شنبه 10 آذر 1403

آدرس غلط برای کسب موفقیت!/ شما هم کنکور را هدف نهایی مدرسه می‌دانید؟

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
آدرس غلط برای کسب موفقیت!/ شما هم کنکور را هدف نهایی مدرسه می‌دانید؟

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، محدثه ظفرمند - شما هم احتمالا بخشی از دوران دانش آموزی تان لقب «کنکوری» را یدک کشیده اید. کنکوری بودن برای یک دانش آموز شرایط متفاوتی را به وجود می‌آورد. برای او کم‌ترین درنگ، کوتاه‌ترین راه حل و بیشترین سرعت حرف اول را می‌زند. هر سه پاسخ غلط یک پاسخ درست او را می‌بلعد! و اگر اشتباه کند برای جبران باید یک سال منتظر بماند. در نهایت بعد از جلسه...

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، محدثه ظفرمند - شما هم احتمالا بخشی از دوران دانش آموزی تان لقب «کنکوری» را یدک کشیده اید. کنکوری بودن برای یک دانش آموز شرایط متفاوتی را به وجود می‌آورد. برای او کم‌ترین درنگ، کوتاه‌ترین راه حل و بیشترین سرعت حرف اول را می‌زند. هر سه پاسخ غلط یک پاسخ درست او را می‌بلعد! و اگر اشتباه کند برای جبران باید یک سال منتظر بماند. در نهایت بعد از جلسه آزمون احساس می‌کند در نقطه پایانی دوازده سال تحصیلی اش ایستاده است.

*س_ کنکور سراسری محور اصلی_س*

نظام «سنجش و پذیرش» برای ورود به دانشگاه است. در واقع اگر بخواهیم آن را تعریف کنیم؛ کنکور سنجشی است برای آن که از میان انبوهی از متقاضیان ورود به هر یک از رشته‌های دانشگاهی، آن‌ها که تواناترند، انتخاب شوند. این داوطلبان همان خروجی‌های نظام آموزش و پرورش اند؛ لذا، این سنجش پلی است میان آموزش عالی و آموزش و پرورش که قوام و استحکام این پل به هر دو سو بر می‌گردد. هر تصمیمی که دربار آن گرفته شود، کیفیت هر دو نهاد را متأثر می‌کند.

سال گذشته با وجود همه گیری ویروس کرونا و حاشیه‌های تعویق زمان برگزاری آن، هیچ کس نتوانست کنکور را از میدان خارج کند. وجود قوانینی مبتنی بر حذف کنکور و افزایش تاثیر سوابق تحصیلی (مصوب سال 86) حتی در شرایط اضطراری مثل کرونا نیز کارساز نبود. این نشان می‌دهد هیچ تصمیم دفعی بدون کارشناسی و زمینه سازی، نمی‌تواند به حل مسئله کنکور کمک کند. در این سال‌ها کم نشنیده ایم که مسئولان آموزش و پرورش، از سطوح پایین تا خود وزیر، از کنکور گله کنند. اما واقعیت آن است که یک سوی این پل کنکور نمی‌تواند منفعلانه عمل کند و در برابر عبور رهگذرانی که سال‌ها برای تربیتشان هزینه می‌شود، تنها به شکایت اکتفا کند. یکی از دغدغه‌های اصلی در رابطه با مسئله کنکور، تبدیل شدن مدرسه به محل کسب آمادگی برای کنکور است. قطعا کنکور تنها عامل ضعف در نظام آموزش رسمی و عمومی نیست؛ اما یکی از موانع جدی دربرابر کارکرد اصلی مدرسه و تحقق اهداف نظام آموزش رسمی و عمومی به شمار می‌رود. این مقوله مهم باعث شد تا با تعدادی از معلمان گفتگو کنم که در ادامه بخش‌هایی از آن را می‌خوانید.

*س_لذت یادگیری، خداحافظ!_س*

خانم ابراهیم پور معلم یکی از مدارس نمونه دولتی تهران است. او که دکتری شیمی خوانده و در دانشگاه فرهنگیان نیز تدریس می‌کند، درباره مواجه خود با کنکور چنین می‌گوید: «ما داریم در مدارس تک بعدی کار می‌کنیم. مدیران مدرسه قرارداد‌هایی برای برگزاری آزمون‌های شبیه به کنکور می‌بندند. در هر مرحله کارنامه داده می‌شود و عملکرد دانش آموز مشخص است. خب خانواده‌ها هم انتظار دارند که به این شکل کار بشود. از آن کار‌های عملی که یادگیری عمیق را در دانش آموز ایجاد کند، دور می‌مانیم. در کتاب‌های درسی شیمی، پیام‌های محیط زیستی و فعالیت‌هایی گنجانده شده که معلم می‌تواند با آن‌ها در ذهن دانش آموز جرقه ایجاد کند؛ مثلا نگاه دانش آموز این گونه بشود که با یادگیری این مطالب درسی درآینده چه کار‌های علمی می‌تواند انجام دهد که برای جامعه موثر باشد. متاسفانه کنکور مانع از گسترش این چیز‌ها می‌شود و صرفا بر مباحث تئوری و نظری تاکید می‌شود. شما اگر یک معلمی باشید که فقط پایه دوازدهم را تدریس می‌کند، به مرور دلزده می‌شوید؛ اما وقتی با دانش آموزان پایه دهم کارکنید که هنوز آن لذت و انگیزه یادگیری شان با کنکور آمیخته نشده، حال بهتری دارید. من با دانش آموزانم که الان خودشان در رشته‌های مختلف دانشگاهی مشغول به تحصیل اند، در ارتباطم. آن‌ها می‌گویند: تنها چیز‌هایی که از درس دبیرستان یادشان مانده همان کلاس‌های عملی است. نسلی که تربیت می‌شود، همه چیز را برای خود می‌خواهد، چون مدام به این رقابت فکر می‌کند. مسئولیت پذیری کمی دارد. خانواده به او می‌گوید: تو فقط درس بخوان. کار دیگری هم به او نمی‌دهد. بعد، وقتی وارد جامعه می‌شود، می‌بیند که فقط همین درس خواندن را بلد است.»

*س_ کنکور، هم پای سیستم متمرکز آموزشی_س*

خانم دکتر میر شاه ولد معلم ادبیات تهران است. او درباره مخالفت خود با کنکور توضیح می‌دهد: «کنکور بچه‌ها را منجمد می‌کند. ذهن انسان را منجمد می‌کند. برای اینکه شما مجبورید فقط در یک جهت خاص کار کنید؛ مثلا در همین درس فارسی، معلم مجبور است چیز‌هایی را در کلاس بیان کند که شاید آن لذت ادبی را از بچه‌ها بگیرد. این تنفری که در این سال‌ها نسبت به درس ادبیات ایجاد شده لطمه بزرگی به زبان و فرهنگ ما می‌زند. من با اینکه همیشه پایه دهم را تدریس می‌کنم و سعی میکنم از مقوله کنکور به دور باشم، ولی باز هم میبینم که دانش آموزان چقدر به دنبال این هستند که با آن‌ها تستی کار کنم! یعنی این دغدغه برای بچه‌های پایه دهم هم هست. من خب همیشه می‌گویم درس را عمیق بخوانید. تست فقط برایتان یک تمرین سرعت باشد. منتها واقعیت این است که بچه‌ها هیچ لذتی از ادبیات نمی‌برند.» استاد دانشگاه فرهنگیان یک بخشی از ماجرا را مربوط به سیستم متمکز آموزشی می‌داند: «یک بخشی از این موضوع مربوط به کنکور است و یک بخشی مربوط به سیستم متمرکز آموزشی ماست. سیستم متمرکزی که حد و حدود هر آنچه که باید آموزش داده شود را دیکته می‌کند؛ مثلا اینکه حتما فلان شعر حفظی را از دانش آموز بخواهم. عملا یک چیز کلیشه‌ای می‌شود؛ یک فرمولی که همه باید طبق آن رفتار کنند. کنکور این فشار را تشدید می‌کند. دانش آموز به جای اینکه لذت ادبی ببرد، از خواندن شعری حظ ببرند، نظرش را در کلاس بگوید، نقد و بررسی کند و جنبه‌های مختلف آن را در نظر بگیرد، فقط میخواهد بداند که یک بیت چند جمله و آرایه دارد! معلم مجبور می‌شود برای کنکور در یک کانال خاصی حرکت کند و واقعا این مسئله جمود فکری می‌آورد و دلزدگی ایجاد می‌کند. بچه‌ها را نسبت به ادبیات بیزار می‌کند. سیستم متمرکز ما را مجبور می‌کند که یک کار خاص را برای همه بچه‌ها به طور یکسان انجام دهیم. سیستم آموزشی ما به گونه‌ای است که تخیل بچه‌ها را از بین می‌برد. خیلی از این مشکلات فرهنگی، اعتقادی و تربیتی دست به دست هم می‌دهند و در جایی مثل کنکور بروز می‌کنند. آن وقت فرد اگر نتیجه نگیرد، خودکشی می‌کند. به هر حال کنکور در جای خود بر اساس یک نیازی شکل گرفت، اما الان به تجارت خانه تبدیل شده است. مثلا من میدانم که یک مطلبی غلط است، اما چون در پاسخنامه دفترچه کنکور همین مورد آمده و در کلاس‌های کنکور نیز به همین شکل تدریس می‌شود، معلم مجبور است برای اینکه دانش آموز نمره کمی نگیرد، همین شکل غلط را آموزش دهد.»

*س_آدرس غلط برای کسب موفقیت!_س*

خانم دکتر سراجیان نیز یکی از معلم‌های با سابقه تهران است. او که معلم درس شیمی است و در دانشگاه فرهنگیان نیز تدریس می‌کند، از تجربه خود در مواجهه با کنکور این گونه می‌گوید: «در سال‌های ابتدای خدمتم، کنکور آسیب‌های این ده، پانزده سال اخیر را نداشت؛ چون هنوز حالت بازاری و تجاری به خود نگرفته بود. اگر کسی کتاب‌های درسی را مطالعه می‌کرد و بر مفاهیم درسی مسلط بود، موفقیت کسب می‌کرد. نیاز زیادی به نیرو‌های جانبی مثل کلاس‌های کنکور و معلم خصوصی نبود. این مسئله شاید مربوط به پانزده سال اول دوران کاری ام است. زمانی که سوالات کنکور متعادل و متناسب بود. این چیز‌های عجیب و غریبی که این روز‌ها در سوالات کنکور مشاهده می‌کنیم، در آن سال‌ها پررنگ نبود؛ البته قبولی در رشته‌های خیلی خاص مثل پزشکی همیشه سخت بوده است. در این ده، پانزده سال اخیر، کنکور دست افرادی افتاده که واقعا افراد فرهنگی نیستند؛ مثل کسانی که کلاس‌های موفقیت و اعتماد به نفس می‌گذارند. متاسفانه بعضی از مدیران مدارس و مشاوران به این افراد اعتماد می‌کنند و حتی از آنان در مدارس دعوت می‌کنند. کار این افراد فقط ایجاد یک هیجان آنی و باور‌های غلط است. اسمش را ایجاد اعتماد به نفس می‌گذارند. به بچه‌ها می‌گویند: تو میتوانی، تو موفق میشوی؛ فقط کافی است بنویسی و به در و دیوار اتاقت بزنی. من حتی می‌دیدم که دانش آموز عدد رتبه قبولی اش را روی نیمکت چسبانده است و آرزو دارد فلان رتبه را کسب کند. در این کلاس‌ها به دانش آموز تلقین می‌کنند که یک رتبه را در نظر بگیرد؛ فقط کافی است هدفش را مشخص کند تا به آن برسد. در حالی که کسی به این دانش آموز یاد نمی‌دهد که رسیدن به قل موفقیت، سختی و زحمت دارد. رسیدن به هدف، راه و رسمی دارد که همراه با تلاش و زحمت است. ابزار‌هایی که در این کلاس‌ها برای رسیدن به موفقیت به دانش آموزان می‌دهند، فقط تلقین‌های بی اساس است. خب نتیجه این می‌شود که خیلی‌ها بعد از کنکور دچار افسردگی‌های شدید می‌شوند. اثرات بد روانی و اجتماعی دارد و آسیب‌های اقتصادی به خانواده‌ها وارد می‌کند.»

او معتقد است: «مشاوران ما این مسئله را در بچه‌ها نهادینه نکردند که برای موفقیت، انسان باید استعداد‌ها و ظرفیت‌های وجودی اش را در نظر بگیرد. نمی‌خواهم جمع ببندم، اما کار مشاوران تحصیلی هم به نوعی بازاری شده است. تمام موفقیت‌های بچه‌ها را در قالب کنکور می‌دانند. طراحی سوالات کنکور هم از سال 84 تغییرات ناگهانی داشته است و تا امسال بار‌ها شاهد جهش سؤالات کنکور و سخت شدن بیش از حد سؤالات بودیم. این فقط حرف من نیست و خیلی از متخصصان این را تایید می‌کنند که سوالات با زمان آزمون هماهنگی ندارد. دانش آموز هر چقدر هم که بلد باشد، نمی‌تواند به برخی سؤالات پاسخ دهد. این مسئله اعتماد به نفس او را به طور قابل ملاحظه‌ای کاهش می‌دهد. رسیدن به موفقیت در کنکور لوازمی دارد: زمینه علمی باید مهیا باشد، استعداد‌های فرد و نحوه صحیح مطالعه مهم است، آرامش خانواده باید به فرد این اجازه را بدهد و در کنار همه این‌ها یک بلوغی لازم است. این بلوغ برای همه به طور یکسان و در یک سن مشخص رخ نمی‌دهد. پس اینکه کنکور یک مسیر واحدی باشد که انتظار برود همه دانش آموزان از این مسیر رد شوند تا محکی برای موفقیت آنان باشد، امر اشتباهی است.»

خانم سراجیان می‌گوید: «در کلاس‌هایم همیشه این گونه هستم که همه دانش آموزان در هر سطحی از یادگیری، عاشق کلاسم باشند، ولی این موفقیت در کنکور آنقدر بزرگ می‌شود که وقتی همین بچه‌های عاشق یادگیری نتیجه مورد نظرشان را نگیرند، با هم دنیا قهر می‌کنند. از همه پنهان می‌شوند. این یکی از آسیب‌های جدی است. بعضی از خانواده‌ها هستند که نان شب ندارند، اما برای کلاس‌های کنکور خرج می‌کنند. من گاهی به عمد این برنامه‌های کنکورمحور صدا و سیما را نگاه می‌کنم. در این تدریس‌ها گاهی اظهار می‌شود که خلاقانه و مبتکرانه روش‌های کنکوری کشف کرده اند و همه چیز را به نام خودشان می‌زنند! این‌ها برای بچه‌ها فقط جاذبه‌های بصری ایجاد می‌کنند. در واقع بی راهه است و بچه هارا دیرتر به هدفشان می‌رساند.»

به نظر می‌رسد کنکور موجب تربیت تک ساحتی باشد. حافظه محوری و صرفا تسلط بر متن کتاب‌های درسی چیزی مغایر با اهداف تربیت بر اساس سند تحول بنیادین است. کنکور را اگر در خوشبینانه‌ترین حالت یک آزمون پییشرفت تحصیلی در نظر بگیریم، باز هم آورد مطلوبی برای آموزش عالی ندارد؛ چرا که متغیرهایی، چون استعداد‌های فردی، مهارت‌های عملی و ذهنی متناسب با رشته و هم چنین میزان علاقه به رشته‌های تحصیلی در نظر گرفته نمی‌شود. سنجش جزئی از فرآیند آموزش و چیزی فراتر از یک آزمون چهارگزینه‌ای است. یعنی ما جمع آوری اطلاعات درباره دانش آموزان را به یک آزمون چند ساعته منحصر نکنیم و به جای آن، با تدابیری در طول همه سال‌های تحصیلی با روش‌های متنوع، در مجموع رفتار، گرایش، مهارت و توانایی‌های آن‌ها را بسنجیم. این گونه مدرسه به جایی شبیه یک پیست دو سرعت تبدیل نمی‌شود که همه چیز در خدمت این رقابت قرار گیرد و تربیت رسمی - عمومی از بسیاری از اهداف متعالی خود باز بماند. کنکور دقیقا همان مسابقه‌ای است که وقتی دانش آموز در نقطه پایانی آن قرار می‌گیرد، همه سال‌هایی که در مدرسه زندگی کرده است را به نتیجه این رقابت گره می‌زند. یک دانش آموز کلاس اولی از شما می‌پرسد: چرا باید به مدرسه برویم؟ اینکه شما برای پاسخ به این سوال حتی برای چند لحظه، کنکور را از ذهن می‌گذرانید، دلیلی بر این مدعاست.

آدرس غلط برای کسب موفقیت!/ شما هم کنکور را هدف نهایی مدرسه می‌دانید؟ 2
آدرس غلط برای کسب موفقیت!/ شما هم کنکور را هدف نهایی مدرسه می‌دانید؟ 3