چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403

آیا امام حسین (ع) را شیعیان کشتند؟!

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
آیا امام حسین (ع) را شیعیان کشتند؟!

تاریخ قیام امام حسین (ع) چندان تحریف شده که عده‌ای نه تنها قیام آن حضرت را عقلانی نمی‌دانند بلکه می‌پندارند که امام حسین (ع) را شیعیانش کشتند و همان کسانی که دوستش داشتند به رویش شمشیر کشیدند!

این باور نادرست که امام حسین (ع) را شیعیانش کشتند بر پایه این استدلال است که: «1. کوفیان شیعه بودند، 2. امام را کوفیان کشتند، 3. پس امام را شیعیان کشتند.» با اندکی تأمل در تاریخ به نادرستی آن پی می‌بریم.

بی‌درنگ یادآور شویم که همه کوفیان شیعه نبودند حتی مسلمان هم نبودند. یهودیان و مسیحیان نیز در کوفه زندگی می‌کردند. هیچ آمار دقیقی از جمعیت کوفه و شیعیان آنجا وجود ندارد اما مسلم است که همه کوفیان شیعه نبودند برخی گفته‌اند که شیعیان در اقلیت بودند، در حدود ثلث یا ربع جمعیت (اطلس شیعه، رسول جعفریان).

از چگونگی ورود ابن‌زیاد به کوفه می‌توان دریافت که تعداد شیعیان آن جا چقدر بود. هنگامی که یزید نعمان را عزل و ابن‌زیاد را نصب کرد، وی با معدود افرادی وارد کوفه شد. اگر همه کوفیان یا اکثر قریب به اتفاق آن‌ها شیعه بودند ابن‌زیاد بی احتیاطی نمی‌کرد و با هزاران نفر از بصره وارد کوفه می‌شد و حتی از شام کمک می گرفت. وی با شناختی که از کوفه داشت و پدرش نیز پیشتر والی آن بود، می‌دانست که پیروان حکومت (یزید) نیز در کوفه بسیارند.

کوفه مترادف با شیعیان نبود آنجا پایگاه شیعه بود. اما ده‌ها هزار نفر هم یافت می‌شد که به مصداق «الناس علی دین ملوکهم»، پیرو حکومت و دین حاکمیت بودند. دوره حکومت نعمان دوره اوج تکاپوی شیعیان در کوفه بود شیعه در این دوره اقلیت فعال بود و پیروان حکومت اکثریت خاموش. اما از هنگامی که ابن‌زیاد حاکم شد آن اکثریت منزوی را به نفع حکومت فعال کرد و آن اقلیت در صحنه را به حاشیه راند. خلاصه، این استدلال که کوفیان شیعه بودند، امام را کوفیان کشتند، پس امام را شیعیانش کشتند، مخدوش است زیرا همه کوفیان شیعه نبودند و حتی وجود معدودی غیر شیعه این استدلال را باطل می‌کند.

آنچه موجب این پندار شده که امام حسین را شیعیانش کشتند، نبودن نیروهای شام در جنگ با آن حضرت است مسعودی (مورخ تاریخ) می‌گوید همه کسانی که به جنگ با امام آمدند و او را کشتند اهل کوفه بودند و حتی یک شامی هم در میانشان نبود. با فرض درست بودن این سخن، نزاع درباره بود و نبود شامیان نیست بلکه درباره ماهیت اعتقادی دشمنان امام است. آن‌ها کوفی بودند اما قلبشان شام بود. قاتلان امام حسین (ع) نه شیعیان کوفه، که شامیان کوفه، یا کوفیان شامی مذهب بودند. نباید پنداشت که چون شامیان با امام نجنگیدند بلکه کوفیان جنگیدند و کوفیان هم شیعه بودند پس از امام را شیعیان کشتند.

گذشته از آنچه گذشت؛ دلایل متعددی می‌توان اقامه کرد که امام حسین را کوفیان «غیر‌شیعی» کشتند و حتی یک شیعه در میان قاتلان حضرت نبود از جمله اینکه امام در روز عاشورا به لشکر مقابل خود گفت: «ویحکم یا شیعه آل ابی سفیان (تاریخ طبری، محمد بن جریر).» همچنین برخی دشمنان امام در معرفی خویش می‌گفتند:«انا علی دین عثمان (الارشاد، شیخ مفید).»، در مقابی یاران امام خود را شیعه علی می‌خواندند و «انا عَلی دین علی» می‌گفتند.

اساساً عده‌ای از سر بغض با امیرالمومنین به جنگ با امام حسین (علیه‌السلام) رفتند. گفته‌اند که برخی به آن حضرت می‌گفتند «نقتلک بغضا منا لأبیک.» همچنین تشنه کشتن امام حسین و اصحابش با این پندار نادرست که امام علی در تشنه کشته شدن عثمان نقش داشت، حاکی از مذهب دشمنان امام حسین بود و بغضی که به آن حضرت (علیه‌السلام) و امیرالمومنین (علیه‌السلام) داشتند. بر این مبنا بود که خلیفه همیشه برحق است و فرقی ندارد که علی است یا یزید، لذا حضور او در رکاب مولا علی هیچ‌گاه به معنای ارادتش به امام نبوده و نیست.

حتی وقتی که مردم کوفه، مجبور به حضور در نخیله شدند، باز هم به سادگی به جنگ امام حسین (ع) نرفتند. بلاذری می‌گوید: «از لشگرهای هزار نفره‌ای که ابن زیاد به کربلا می‌فرستاد، بیش از سیصد یا چهارصد نفر به کربلا نمی‌رسیدند و مابقی در میانه راه می‌گریختند». ابن قتیبه می‌گوید: «وقتی ابن زیاد، کسی را با جمعیت زیاد به جنگ با حسین می‌فرستاد، هنگامی که به کربلا می‌رسیدند، جز جمعیت اندکی باقی نمانده بود. آنان جنگ با حسین را ناخوشایند می‌دانستند و لذا باز می‌گشتند و جا می‌ماندند.»

سید محسن امین می‌نویسد:«منزه است خداوند از این که قاتلین امام حسین علیه السلام از شیعیان باشند؛ بلکه کسانی که ایشان را کشتند از اهل طمع بودند که دین نداشتند و بعضی از اشرار نااهل بودند و بعضی از ایشان به دنبال رؤسای خود رفتند؛ رؤسایی که حب دنیا ایشان را به جنگ حسین بن علی علیهما السلام کشانده بود؛ و در بین ایشان کسی از شیعیان و دوست داران حضرت نبود؛ اما شیعیان حضرت و مخلصین برای حضرت همگی یاران او شدند و در این که در راه او کشته شوند درنگ ننمودند؛ و او را تا آخرین لحظات زندگانی با تمام نیرو یاری کردند؛ و بسیاری از ایشان نیز نتوانستد حضرت را یاری بنمایند یا نمی‌دانستند که کار حضرت به اینجا منتهی خواهد شد؛ بعضی نیز در این هنگام جان خود را به خطر انداخته و حصاری را که ابن زیاد دور کوفه کشیده بود شکستند و برای یاری حضرت آمدند تا این که در کربلا شهید شدند؛ اما این که ادعا شود یکی از شیعیان در جنگ با حضرت حضور داشته است این صحت ندارد؛ و آیا کسی می‌تواند اعتقاد داشته باشد که یکی از شیعیان و دوست داران حضرت که چنین علاقه‌ای به حضرت داشته به جنگ ایشان برود؟ هرگز؛ همیشه چنین بوده است که طرف‌داران حق در هر زمانی اندک بوده‌اند و این همیشه دیده شده است و خداوند فرموده‌اند: «و عده کمی از بندگان من شکرگذار هستند.»

أعیان الشیعه، ج 1، ص 585.

خود یزید بن معاویه که نوک پیکان اتهام را به سوی خود می‌دید هرگز نگفت: این شیعیانش بودند که حسین را کشتند. در حالی که اگر چنین دروغی در آن زمان کمترین خریداری می‌داشت حتما در گفتن آن لحظه‌ای درنگ نمی‌کرد. بلکه او مسئولیت شهادت امام حسین علیه السلام را به عهده عبید الله بن زیاد والی و فرماندار کوفه می‌اندازد؛ تا شاید به این وسیله بتواند قدری از بار ننگ و گناه خویش بکاهد.

ابن کثیر و ذهبی و غیر این دو نوشته‌اند:

لما قتل عبیدُ الله الحسینَ وأهله بعث برؤوسهم الی یزید، فسُرَ بقتلهم أولاً، ثم لم یلبث حتی ندم علی قتلهم، فکان یقول: وما علیَ لو احتملتُ الأذی، وأنزلتُ الحسین معی، وحکَمته فیما یرید، وان کان علیَ فی ذلک وهن، حفظاً لرسول الله صلی الله علیه وسلم ورعایه لحقه، لعن الله ابن مرجانه یعنی عبید الله فانه أحرجه واضطره، وقد کان سأل أن یخلی سبیله أن یرجع من حیث أقبل، أو یأتینی فیضع یده فی یدی، أو یلحق بثغر من الثغور، فأبی ذلک علیه وقتله، فأبغضنی بقتله المسلمون، وزرع لی فی قلوبهم العداوه.

زمانی که عبیدُ الله بن زیاد [امام] حسین [علیه السلام‌] و اصحاب او را به قتل رساند و سر‌های آنان را برای یزید فرستاد، ابتدا یزید از این عمل شاد و خرسند شد، اما طولی نکشید که از کشته شدن آنها نادم شده و همواره می‌گفت: اگر من احتمال اذیت آنان را می‌دادم اجازه این کار را نمی‌دادم، وحسین را همراه خود در این مکان فرو می‌آوردم و به خواست او فرمان می‌دادم، و حتی اگر با این کار به من توهین صورت می‌گرفت من این کار را برای حفظ حرمت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و رعایت حق او انجام می‌دادم، خدا لعنت کند ابن مرجانه یعنی عبید الله بن زیاد را که او حسین را به عسر و حرج و اضطرار کشانید، و از او خواست تا از همان‌جا که آمده بازگردد، یا به سوی من آید و با من بیعت نماید، یا به یکی از سرحدات و مرز‌ها برود. اما حسین از این کار امتناع ورزید و در نتیجه ابن زیاد او را به قتل رسانید، و با این کارش مرا مورد بغض و کینه مسلمانان قرار داد و در دل‌ها تخم دشمنی مرا پاشید.

سیر أعلام النبلاء، ج 3، ص 317 البدایه والنهایه، ج 8، ص 35 الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 87.

پس شبهه شیعه بودن قاتلان امام حسین بی اساس و خلاف مسلمات تاریخی است.

پس چه کسانی به امام نامه نوشتند؟

بیچاره‌ترین مردم در آن زمان، مردم کوفه بودند؛ زیرا شیعه علی (ع) در آن شهر زیاد بود؛ معاویه، زیادبن سمیه را حاکم کوفه و هم‌زمان شهر بصره را نیز تحت امر او ساخت. و او به دنبال شیعیان می‌گشت او شیعیان را می‌شناخت، زیرا در زمان خلافت حضرت علی (ع) از طرفداران ایشان بود پس آن‌ها را هرجا که بودند می‌یافت و به قتل می‌رساند و یا تهدید به قتل می‌کرد؛ و یا از عراق بیرون می‌کرد؛ تا جایی که کسی از شیعیان شناخته‌شده در عراق باقی نماند. شرح نهج‌البلاغه /44/11؛ النصایح‌الکافیه، محمدبن عقیل، ص72.

منابع زیادی جنایات ابن‌زیاد را نقل کرده‌اند که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم: سیرأعلام النبلاء /496/3؛ الکامل فی‌التاریخ، ابن‌اثیر /450/3؛ لسان‌المیزان، ابن‌حجر /495/2.

از مجموع مباحث گذشته مشخص گردید که در زمان واقعه کربلا دیگر شیعه شناخته‌شده‌ای در کوفه باقی نمانده بود که بخواهد در جنگ با امام حسین (ع) شرکت کرده باشد، پس چگونه می‌توان ادعا کرد که شیعیان کوفه قاتل امام حسین (ع) بوده‌اند؟ و هیچ ناظر منصفی نمی‌تواند بگوید: این شیعیان بودند که برای امام حسین (ع) نامه نوشته و او را دعوت نمودند، چرا که معروف‌ترین نویسند‌گان نامه اشخاصی هم‌چون: شبث‌بن ربعی و حجاربن أبجر و عمروبن حجاج و غیره بودند که هیچ‌کس نگفته این‌ها شیعه بودند. انگیزه سایر نویسندگان نامه نیز لزوما محبت و اعتقاد شیعی به امام حسین (ع) نبوده بلکه آنان بعضا از خطاکاری های خلیفه جدید مطلع شده بودند و در برابر او امام حسین (ع) را «خلیفه» بهتری می دانستند. درست مانند زمانی که به امام علی (ع) مراجعه و درخواست کردند که او خلیفه باشد.