احمدینژاد و علی دایی؛ عشق و نفرت در هشت پرده
علی دایی و محمود احمدی نژاد در شرایطی تبدیل به دو قطب مخالف هم شدند که از ابتدا چنین دوگانگیای وجود نداشت؛ در ابتدا یعنی آن زمانها که احمدی نژاد به قدرت نرسیده بود و دایی هم در قامت مربی در زمین سبز حاضر نشده بود.
فرارو - علی دایی سرمربی سابق تیم ملی ایران و محمود احمدی نژاد، رییس سابق دولت ایران دل خوشی از هم ندارند؛ دست کم میشود گفت: «دیگر» دل خوشی از هم ندارند! اگر نیمچه علاقه و شاید عشق یکطرفهای از سوی احمدی نژاد نسبت به دایی وجود داشت، اتفاقاتی رخ داد که آن هم از بین رفت. دایی هم که از قرار و به ادعای خودش هیچ وقت خط فکری و سیاسی اش با احمدی نژاد یکی نبوده و دلیلی نداشته از او خوشش بیاید. داستان دایی و احمدی نژاد و تیم ملی هم که دیگر روایتی کهنه است که یکی مدعی است از سوی دیگری اخراج شده و دیگری هم چنین موضوعی را کذب میداند.
به گزارش فرارو، علی دایی و محمود احمدی نژاد در شرایطی تبدیل به دو قطب مخالف هم شدند که از ابتدا چنین دوگانگیای وجود نداشت؛ در ابتدا یعنی آن زمانها که احمدی نژاد به قدرت نرسیده بود و دایی هم در قامت مربی در زمین سبز حاضر نشده بود. احمدی نژاد در حالی تبدیل به رییس دولت ایران شد که تصور میکرد در کنار علی دایی میتواند از فوتبال، ورزشی که به آن علاقه شدیدی داشت و دارد، به عنوان ابزاری برای محبوبیتش استفاده کند. اتفاقی که در ادامه مسیر تبدیل به جریان عکس شد تا این فرضیه خیلی زود سقوط کند.
برای تشکیل دوگانگی احمدی نژاد - دایی، باید به عشق اولیهای رجوع کرد که بعدها تبدیل به نفرت شد.
1383: پرده اول محمود احمدینژاد در آن سال شهردار تهران بود. او به فوتبال در سطح ملی علاقه داشت و تلاش زیادی میکرد به بهانههای مختلف در جمع فوتبالیها حضور داشته باشد. نمونه بارز این خواستهاش مربوط به وقتی است که علی دایی هنوز برای تیم ملی ایران بازی میکرد. داستان مربوط به بازی تیمهای ملی ایران و قطر در سال 1383 است که ایران در پایان با نتیجه 3 بر یک پیروز شد.
در آن بازی علی دایی چهره درخشانی داشت و به عنوان بهترین بازیکن زمین انتخاب شد؛ اتفاقی که به محمود احمدینژاد، شهردار وقت تهران، فرصت داد تا به دایی نزدیک شود و جایزه بهترین بازیکن زمین را به او اهدا کند. احمدی نژاد به خوبی میدانست میتواند بعدها در گستره سیاسی اش از علی دایی به عنوان یکی از ابزارهای قدرت استفاده کند.
1386: پرده دوم سه سال بعد، در شرایطی که معادلات سیاسی کشور به هم خورده بود و احمدی نژاد به عنوان نفر اول دولت داشت قدرتنمایی میکرد، اتفاق عجیبی رخ داد. در آن سال تیم ملی در به در به دنبال انتخاب سرمربی بود و گفته میشد فدراسیون فوتبال ایران از افشین قطبی، امیر قلعه نویی، محمد مایلی کهن، بیژن ذوالفقارنسب و مجید جلالی برنامه خواسته تا یکی از آنها را به عنوان سرمربی انتخاب کند. علی دایی که آن روزها حس میکرد رقابت را به افشین قطبی واگذار کرده در اظهارنظری به یادماندنی گفت: «هر کس لابی قوی تری داشته باشد به سرمربی تیم ملی میشود».
برخلاف گمانه زنی ها، اما نه افشین قطبی بلکه همین علی دایی در تاریخ 12 اسفند سال 1386، به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران انتخاب شد. دایی در حالی از سوی علیآبادی رئیس وقت سازمان تربیت بدنی و معاون محمود احمدینژاد معرفی شد که شایعات قویای به راه افتاده بود که او به دستور احمدی نژاد، سرمربی تیم ملی شده است. شایعهای که علی دایی حتی همین روزها هم حاضر نیست حتی به عنوان یک احتمال به آن نگاه کند.
1386: پرده سوم احمدینژاد بعد از رئیس دولت شدن هم تصمیم گرفت ارتباطش با فوتبالیها و تیم ملی را بهتر کند. او که در توئیتر، خودش را «بازیکن فوتبال» هم معرفی کرده، چندین بار سر تمرین تیم ملی رفت و عکسهای زیادی در حضور بازیکنان گرفت. البته او چند مسابقه دوستانه هم ترتیب داد که معروفترین آنها مربوط به زمانی است که اوو مورالس، رئیسجمهور بولیوی را به تهران کشاند و با او در دیداری دوستانه در حضور جمعی از ملیپوشان وقت بازی کرد. البته روایتی تأیید نشده درباره احمدینژاد و علی دایی وجود دارد که میخواست دایی را به عنوان وزیر ورزش هم معرفی کند! موضوعی که خود دایی خیلی گذری به آن اشاره میکند.
به گزارش فرارو، دایی در گفتوگویی که آبان 1397 با سایت ورزش سه داشت، میگوید «عربستانیها دوست دارند از سرمایههای خود به خوبی استفاده کنند، اما اینجا من چنین چیزی را هرگز ندیدم. هر جا بودم، دنبال این بودند که یک مدلی ما را خراب کنند. کدام حمایت؟ نه، من اصلا دنبال این چیزها نیستم. دور قبل پیشنهاد وزیر ورزش شدن را رد کردم. دنبال این چیزها نیستم و من اهل سیاست نیستم. مدیر باید یک جوری سیاسی شود یا اینوری یا آنوری، اما من آدم سیاسی نیستم و به همین خاطر هیچ وقت دنبال مدیریت نخواهم رفت.»
1388: پرده چهارم فرودین 1388؛ روز حساس برای تیم ملی. ایران باید در ورزشگاه آزادی به مصاف عربستان، رقیب سنتی اش، میرفت و هرطور شده بازی را میبرد. تیم ملی در راه رسیدن به جام جهانی 2010، رقابت نفس گیری داشت و بردن عربستان از نان شب واجبتر بود. ایران در نیمه اول یک برصفر پیش میافتد، ولی داستان عاشقانه احمدی نژاد - دایی، دیگر چندان دوستانه نیست و رفته رفته رنگ نفرتش را نشان میدهد. احمدی نژاد بین دو نیمه تصمیم میگیرد راهی رختکن تیم ملی شود و با بازیکنان صحبت کند، ولی علی دایی مانع از این اتفاق میشود. او میگوید اگر احمدی نژاد به رختکن بیاید تمرکز بچهها به هم میریزد. مربی وقت مانع از حضور احمدی نژاد میشود. این روایت را حسین کاظمی بازیکن پیشین تیم فوتبال استقلال و تیم ملی ایران در گفتگو با برنامه «سلام صبح بخیر» تایید کرد و گفت: «بین دو نیمه بازی ایران و عربستان بود. ما یک بر صفر پیش بودیم که رئیس جمهور وقت (محمود احمدی نژاد) میخواست به رختکن تیم ملی بیاید، ولی علی دایی اجازه نداد. دایی گفت: تمرکز بازیکنان به هم میخورد. در نهایت بازی را با نتیجه 2 بر یک باختیم و همان شب علی دایی عوض برکنار شد). همه چیز مربوط به اتفاقات بین دو نیمه بود.»
1388: پرده پنجم اخراج که نه بلکه شیوه اخراج از تیم ملی بود که علی دایی را علیه محمود احمدینژاد کرد. به عقیده او احمدینژاد بلافاصله بعد از شکست مقابل عربستان به محمد علیآبادی، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی زنگ میزند و از او میخواهد دایی را از کار برکنار کند. این اتفاق هم رخ میدهد؛ هر چند که برای تأییدشدنش نیاز به زمان طولانی بود! محمد علیآبادی آن زمان در طرح این ادعا، منکر دخالت محمود احمدینژاد در عزل علی دایی شد؛ ولی چند سال بعد در گفتوگویی رسمی اعلام کرد احمدینژاد مستقیما از او خواسته بود تا دایی را از هدایت تیم ملی برکنار کند.
به گزارش فرارو، علی دایی در رقابتهای انتخابی جام جهانی 2010، عملکرد ضعیفی به عنوان سرمربی تیم ملی داشت. تیم ملی در دور پایانی رقابتهای انتخابی جام جهانی با هدایت دایی، در 5 مسابقه 6 امتیاز به دست آورد و در رتبه چهارم جدول بین پنج تیم قرار گرفت.
1388: پرده ششم بعدها که علیآبادی به صورت علنی دخالت احمدینژاد در این موضوع را تأیید کرد، علی دایی در صحبتهایی با برنامه 90 افشاگری جالبی کرد. او عنوان کرد احمدینژاد مخالف حضورش در تیم ملی و سطح اول فوتبال ایران بود، چون پیشنهادش برای پیوستن به کمپین انتخاباتیاش را رد کرده است. دایی در جریان انتخابات پیش رو به وضوح از میرحسین موسوی حمایت کرد و هرگز حاضر نشد کاری را که احمدینژاد از او خواسته بود، اجرا کند.
1392: پرده هفتم زمانی که محمد رویانیان به عنوان مدیر عامل پرسپولیس مشغول به کار شد، تصمیم گرفت علی دایی را به عنوان سرمربی انتخاب کند، ولی از قرار معلوم احمدینژاد با این طرح مخالفت میکند و از رویانیان میخواهد قید همکاری با دایی و آوردن او به پرسپولیس را بزند. رویانیان با وجود این مخالفت، علی دایی را به پرسپولیس آورد، اما چندی بعد رویانیان در گفتگو با تسنیم از این موضوع پرده برداشت و خبر داد که «احمدینژاد مخالف حضور دایی در پرسپولیس بود.» او البته بعدها گفت: نگذاشتند خودش هم در فوتبال بماند، چون بر خلاف میل احمدینژاد، دایی را به پرسپولیس آورده بود. این صحبتها در حالی مطرح شد که 24 ساعت بعد از انتشارش، کانال منتسب به محمود احمدینژاد، اظهارات رویانیان درباره علی دایی را کذب دانست.
1397: پرده هشتم «متأسفانه افکار ایشان (محمود احمدینژاد) با افکار من فرسنگها فاصله دارد. عقایدی را که ایشان دارند، من قبول ندارم و اصلا از نظر فکری به هم نزدیک نیستیم. پس باید کنار هم مینشستیم که درباره چه موضوعی صحبت کنیم؟ همیشه سعی کردهام شعار ندهم و اهل عمل باشم و به همین خاطر از کسانی که فقط شعار میدهند و فقط میخواهند باشند، خوشم نمیآید. به همین خاطر لزومی ندیدم با ایشان (محمود احمدینژاد) رو در رو شوم که سلام و علیک کنم.» این بخشی از صحبتهای علی دایی درباره محمود احمدینژاد است که ایسنا منتشر کرد. داستان مربوط به بازی سایپا در رقابتهای لیگ میشد که دایی و تیمش راهی جم شده بودند تا برابر پارس جنوبی به میدان بروند. زمان بازگشت به تهران، دایی متوجه میشود که محمود احمدینژاد در همان هواپیما است و از رو در رو شدن با او پرهیز میکند تا نشان دهد دلخوریهایش از احمدینژاد همچنان به قوت خودش باقی است. دایی درباره دلیل رو در رو نشدن با احمدینژاد میگوید: «من واقعا دوست نداشتم با او (محمود احمدینژاد) رو در رو شوم. هیچ وقت نمیبینید که علی دایی چیزی از او بخواهد. دلم نمیخواست اصلا ایشان (محمود احمدینژاد) را ببینم.»