شنبه 3 آذر 1403

آیا سازمان منافقین می‌تواند آیت‌الله طالقانی را به نفع خود مصادر ه کند؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
آیا سازمان منافقین می‌تواند آیت‌الله طالقانی را به نفع خود مصادر ه کند؟

سازمان منافقین همواره تمام تلاش خود را برای مصادره آیت الله طالقانی به نفع خود کرده اما واضح است که آیت الله طالقانی تضاد صد درصدی با مبنای سازمان منافقین دارد و تفکرات آنها را شرک و کفر و خارج از اسلام می‌داند.

به گزارش مشرق،سازمان منافقین رجوی از اوایل انقلاب تا به امروز تمام تلاش خود را برای مصادره آیت الله طالقانی به نفع خود کرده است و با عنوان پدر طالقانی در صدد نشان دادن ایشان به عنوان موید حرکت منافقین و ایدئولوژی آنها برای جامعه ایران بوده است. فارغ از اینکه این راهبرد منافقین در قبال آقای طالقانی موثر است یا تلاشی بیهوده، باید چند مسئله بررسی شود:

الف) تطبیق مبانی و ایدئولوژی سازمان منافقین رجوی با آیت الله طالقانی

ب) نظر و دیدگاه آیت الله طالقانی با مصداق سازمان مجاهدین خلق ایران

بعد از بررسی این دو سرفصل، چرایی این مصادره توسط منافقین و همین طور موثر بودن یا نبودن آن را بررسی می کنیم.

الف) تطبیق مبانی و ایدئولوژی سازمان منافقین رجوی با آیت الله طالقانی

1- تکامل مارکسیستی و عدم اصالت در موضوعات مختلف از نگاه آیت الله طالقانی:

سازمان منافقین رجوی یک سازمانی است که عقیده خود را بر مبنای ماتریالیست دیالیکتیک که از ایدئولوژی مارکسیستی می باشد بنا کرده است، در این عقیده مهمترین پایه و اساس این است که هیچ نسخه و مبنایی اصالت ندارد و حق و باطل و خوب و بد جای خود را به نظریه تز و آنتی تز می دهند که تغییر پذیر و بدون اصالت هستند و شرایط و مقتضیات زمان که مبنای آن اقتصاد است، تعیین کننده هستند. آیت الله طالقانی این نظریه را به طور قطع رد می کند و در این باره می‌نویسد:

" از آثار زمانهای دور کشف شده، توحید را با مظاهر شرک می نمایاند و قانون عمومی تکامل مادی با همه جهات روحی و اجتماعی انسان تطبیق نمی‌نماید. چون دخالت اراده قاهر انسانها و برتر از آنها در آن مشهود است از نظر تکامل اجتماعی بر مبنای مادی، برای توحید فکری و حق و عدل و التزام اخلاقی و از میان بردن ریشه اختلافات و جنگ، اصول و مقیاسهای ثابتی در میان نیست.

زیرا طرفدار هر مرام و مکتبی حق و عدالت و اخلاق را از دریچه خاص اصول و مرام خود می‌نگرد و مرام دیگر را منحرف از حق و مخرب افراد و اجتماع میداند. با آنکه همه اینها مکتب ها و مرام های مبتنی بر ماده و اقتصاد را پیوسته در حال دگرگونی می‌شناسند و چون ضمنا به بی‌ثباتی و بی‌ارزشی اصول خود معترفند، تعهد و التزام به حق و اخلاق، از نظر اینها مفهوم ثابتی نباید داشته باشد و باید فقط چشم به مبانی بی‌ثبات و در راه تأمین منافع افراد و گروه‌های خود بدارند و ناظر افزایش دشمنی و جنگ و تخریب همه شؤون بشری باشند. زیرا منشأ و زاینده اختلاف نمی تواند رافع آن باشد. برخی از ساده‌لوحان هنوز چشم به پیشرفت های علمی دارند به امید اینکه علم می تواند همه مشکلات و پیچیدگی های انسان و اجتماع را بازنماید و حق و عدل حقیقی را بنمایاند و بشر را در برابر آن ملزم و مسئول گرداند.

اینگونه امید و خوشباوری که برای علم پرستان از آغاز تحولات علمی و صنعتی غرب و روی تافتن از آئین های خدایی آرامش بخش بود اکنون و پس از تجربه‌های ملموس جز برای مقلدین چشم بسته امید انگیز نمی باشد. اکنون علم و کشف با همه پیشرفت ها و افق هایی که از اسرار طبیعت و روابط و علل مادی پدیده‌ها کشف نموده، در مسائل اصلی چگونگی پیدایی و آفرینش و غایت جهان و انسان و اصول حق و باطل و قوانین عمومی و ایجاب تعهدات اجتماعی و اخلاقی خود را ناتوانتر از همیشه و نیازمند به هدایت برتر نشان می دهد." (تفسیر پرتوی از قرآن، ج 2، صص 114 و 115)

و در جای دیگه به صراحت به مبنای ماتریالیست دیالیکتیک (تز و آنتی تز) که از مبانی اصلی سازمان رجوی می باشد نقد وارد می‌کند:

" اگر تضاد درونی ماده که منشأ این همه آیات است، چنان که جمع ضدین بالفعل باشد، بیش از آنکه جمع ضدین بالفعل محال عقلی و فطری است، بر مبنای خودشان حرکتی در ماده پدید نمیآید.

و اگر یکی بالفعل «تز» باشد و دیگری بالقوه «آنتی تز»، چون قوه جز قابلیت و استعداد نیست، نمیتواند فاعل و محرک گردد و خود باید دارای محرک و فاعل باشد. اگر علت محرک آن ضد بالقوه، باز تضاد درونی «دینامیکی» باشد، باز هم سومین تضاد تا تضادهای بی انتهاء اگر خارج از ماده است چیست؟ شرایط طبیعی (مکانیکی) آن چیست؟ این شرایط همراه با ماده بوده است یا پیش از آن؟ پس اصالت ماده و حرکت آن چه میشود؟

اگر پس از آن پدید آمده، پس محرک ماده بسیط چه بوده است؟ عناصر گوناگون هم سطح و تکاملی، چگونه از ماده بسیط و ناقص پدید آمدهاند؟ از تضادهای عنصری، یا از ائتلاف و ترکیب طبیعی و محرک های کمالی و قوانین و علل پیچیده آن؟ دیالکتیک و تضاد مفروض که یک اصل ساده است و باید کارش یک نواخت باشد، چگونه علت تنوع و نسبتها و اندازههای خاص گردیده است؟...

در ادامه می نویسد:

"اگر از جمود خود را برهاند و چشم بازی و جواب و توجیهی داشته باشد، از هر جواب و توجیهی که پیش آرد، سؤالات دیگری از آنها میشود. او میخواهد با کلید سه شاخه «تضاد تز، آنتیتز، سنتز»، همه اسرار جهان و انسان و مشکلات حیات را بگشاید؛ یعنی نفی واقعیت هر چیز و هر اندیشه و نفی خود. آنچه میماند تضاد و تحیر، جنگ و تکبر. این همه پیامبران و فیلسوفان و متفکرین که سازنده اندیشهها و انسانها و پایهگذار علوم و کاشفان اسرار و قوانین جهان و معتکفان معابد علم بوده و هستند و تحولات فکری و اجتماعی پدید آوردند و اندیشه خود را به اعماق طبیعت رساندند و فکر و زندگی بشر را دگرگون کردند، به این کلید رازگشا دست نیافتند، جز چند شخصیت ساخته شده زمان و محیط خود و مرحله گذرا و خاص اجتماعی و اقتصادی تاریخ، با دریافت پراکندهای از نظریات گذشتگان و حواشی علوم و ترکیب و ارائه اصول و قوانینی برای اندیشه و اخلاق و اجتماع برای همیشه و همه جا؟! از دیدگاه وسیع و همه جانبه قرآن، سراسر جهان، نمودار و جلوهگاه و تمثل نظم و قانون و اراده و حکمت «آیات» است." (پرتوی از قرآن، ج 5، صص 136 الی 139)

2- وصف و تطبیق ماده پرستی و فرمول پرستی به بت پرستی توسط آیت الله طالقانی:

همانطور که گفته شد مبنای فکری سازمان منافقین، ماتریالیست می باشد و مسعود رجوی در این خصوص می گوید: "در جامعه با آن سنگ بنا که اول گذاشتیم یعنی وجود مساوی ماده؛ زندگی مادی یا حیات اقتصادی در نهایت و به طور بلافصل تعیین کننده و ایجاد کننده تمام حیات معنوی سیاسی و کلیه تحولات اجتماعی است. این همان بحث زیربنا و روبناست و برحسب این تحلیل، از آنجا که زندگی اقتصادی و حیات اکونومیک زاینده بلافصل همه حرکات دیگر جامعه است، باز یکسری نتیجه خواهیم داشت. دین، هنر، فرهنگ، شعر و موسیقی همه اینها تماماً براساس همین زندگی و حیات اقتصادی تحلیل می شود" (سلسله دروس تبیین جهان رجوی)

آیت الله طالقانی صراحتا نگاه ماتریالیستی یا همان نگاه مسعود رجوی را به «بت پرستی» تشریح می کند:

"آن بت‌پرستی که سنگ و چوب را می‌پرستد، تا ماده پرست و شهوت پرستی که به مظاهر آنها سر فرود می‌آورد و احکام خدا و هدایت را برای تقرب به آنان تأویل و کتمان می نماید، تا عقیده و مرام پرست جامدی که همه حقایق بسیط را در راه افکار ساخته و محدود خود فرم می دهد و تحریف می نماید، تا علم و فرمول پرستی که می کوشد تا هر حقیقت و واقعیت آزادی را با دریافت های محدود خود منطبق سازد. چون انسان به هر مقام فکری و علمی برسد باز خود را مخلوق و مألوه و محکوم می‌بیند، ناچار باید معبودی برای خود بسازد و منتهای عشق و کشش خود را به آن رساند و چون نمی خواهد یا نمی تواند اندیشه خود را از هر قید و محدودیتی آزاد نماید و از میان قشرهای اوهام و تقالید و دیوارهای علمی بیرون آید و به معبود مطلق و واحد رسد، معبودها و الوهیت هایی برای خود می سازد که با خاموشی و تنبلی ذهنش سازگار و نزدیک باشد." (تفسیر پرتوی از قرآن، ج 2، صص 31 و 32)

در جای دیگر آیت الله طالقانی ماده پرستان روز که ماتریالیست های دیالیکتیک از شعب آن می باشند را «مشرک» خطاب می کند:

"تبلیغات و تهمت ها و شایعه‌سازی هایی که از زبان و ساخته کتاب دیده‌ها و آموزش یافته‌ها و مشرکین و دست ها و زبان های ناپیدا، جو روحی و اجتماعی شما را نگران و مضطرب می‌سازد. همچون امروز که ماده پرستان مشرک و اهل کتاب شرق و غرب، همان روش های مشرکان و اهل کتاب آن زمان را درباره اسلام و مسلمانان دارند؛ چون آئین توحید مخالف هر گونه شرک و طغیان است:

وَ لَتَسمَعُنَ مِنَ الَذِینَ أُوتُوا الکِتابَ مِن قَبلِکُم وَ مِنَ الَذِینَ

آنچه در برابر این ابتلائات و خطرات پایدار می‌سازد و راه را روشن و باز می‌گرداند، صبر و تقوا است که ناشی از تصمیم‌ها و عزم راسخ ایمانی در همه پیشامدها و گرفتاری ها می‌باشد:

: وَ اِن تَصبِرُوا وَ تَتَقُوا فَاِنَ ذلِکَ مِن عَزمِ الأُمُورِ

وَ اِذ أَخَذَ اللهُ مِیثاقَ الَذِینَ أُوتُوا الکِتابَ لَتُبَیِنُنَهُ لِلناسِ وَ لا تَکتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِم وَ اشتَرَوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً، فَبِئسَ ما یَشتَرُونَ

این پیمان محکم خدا و پیمبران و وجدان علمی است که چون از هر جهت با رشته‌هایی توثیق گردیده بیش از عهد و تعهد است." (تفسیر پرتوی از قرآن، ج 5، ص 444)

3- از نظر آیت الله طالقانی ایمان به ابعاد معنوی از خصائص مومنین است (مانند معاد و غیره) و رد ماده گرایی:

با توجه به اینکه ابعاد معنوی و غیر شهود و عالم غیب در عقیده ماتریالیستی کاملا انکار می شود و ردی محکم بر ماده گرایی است؛ آیت الله طالقانی ایمان به عالم غیب و مصادیق مختلف آن را از خصائص مومنین و از ضروریات دین می داند:

"ایمان به فرشتگان، ایمان به حقایقی نورانی و نیرومند و مدبران امور و وسائط گرفتن و انعکاس قدرت و حکمت و نزول وحی و الهام است که جهان ماده نسبت به آنها چون آئینه‌ای است که از هر سو و در هر بعد، چهره و تدبیر و جمال و کمال آنان را می نمایاند، با این دید، آفاق مشعشع و وسیع و آراسته‌ای از هر سو برای مؤمن نمودار است و خود را پیوسته در معرض انعکاس ها و الهامات و امدادات آن فرشتگان می نگرد. نه آن گونه فرشتگان و هم ساخته‌ای که پیوسته در میان خود و با خدایان در حال کینه جویی و جنگ می باشند و جهان را در آشفتگی و هراس و ترس می دارند و قربانی‌ها و نذورات می‌طلبند. و نه تصویر آنکه دیوارهای به هم پیوسته و متراکمی از ماده تاریک و فاقد هر گونه احساس و شعوری انسان ها را در برگرفته باشد و هیچگونه راه نفوذ و رابطه حسنه‌ای به ماوراء آنها نداشته باشند. الهام اصول احکام و راه های حق و خیر و بازداشتن از شرور و فساد و برانگیختن رسل، از اشارات و بشارات همان مبادی و فرشتگان بلند مرتبه است." (تفسیر پرتوی از قرآن جلد 3 صفحه 272)

تکفیر ماده گراها توسط مرحوم طالقانی:

"این کافر است که در مثل های قولی و فعلی خالق و مبدأ غایت خلق سرگردان گشته و راه به جایی نمی‌برد با آنکه اگر پرده غفلت و کفر را از چشم عقل بردارد و به هستی خود روی آرد مثل عالی پروردگار را در خود می‌نگرد. با ظهور نور حیات در خاک تیره و عناصر پراکنده و تصرف و تدبیر پیوسته در آن به صورت موت و حیات چگونه می‌توان کافر شد؟

چگونه می‌توان این سر حیات را که حقیقتش از هر چه مجهولتر و اثرش از هر چه ظاهرتر است و این تصرف و تدبیر را نادیده گرفت؟ چگونه می‌توان با فلسفه بافی و علت تراشی این حقیقت قاهر بر ماده را که آن را به صورت های گوناگون و ابزارهای اسرارآمیز درآورده، اثر و معلول ماده دانست؟ این جهش میان ماده و حیات را با چه فرضی می‌توان مرتبط ساخت؟ چون از خود غافلید از خدا غافل شده‌اید، چون به خود کافرید و از هستی خود در حجابید به خدا کافر شده و از او محجوب مانده‌اید." (تفسیر پرتوی از قرآن، ج 1، ص 105)

جمع بندی: واضح است که آیت الله طالقانی تضاد صد درصدی با مبنای سازمان منافقین رجوی که برپایه ماتریالیست، دیالیکتیک و مارکسیست است دارد و این تفکر را شرک و کفر و خارج از اسلام می‌داند.

ب) نظر و دیدگاه آیت الله طالقانی با مصداق سازمان مجاهدین خلق ایران

اولا که آیت الله طالقانی خود را ملتزم به انقلاب اسلامی و ولایت فقیه می داند فلذا در طول عمر مبارک خود برای برپایی حاکمیت اسلام تلاش بسزایی کرد و نهایتا تا زمان وفات همواره در خدمت انقلاب اسلامی ایران بود. اما سخنرانی نماز عید فطر ایشان در دوم شهریور ماه 1358 یعنی 17 روز قبل از وفات ایشان مسئله را کاملا روشن می کند، ایشان خطاب به منافقین رجوی بیان کردند:

"خدا لعنت کند آن‌هایی را که این فتنه‌ها را ایجاد می‌کنند. در این روز عید صدبار بر آن‌ها لعنت. ما چه‌قدر سعی کردیم با مذاکره، مهربانی و دور هم نشستن مسائل را حل کنیم. چه با این جوجه کمونیست‌های داخل خودمان و چه با آن یک مشت جوان احساساتی 30 ساله که خیال می‌کنند قیم همه مردم اند، قیم همه زنان ما هستند، زن‌ها حق‌شان پایمال شده، مگر خودشان نمی‌توانند حرف بزنند؟ کارگرها حق‌شان! به تو چه! تو که دستت پینه نزده و نشسته‌ای و فقط شعار می‌دهی؟ این جوان‌های مسلمان ما هستند که در آفتاب تابستان با زبان روزه در روستاها کار می‌کنند. اینجا نشسته‌ای و فقط شعار می‌دهی؟

من خودم را برای دفاع از این‌ها داشتم فدیه می‌کردم. حتی تنگ‌نظرها و اندک‌بین‌ها مرا متهم می‌کردند. خود رهبر به من می‌فرمود چرا مسامحه می‌کنید در برابر این‌ها؟ گفتیم شاید به نصیحت، موعظه و تغییر اوضاع و شرایط جذب مردم شوند؛ اما حوصله‌ی همه را سرآوردند. رهبری دلسوز را به خشم آوردند، حالا جزای اعمالشان را بکشند. دیگر در میان مردم جایی ندارند، بروند فکر دیگری بکنند."

در این سخنرانی دو موضوع مهم قابل استنباط است:

1- مرحوم طالقانی جریان منافقین رجوی را کمونیست می داند و از آن مهمتر اینکه بین جوانان مسلمان و منافقین، خط تمایز قائل می شود ("این جوان‌های مسلمان ما هستند که در آفتاب تابستان با زبان روزه در روستاها کار می‌کنند. اینجا نشسته‌ای و فقط شعار می‌دهی؟") لذا واضح است که مرحوم طالقانی این افراد سازمان رجوی را نه اسلامگرا می داند و نه جزو قشر مسلمان.

2- با توجه به تضاد مبنایی و ایدئولوژی آیت الله طالقانی با منافقین و همین طور با توجه به اظهار صریح خودشان در این مسئله، تنها دلیل تساهل و تسامح در قبال منافقین این بوده است که وی امید به هدایت عناصر آسیب دیده و افرادی که از روی جهل و نا آگاهی فریب رویکرد نفاق این جریان را خورده اند، داشته است.

حال می رسیم به سوال مهم این مقاله، آیا مصادره آیت الله طالقانی توسط منافقین با عنوان پدر طالقانی، راهبردی عبث است یا موثر؟!

با توجه به مطالبی که عرض شد، نتیجه می گیریم که مصادره آیت الله طالقانی توسط منافقین رجوی امری محال و جمع ضدین است؛ یعنی نه تنها آیت الله طالقانی سازمان رجوی را تایید نمی کند، بلکه این سازمان بر مبنای ایشان سازمانی کفری و خارج از اسلام است.

اما از یک طرف با توجه به اینکه سازمان منافقین عقیده تضاد با اسلام خود را با ابزار قران و اسلام در بین عوام و بدنه اسلام کمرنگ می کند و با توجه به اینکه آیت الله طالقانی نفوذ بسیار خوبی در بین انقلابی های مسلمان دارد، مصادره دروغین ایشان توسط منافقین می تواند موجب فریب عوام و بدنه اسلام شود تا اولا: به عقاید خود پوشش اسلامی بدهد، دوما: به اعتبار آیت الله بتواند جوانان مسلمان را فریب داده و جذب کند.

حال برای جلوگیری از این اهداف شوم و فاسد، باید تضاد مبنایی آیت الله طالقانی با منافقین برای جوانان مسلمان به صورت های مختلف بازگو و تبیین شود؛ تا جلوی این اهداف خطرناک دشمنان اسلام گرفته شده و تحریف احتمالی در قبال شخصیت این بزرگوار توسط منافقین خنثی گردد.

منبع: فارس