آذر 01؛ پایان توهم در قطر
سوت پایان بازی با آمریکا که در آستانه نیمه شب به صدا درآمد پیمانکارانی که آمده و آماده بودند بنرهای پیروزی را نصب کنند به خانه بازگشتند...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - این که فضای عمومی کشور تحت تأثیر حضور تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی قرار گیرد امری مسبوق به سابقه بوده و حتی در دورههایی که ایران حاضر نبوده و طی آن یک ماه فوتبال بر موضوعات دیگر سایه میانداخته اما در آذر 1401 داستان به کلی متفاوت شد.
نه به این خاطر که جام جهانی استنائاً نه در خرداد و تیر و دور از ایران که در آذر و در همسایگی ما در قطر برگزار میشد و نه حتی به این دلیل که سرمربی تیمی که ما را به جام جهانی بُرد در قد و قواره نشستن روی نیمکت تیم ملی در جام جهانی ندانستند و کنارگذاشتند و قبلی را برگرداندند و نه حتی بدین سبب که نتیجه گرفتن در مقابل انگلستان و آمریکا به لحاظ سیاسی اهمیتی ویژه داشت، بلکه به این خاطر که بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران با 4 خواست کاملا متفاوت رو به رو بودند و شانههای آنان تاب نداشت:
اولی از جانب مقامات رسمی و شاید با چاشنی تهدید بود که از آنان میخواستند از هر رفتار و گفتاری که شایبه حمایت از جنبش زن، زندگی، آزادی در آن باشد بپرهیزند. این در حالی بود که علی دایی دعوت فیفا به عنوان میهمان ویژه را نپذیرفته و علی کریمی هم به یکی از چهرههای اعتراضی در خارج از کشور بدل شده بود و شگفت آورتر از همه درست در همان زمان که به بازیکنان توصیه میشد از حاشیههای سیاسی دور باشند وُریا غفوری کاپیتان سابق استقلال بازداشت شد هر چند به خاطر همان تأثیر منفی در آستانه بازی بعد آزاد شد.
دوم: در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی از بازیکنان خواسته میشد از این فرصت برای اعتراض یا دستکم همدردی با قربانیان بهره ببرند و همزمان از بازیکنانی که به دیدار ابراهمیم رییسی رفته و از رییس جمهوری هدیه گرفته بودند، انتقاد شد. آن قدر این فضا سنگین بود که وقتی در همان بازی اول علیرضا بیرانوند دروازهبان تیم ملی به شدت آسیب دید و ناچار از ترک زمین شد و شیرازه تیم پاشید و شکستی سنگین در مقابل انگلستان رقم خورد، برخی آن را «چوب خدا» دانستند!
خواست سوم طبعا از جانب کارلوس کیروش مطرح شد که با بازگشت به تیم ملی به اعتبار حرفهای خود میاندیشید و از بازیکنان میخواست فقط بر بازی تمرکز کنند اگرچه خود نیز در معرض پیکانهای سیاسی بود و در یک کنفرانس خبری پاسخی داد که اصولگرایان را خوش آمد و دست از انتقاد از فدراسیون به خاطر بازگرداندن او برداشتند.
خواست چهارم هم این بود که این بار از گروه صعود کنند تا به بهانه فوتبال بتوان جشن شادی برپا کرد. شهرداری تهران با مدیریت علیرضا زاکانی بنرهای بزرگ سفارش داده بود تا چنانچه ایران از سد آمریکا گذشت و صعود کرد اصولگرایی رادیکال ایرانی که تا آن زمان فوتبال را امری لغو و بازیچه سرمایهداری میدانست تا اعلام تعطیل روز بعد از بازی برای جشنی که به منزله پایان اعتراضات و تحریم هم باشد نیز پیش رفتند خاصه این که برد شیرین تیم ولز امیدها را احیا کرده بود.
پیروزی بر ولز اما در مقابل آمریکا تکرار نشد و مثل جامهای گذشته با یک گل بهار نشد و سوت پایان بازی با آمریکا در آستانه نیمه شب که به صدا درآمد پیمانکارانی که آمده و آماده بودند بنرهای پیروزی را نصب کنند به خانه بازگشتند.
یکی را خود در میدان دکتر فاطمی تهران دیدم که قرار بود بنر بزرگ چند ده یا چند صد میلیون تومانی را بر ساختمان سابق جهاد سازندگی در ضلع جنوب شرقی میدان بیاویزند و چشم به تصاویر تلفن همراه داشتند و منتظرسوت پایان بودند اما داستان دیگرگونه رقم خورد و آن بنر بزرگ دیگر به هیچ کار نمیآمد و به طرفهالعینی آن همه هزینه بی حاصل بر باد شد و من آن سوی میدان با تقاضای زنی رو به رو شدم که در سوز پاییزی تهران در مقابل داروخانه فردوسی از رهگذران یا مشتریان داروخانه شبانه روزی میخواست جورابی از او خریداری کنند تا لابد با آن نانی به خانه برد. خریدم ولو رنگ جوراب باب میل نبود تا بپوشم اما هم چنان یادآور آن شب است که در جنوب شرقی میدان زنی از سرما میلرزید و برای 30 هزار تومان التماس میکرد و چند قدم آن سوترچند ده یا چند صد میلیون تومان به نام تبلیغ فوتبال دود شد و شگفتا که این اتفاق در دوران مدیریت اصولگرایانی رخ میداد که از بام تا شام بر طبل عدالت می کوبند.
شگفتی دیگر این که تصاویر امام خمینی و رهبری بر روی ساختمان جهاد میدان فاطمی را پوشاندهاند تا تبلیغات سیاسی بیاویزند حال آن که در دوره قبل به خاطر آن که واژه شهید در برخی تابلوهای شهری از قلم افتاده بود جنجال به پا شد و شهردار وقت به سرعت دستور داد اصلاح شود.
آذر 1401 را می توان با «پایان توهم» توصیف کرد زیراهم این تصور که صعود احتمالی جامعه را فارغالبال از امور دیگر میکند توهم بود و هم این که باخت بر حجم اعتراضات میافزاید چرا که فوتبال یک بازی است و هدف از آن لذت مردمان است نه کمترو نه بیشتر.
همان زمان نوشتم فوتبال ملی ما آن قدر بین رسانه رسمی و انحصاری داخلی از یک طرف و رسانههای فارسی زبان خارجی از سوی دیگر و با دو انتظار متضاد از جام جهانی قطر دستوپا زد که از پا افتاد. انتظاراتی که نسبتی با واقعیت نداشت.
در داخل میدان را به محمد حسین میثاقی و احمد رضا احمدی سپرده بودند که بیشتر برنامهها را بی میهمان و کارشناس و اجرا میکردند و انگار نه انگار که در شهر خبرهایی است و در خارج هم مزدک میرزایی و تقوی در تلویزیون ایراناینترنشنال چنان سیاسی میدیدند که انگار یک عمر چریک بودهاند و در این هنگامه جای خالی کسی چون عادل فردوسیپور بیش از پیش احساس شد که در میانه بایستد. در رسانه رسمی خرف بزند اما سخن مردم را و عروسک دست مدیر شبکه هم نباشد کما این که بعدتر دیدیم متن توجیه پرهیز از پرداخت حق پخش را هم در استودیو و هم حین گزارش بازی خواندند.
پایان توهم و آسیب دو قطبی سازی که میان نیروهای پایداری در داخل وبرانداران در خارج برقرار شده از آموزه های جام جهانی برای ما در قطر بود و شاید بیشترین سود را همان پیمانکارانی بردند که پول بنرها را پیشاپیش گرفتند و نصب نکردند و بیشترین حسرت در سیمای زن جوراب فروش نشست که سهم او از عدالت ادعایی بیش از یارانه نقدی نیست که هر ماه به حساب او واریز می شود.
روال روایت هر ماه یک روز مرور وقایع مختلف است ولی در آذر فوتبال تمام سهم 1000 کلمه را گرفت و اگر قرار بر اشاره به موارد دیگر باشد باز فوتبال است و قهرمانی آرژانتین در جام جهانی قطر در شبی که امیر قطر از لیونل مسی هم شادتر بود چون ردای عربی را بر دوش او انداخت و در روز استقلال قطر جشنی جهانی برپا کرده بود.
تماشاخانه