ارتش و سپاه در دوران دفاع مقدس کنار هم بودند
تهران - ایرنا - معاون هماهنگکننده سپاه تهران، درباره اتحاد ارتش و سپاه در زمان جنگ، گفت: ارتش و سپاه در بیشتر عملیاتها کنار هم بودند و با هم تعامل، وحدت و یکپارچگی داشتند وقتی میخواهند در مملکت تفرقه بهراه بیاندازند از جدایی آنها سخن میگویند.
سردار حسین دینی روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار سیاسی ایرنا درباره حضورش در دفاع مقدس، گفت: جنگ ما از سی و یکم شهریور 59 آغاز شد و در آن زمان در پادگان امام حسین (ع) دوره آموزشی میدیدم. وقتی که این دوره تمام و رسمی شدم در عملیات مطلعالفجر در گیلانغرب و آزادسازی بستان در آذرماه سال 60 حضور داشتم.
معاون هماهنگکننده سپاه تهران افزود: اوایل جنگ در مناطق غربی، ساختار خاصی وجود نداشت تا اینکه به مرور ساختارهای گردان، تیپ و محورها آغاز شد. اوایل با یکی از دوستانم تخریبچی بودیم و حسین اللهکرم فرمانده سپاه گیلانغرب بود. بعد از عملیات مطلعالفجر، در اسفند سال 60، تقریبا مسوول دیدهبانی گیلانغرب شدم و تا عملیات بیتالمقدس سال 61 در آنجا بودم.
سردار دینی ادامه داد: البته نتوانستم در عملیات فتحالمبین شرکت کنم. از آنجایی که میدانستیم که در جنوب عملیات در حال انجام است، با تعدادی از برادران از گیلانغرب به سمت خوزستان و اهواز و به گردان حبیب لشکر 27 محمدرسول الله که آن زمان شهید محسن بیضایی فرمانده آن بود آمدیم.
وی خاطرنشان کرد: بعد از پایان عملیات بیتالمقدس در سال 61، دوباره به گیلانغرب برگشتم. حدود یکسال بهدلیل مجروحیت سنگینی که برایم اتفاق افتاد، در تهران بودم و اکنون هم جانباز هستم. پس از بهبودی، سراغ کار مربیگری رفتم و مسوول مخابرات پادگان امام حسین (ع) شدم. در این فاصله به هر طریقی که بود برای حضور در عملیاتها به منطقه میآمدم و فقط عملیات مقدماتی یک را در منطقه نبودم.
سردار دینی یادآور شد: بعد از عملیات خیبر، به لشکر 27 محمد رسول الله آمدم و در آنجا ماندم در ابتدا جانشین مخابرات لشکر بودم و بعد هم مسوول مخابرات لشکر شدم و تا پایان جنگ در آنجا ماندم. پس از پایان جنگ تا سال 80 در لشکر 27 محمد رسول الله بودم. بعد از آن 2-3 جا مشغول بهکار شدم و دوباره از سال 96 به سپاه تهران که تجمع بسیج تهران و لشکر 27 محمد رسولالله بود، برگشتم.
وی در پاسخ به این سوال که آیا خاطرهای از دوران جنگ و از فرماندهان بزرگی که به شهادت رسیدند، دارید، اظهارداشت: از آنجایی که کار من مخابراتی بود، تقریبا با همه فرماندهان کار کردهام. شهید عباس کریمی فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله بود که در عملیات بدر به شهادت رسید. وی در ابتدا مسوول اطلاعات لشکر 27 محمد رسول الله بود و بعد از شهادت شهید ابراهیم همت و شهید اکبر زجاجی، فرمانده لشکر شد.
معاون هماهنگکننده سپاه تهران گفت: در عملیات بدر تا لحظهای که مجروح شدم همراه شهید کریمی بودم و به خاطر دارم که فاصله مجروحیت من تا شهادت او به یک ساعت نکشید. شهید کریمی فردی بود که همه کارها را بهتنهایی انجام میداد.
سردار دینی اضافه کرد: من و حاج عباس در کنار دژی ایستاده بودیم او بر بالای یک بلندی کوچک رفت و وقتی برگشت گفت که بهنظرم عراقیها عقب را بستهاند باید یه فکری کنیم. پشت سر ما هور قرار داشت و عقبه سفت و محکمی نداشتیم. از جزیره مجنون از داخل هور به فاصله 45 دقیقه تا خشکی راه بود. ما آن خشکی را بدون تلفات گرفته بودیم و اگر میخواستیم به عقب برگردیم باید دوباره به داخل هور میرفتیم. وقتی حاجعباس گفت که دشمن عقب را بسته به این معنی بود که همه اسیر شدیم.
معاون هماهنگکننده سپاه تهران ادامه داد: شهید کریمی بسیار خسته بود و حالتی داشت که انگار آماده شهادت است. بالای دژ به راه افتاد ولی ما چنین جراتی نداشتیم و از پایین دژ میرفتیم. گفتم چرا بالای دژ رفتهای ممکن است گلوله به شما اصابت کند گفت که بچهها هم همین طرف هستند. و بعد خطاب به من این جمله را گفت که مگر خون من از خون بچههای دیگر رنگینتر است! برادر دیگری که همراه ما بود به او گفت که حاج عباس خونت رنگینتر نیست ولی تجربهات که رنگینتر است.
سردار دینی ادامه داد: شهید کریمی سری تکان داد و گفت که چه تجربهای؟ حدود یک ربع بعد ما به لب دژ رسیدیم. در آنجا نشسته بودیم که تیری به او خورد و 3 تا 4 ترکش هم به من اصابت کرد وقتی به عقبه هور در جزیره مجنون رسیدیم متوجه شدیم که حاجعباس هم به شهادت رسیده است. ما افراد اینچنینی در جنگ فراوان داشتیم.
وی افزود: من در زمان جنگ با اکثر فرماندهان بودم شاید گاهی بچهها اظهار خستگی میکردند ولی صبر و استقامت فرماندهان مثال زدنی بود. یک روز به همراه شهید صالحی به جایی میرفتیم که او گفت آتش زیاد است صبر کن کمی سبک شود. اگر کسی او را نمیشناخت با شنیدن این حرفها، تصور میکرد که شهید صالحی از دیدن آتش زیاد ترسیده ولی اینطور نبود. او تصور میکرد اگر ما با این شرایط جلو بروم کاری از دستمان برنمیآید.
سردار دینی گفت: به خاطر دارم که یکبار شهید صالحی به خط آمده بود و دشمن پاتک زد، بچهها به او گفتند به عقب برگردد. اگر برای ما اتفاقی بیفتد و عراقیها ما را بگیرند، اشکالی ندارد ولی شما مشکل دارید. او آنقدر ایستاد و آرپیچی شلیک کرد که از گوشهایش خون میآمد.
وی افزود: همه فرماندهان سپاه اینچنین بودند. من، شهید همت، شهید زجاجی و شهید حسین خرازی را دیدهام آنها کسانی بودند که در منطقه عملیاتی خودشان، همواره جلوتر از گردان و نیروها بودند.
معاون هماهنگکننده سپاه تهران خاطرنشان کرد: بعد از عملیات والفجر8، دشمن مهران را از ما گرفت. که بلافاصله ما به سمت مهران حرکت کردیم و در عملیات کربلای یک مهران را با کمترین خسارت جانی پس گرفتیم. من روز دوم یا سوم عملیات به خط آمدم. بچههای مهندسی یک خاکریز کوچک در آنجا زده بودند. وقتی به آنجا رسیدم دیدم اسماعیل کوثری فرمانده لشکر و تعدادی از بچهها در همان اطراف ایستادهاند و به نظر میرسید که اتفاقی افتاده و کسی روی خاکریز خوابیده بود. وقتی به نزدیک خاکریز رسیدم دیدم شهید محمد رضا دستواره جانشین لشکر روی خاکریز خوابیده است سوال کردم که چه اتفاقی افتاده؟ قضیه اینطور بود که شهید دستواره و شهید قاسم سلیمانی و مسوول عملیات ستاد او با موتور در یک مسیری میرفتند که با یک گردان عراقی برخورد کرده بودند.
سردار دینی افزود: زمانی که با موتور دور میزدند که به عقب برگردند به زمین خورده بودند و خودشان پیاده به عقب دویده بودند. البته چند تیر هم به سوی آنها شلیک شده و به آنها اصابت نکرده بود. از آنجایی که شهید دستواره فرد لاغراندام و نحیفی بود و چون خیلی دویده بود پس از بازگشت از حال رفته بود و بر روی خاکریز افتاده بود. حدود نیم ساعت بعد متوجه شدیم که یکی از فرماندهان که به منطقه میرفته همه آن گردان را اسیر میکنند و برمیگردانند این تنها خاطرهای بود که من از شهید سلیمانی دارم. اگر از هر کسی که با شهید سلیمانی ارتباط داشته بپرسید خاطرات بسیار نابی که میتواند در سبک زندگی امروز ما برای جوانان و بچهها تاثیرگذار است فراوان دارند.
وی درباره اتحاد و تعامل ارتش و سپاه در زمان جنگ، اظهار کرد: در همان عملیات بدر و فتحالمبین نیروهای ارتش و سپاه ادغام بودند و عملیاتها را با هم انجام میدادند. وقتی که بخواهند در مملکت تفرقه بهراه بیاندازند این قبیل حرفها را مطرح میکنند. در حالیکه زمان جنگ ارتش و سپاه با تعامل، وحدت و یکپارچگی و یگانگی کنار هم بودند.
سردار دینی درباره اینکه چه کنیم خاطرات هشت سال دفاع مقدس و دلاوریهای رزمندگان فراموش نشود، یادآور شد: در سپاه تهران مرکزی تحت عنوان حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس به راه انداختیم که غریب 23 سال است که این مرکز فعالیت میکند. میتوانم ادعا کنم که بچهها همه سوابق را جمعآوری کردهاند. یکی از اقداماتی که میتوان در این راستا انجام داد جمعآوری این سوابق و تاریخ است. یکی از همین سوابق درباره شهیدی که از فرماندهان گردان بود که تبدیل به کتابی شد که ما امروز رونمایی آن کتاب را داشتیم.
معاون هماهنگکننده سپاه تهران گفت: اقدام دیگر در سپاه به نام روزهای لاجوردی در حال انجام است.
سردار دینی درباره اینکه چرا اینگونه خبرها رسانهای نمیشود، بیان داشت: ما در بحث انعکاس رسانه ضعیف هستیم. و به ما میگویند که جو تبلیغاتی شما زیاد است. تاکنون در تهران بیش از صد جلد کتابهای قطور و مستند و تاریخی تولید کردهایم که رهبر انقلاب اسلامی روی تعدادی از این کتابها تقریظ نوشتهاند. ما یک کتابی هم در موضوع یگاننویسی و استاننویسی که از ابتدای دوران جنگ در آن نوشته شده و الان هم جلد چهارم آن تا سال 62 به اتمام رسیده است و مقام معظم رهبری هر کدام از این کتابها را مطالعه کردهاند، آنها را جزو بهترین کتابهای آموزشی عنوان کردهاند.
معاون هماهنگکننده سپاه تهران، برگزاری یادوارهها را اقدام دیگری دانست و گفت: البته اینها یک نماد است و به حفظ آثار شهدا کمک میکند.
*س_برچسبها_س* *س_پرونده خبری_س*