین به مادرش گفت
این جوان دهه هشتادی که سالها بعد از دوران دفاع مقدس به دنیا آمده بود، بارها از مادرش خواسته بود برایش دعا کند که شهید شود. دعایی که مادر همیشه زبانی بیان میکرد، اما نمیدانست روزی محقق شود تا اینکه روز چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1401، قبل از رفتنش به مادرش گفته بود: میروم و بر میگردم. اما مگر دلشورهها گذاشتند که مادر محمدحسین آرام بماند؟ تماسهایی که پشت هم گرفته میشد و او آخرین بار جواب داد: بله مادر جان؟ و دیگر هیج صدایی نیامد.
خواست خادم زوار امام رضا (ع) باشد اما همنشین مولایش شد
محمدحسین ساکش را آماده کرده بود تا در ایام شهادت امام رضا (ع)، به زوار پیاده امام رضا (ع) خدمت کند، اما در نهایت او همنشین و مهمان ویژه امام رضا (ع) شد. با اینکه محمدحسین یکی دو بار در دیدارهای عمومی رهبر انقلاب را دیده بود، اما خیلی دوست داشت که از نزدیک مولایش را ببیند و سلامی دهد، اما قسمتش نشد.
پایان پیام /