دوشنبه 5 آذر 1403

آقا مهدی، سردار مجنون / قطره نابی که به دریا پیوست

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
آقا مهدی، سردار مجنون / قطره نابی که به دریا پیوست

امروز 25 اسفند سالروز عروج سرخ سردار شهید مهدی باکری در سال 1363 است.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از سرویس فرهنگی تبریز بیدار : مهدی جلیلی / روز‌های پایانی اسفندماه با تاریخ حماسه و غیرت آذربایجان گره خورده است چرا که.25 اسفندماه سالروز شهادت سردار مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورا است.

37 سال پیش در چنین روزی نماد غیرت آذربایجان، عاشقانه به سوی معبود خویش پر گشود و جاودانه شد.

مهدی باکری در سال 1333 هجری شمسی در میاندوآب آذربایجان غربی به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان همزمان با شهادت برادرش «علی باکری» به دست دژخیمان «ساواک» وارد جریانات سیاسی شد.

وی پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متأثر و متألم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول به تحصیل شد.

مهدی باکری از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از دانشجویان مبارز این دانشگاه بود و برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.

ساواک، مهدی را در طول فعالیت‌های سیاسی خود بار‌ها تحت کنترل و مراقبت قرار داد.

وی پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزان داخل کشور فعال شود.

باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی (ره) - در حالی که در تهران افسر وظیفه بود - از پادگان فرار کرد و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیت‌های گوناگونی را برای پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.

این شهید گرانقدر بعد از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد مقدس در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد.

نماد مردمی انقلاب در آذربایجان

محسن رضایی در باره نقش باکری در زمان انقلاب می‌گوید: مهدی با تشکیل گروه‌های مردمی در تبریز نقش موثری در پیروزی انقلاب داشت و از هر فرصتی برای ایجاد تشکیلات انقلابی و مردمی ضد حکومت شاه استفاده می‌کرد.

وی می‌افزاید: شهید باکری چهره مردمی داشت و یکی از نماد‌های مردمی انقلاب در آذربایجان بود و همین چهره ساده و با اخلاص اش موجب شده بود جوانان جذب مهدی شوند.

رضایی خاطرنشان می‌کند: شهید باکری انسان باغیرت، فنی و دقیق بود و در آموزش و تجهیزات بسیار دقیق عمل می‌کرد و شتاب زده نبود.

این جوان رشید و شجاع در این دوران به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد و همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای از خود به یادگار گذاشت.

باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاش‌های گسترد‌های را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و با وجود فعالیت‌های شبانه روزی در مسئولیت‌های مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزان به میهن اسلامی دید و راهی جبهه شد.

شهید باکری پاسداری نمونه، فرماندهی فداکار و ایثارگر، خدمتگزاری صادق، صمیمی، مخلص و عاشق حضرت امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی بود.

کلتی که مهریه همسر شد

ازدواج مهدی مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود، به گفته همسرش، مهریه‌ای که برای ازدواج در نظر گرفته شده بود اسلحه کلتش بود، دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزنده‌ای برای مردم انجام داد.

مرد میدان و تکیه گاه خانواده

همسر شهید باکری در مورد اخلاق او در خانه می‌گوید: با وجود همه خستگی‌ها، بی‌خوابی‌ها و دویدن ها، همیشه با حالتی شاد بدون ابراز خستگی به خانه وارد می‌شد و اگر مقدور بود در کار‌های خانه به من کمک می‌کرد، لباس می‌شست، ظرف می‌شست و خودش کار‌های خودش را انجام می‌داد.

وی اضافه می‌کند: اگر از مسئله‌ای عصبانی و ناراحت بودم، با صبر و حوصله سعی می‌کرد با خونسردی و با دلایل مکتبی مرا قانع کند.

سرداری که لباس سرباز می شست

مشاور عالی فرمانده کل قوا درباره اخلاص شهید باکری می‌گوید: شهید باکری فردی مخلص بود و فقط برای خدا کار می‌کرد و آرزو داشت با شهادت رضای خدا را به دست آورد.

سرلشکر رحیم صفوی ادامه می‌دهد: او سرداری بود که حاضر می‌شد لباس‌های افراد زیر دست خود را بشوید، برایشان سفره پهن می‌کند، آب یخ می‌آورد، چایی می‌ریزد، و زمانی که حمله می‌شود، جلوتر از همه رزمندگان حرکت می‌کند، به قلب خطر می‌رود، برای اینکه همرزمانش آسیبی نبینند، سینه سپر می‌کند.

بیت المال؛ خط قرمز آقا مهدی

وی می‌افزاید: شهید باکری به حفظ بیت‌المال توجه زیادی داشت، حتی همسرش را از خوردن نان رزمندگان، برحذر می‌داشت و از نوشتن با خودکار بیت‌المال - حتی به اندازه چند کلمه - منع می‌کرد. وقتی همرزمانش به او در قامت فرماندهی که لباس بسیجی کهنه و پاره می‌پوشید اعتراض می‌کردند می‌گفت: تا وقتی که می‌شود از لباس یا کفشی استفاده کرد، استفاده می‌کنم.

مهدی باکری در عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزان، ایثار همه جانبه‌ای را از خود نشان داد.

در عملیات خیبر و زمانی که برادرش حمید، به شهات رسید، با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانوادهاش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است. آرامش در طوفان‌های خطر 

فرمانده کل سپاه هم معتقد است: مهدی باکری تمثال زیبای فضائل انسان در تراز یک انقلاب بزرگ است وقتی از او سخن می‌گوئیم یعنی مردی که در طوفان‌های خطر آرام بود. همیشه سخت‌ترین نقطه‌های جنگ را انتخاب می‌کرد. او که می‌ایستاد همه می‌ایستادند. سرلشکر سلامی می‌گوید: ما با شهادت این مردان بزرگ راه تسلیم نشدن در مقابل دشمنان را آموختیم. آن کسانی که توانستند بر شکوه ظاهری امپراتوری‌ها غلبه کنند و ترس و هراس را از دل ملت ایران و جهان اسلام و فراتر از جهان بشریت نسبت به قدرت‌های شیطانی بزرگ از بین ببرند و فراتر از دامنه قدرت آن‌ها پرواز کنند امثال شهید باکری‌ها بودند. مهدی باکری در عملیات فتح المبین به عنوان معاون تیپ نجف اشرف با ایثار و شجاعت فراوان خود توانست موفقیت‌های بسیاری را برای سپاه اسلام کسب کند و به همراه شماری از نیروهایش، یکی از گردان‌ها را که در محاصره دشمن قرار گرفته بود، نجات داد، اما در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات بیت المقدس شرکت کرد و در مرحله دوم این عملیات از ناحیه کمر زخمی شد و با وجود جراحت‌هایی که داشت در بخش سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا بسیجیان را از پشت بی سیم هدایت کند. معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی سپاه هم بیان می کند: باکری بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی، هدایت نیرو‌ها و طراحی عملیات، شبانه روز تلاش می‌کرد. در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او، لشکر عاشورا قسمت بزرگی از منطقه‌های اشغال شده و چند منطقه راهبردی را در جنوب آزاد کرد. سردار پورجمشیدیان می‌افزاید: در عملیات خیبر زمانی که برادرش حمید، به مقام شهات رسید با وجود علاقه خاصی که به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده اش تماس گرفت و چنین گفت: «شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شده است.»

ماموریت باز کردن راه کربلا

وی اضافه می‌کند: مهدی در نامه‌ای خطاب به خانواده اش نوشت: «من به وصیت و آرزوی حمید که باز کردن راه کربلا می‌باشد همچنان در جبهه‌ها می‌مانم و به خواست و راه شهید ادامه می‌دهم تا اسلام پیروز شود.»

نقش باکری و لشکر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی که آنان در دفاع پاتک‌های توان فرسای دشمن از خود نشان دادند بر کسی پوشیده نیست.

این فرمانده دلاور در عملیات بدر به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول به خطرناکترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می‌کرد، تلاش می‌کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتک‌های دشمن تثبیت کند. نماینده ولی فقیه در آذربایجان شرقی می گوید: زندگی ساده و بی ریای شهید باکری امروز باید الگوی مسئولان کشورمان قرار گیرد.

حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمدعلی آل‌هاشم با بیان اینکه دفاع مقدس وسیله‌ای برای نشان دادن استعداد‌های درخشانی مانند شهید باکری شد می‌افزاید: اینکه رهبر انقلاب فرموده اند جنگ هشت ساله برای ملت ما یک گنج است حقیقت ملموس و غیر قابل انکاری است. وی تاکید می‌کند: یاد و مرام 10 هزار شهید آذربایجان و در راس آن‌ها شهید باکری نباید فراموش شوند چرا که هر کدام از آن‌ها چراغ راه آیندگان است.

قطره نابی که به دریا پیوست سرانجام این سردار بزرگ سپاه اسلام روز 25 اسفند سال 1363 در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل شد.

هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آب‌های هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف گلوله آر. پی. جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.

چمیده فر یکی از همرزمان مهدی باکری درباره آخرین لحظات زندگی فرمانده دلاور لشکر 31 عاشورا می‌گوید: در عملیات بدر مهدی باکری در محاصره دشمن گیر افتاد. حجم آتش و فشار دشمن خیلی زیاد شده بود. از قرارگاه به او پیام داند که برگرد، اما او بر نگشت. وی می‌افزاید: آقا مهدی در بیسیم به مرکز جواب داد آن‌هایی که با من کار دارند خودشان بیایند اینجا که ببینند چه غوغایی است! من اینجا می‌خواهم با بسیجیانم محشور باشم. در همین لحظه سردار شهید احمد کاظمی پشت بی‌سیم می‌آید. احمد دوست نزدیک باکری بود. احمد دوباره اصرار می‌کند که برگرد. آقا مهدی پاسخ می‌دهد که احمد، به‌خدا اگر امروز اینجا نیایی، خیلی دیر می‌شود! و لحظه‌ای بعد این سردار شجاع آذربایجان به دیدار معبودش می‌رود. سردار شهید مهدی باکری، فرزند برومند خطه آذربایجان در سه مقطع حساس پیش از انقلاب، جریان پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس امانتدار صفت بارزی از مردم دیار آذری‌ها بود که در کارزار‌های تاریخ پر فراز و نشیب این دیار نسل به نسل منتقل شده بود و آن خصلت غیرت و مردانگی بود.

مهدی باکری را به حق باید نماد غیرت آذربایجان نامید.

انتهای پیام /