از انجمن سلطنتی تا انجمن اسلامی
دیروز خبر رسید که احمدحسین شریفی رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران که مدت کوتاهی ریاست این مرکز مهم فلسفی را بر عهده داشت، از این موسسه رفتنی شده و جای خود را به عسکر دیرباز داده است. دیرباز که رئیس دانشگاه قم بوده، به تهران آمده و رئیس انجمن فلسفه شده و شریفی از تهران به قم بازگشته و رئیس دانشگاه این شهر شده است. جدای اینکه این تغییر و جابجایی صندلیها متضمن چه معنای محصلی میتواند...
حامد زارع / زهرا سلیمانی اقدم: ماجرا از جایی آغاز شد که یکی از روزهای سالهای نخست دهه پنجاه، سید حسین نصر از اتاقش در طبقه سوم دانشکده ادبیات بیرون میآید تا سر کلاس برود. تابلو اعلانات راهروی دانشکده نظرش را جلب میکند و بیاختبار کنار آن میایستد و میبیند که انجمن سلطنتی اسب در تهران راهاندازی شده است. آن روز و روزهای دیگر نیز میگذرد تا اینکه نصر در دیداری با ریموند کلیبانسکی، رئیس وقت مؤسسه بینالمللی فلسفه در فرانسه با این پیشنهاد از سوی او روبرو میشود که مرکزی فلسفی را در تهران دایر کند. در بهار 1352 که به مناسبتی برخی از چهرههای علمی و فرهنگی به دیدار فرح پهلوی رفته بودند، وقتی نوبت به سخنرانی نصر میرسد، از ملکه وقت ایران میخواهد همانطور که برای اسب ایرانی یک انجمن سلطنتی راهاندازی شده است، برای فلسفه ایران که سابقه درازدامنی دارد، انجمنی راهاندازی شود. نصر از فرح پهلوی میخواهد تا به او امکانات و بودجهای برای راهاندازی انجمن فلسفه ایران بدهد. نصر سپس در جلسهای جداگانه ریموند کلیبانسکی را نزد ملکه وقت ایران میبرد تا به جزئیات این پیشنهاد را بررسی کنند. پس از اتمام جلسه سهجانبه، پیشنهاد تاسیس انجمن فلسفه با موافقت روبرو میشود. سید حسین نصر برای تامین محل این انجمن، خانه شخصی لقمانالملک در خیابان فرانسه (نوفللوشاتو فعلی) را به همراه خانه القانیان که در کنار آن قرار داشت میخرد و به سبک معماری ایرانی آن را بازسازی میکند. در مهرماه سال 1353 انجمن شاهنشاهی فلسفه به طور رسمی تاسیس میشود.
پس از این اتفاق، روابط نصر و با دربار پهلوی هر روز بیشتر میشود تا اینکه در تابستان سال 1357 به سمت رئیس دفتر مخصوص ملکه منصوب میشود و پس از آغاز نخستین التهاباتی که منجر به پیروزی انقلاب در بهمن 1357 شد، نصر مجبور به ترک کشور میشود و تا به امروز نیز فصت بازگشت دوباره را نیافته است. اما انجمن شاهنشاهی فلسفه اگر چه به توصیه انقلابیونی نظیر مرتضی مطهری تعطیل نشد، اما از سال 1357 تا سال 1361 با نام انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران به صورت نیمهتعطیل توسط فردی به نام مهدی چهلتنی اداره میشود. سپس محمود مقدسی مسئول تبلیغات جنگ در وزارت علوم مسئولیت انجمن را بر عهده میگیرد و در سال 1363 انجمن به همراه 12 نهاد دیگر به عنوان یکی از زیرمجموعههای موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی که امروز با عنوان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی شناخته میشود تعریف و تبدیل میشود. اما دوره ثبات انجمن از سال 1363 آغاز میشود.
غلامرضا اعوانی تابستان سال 1363 ریاست این موسسه را بر عهده گرفت. او طول سه دهه تلاش بسیاری برای مستقل ساختن موسسه انجام داد و با تلاشهایش توانست انجمن حکمت و فلسفه را به مکانی برای گردهمایی اساتید و پژوهشگران بنام فلسفه ایران تبدیل کند. گردهم آیی شخصیت های مهم اندیشه و فلسفه ایران و راه اندازی نشریه های مؤثر چون نشریه علمی پژوهشی و بینالمللی «جاویدان خرد» که به دو زبان انگلیسی و فارسی منتشر میشد و نشریه «مولانا پژوهی» و پشتیبانی از چاپ نشریه Philosophia Islamica برای انجمن بینالمللی فلسفه اسلامی (ISIP)؛ همچنین برگزاری کلاسهای فلسفی با حضور اساتید و شخصیت های بزرگ انجمن که شاید در فضای خارج از این کلاس ها، استفاده از علم و اندیشه آنها به راحتی برای عموم امکان پذیر نبود، از جمله ویژگی های شکلگیری چنین انجمنی بود. در آذر ماه 1377 انجمن بهطور رسمی ثبت شد و در سال 1380 به «مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران» تغییر نام داد. غلامرضا اعوانی به خاطر بیطرفی سیاسی و رویکرد علمی همه افراد با هر سلیقهای را در انجمن پذیرا بود. از مصباح یزدی گرفته تا حسنزاده آملی. از سروش گرفته تا کدیور. اما ریاست اعوانی پس از حوادث سال 1388 با چون و چراهایی از سوی اصولگرایان مواجه شد. از سوی دیگر محسن کدیور در ارتباط با پیامدهای انتخابات سال 1388 با رأی کمیته انضباطی از فهرست اعضای هیئت علمی انجمن خارج شد. اما این اتفاق نیز مانع مخالفتها با اعوانی نشد.
سرانجام غلامرضا اعوانی بعد از 23 سال خدمت با ارسال فکسی از سوی وزیر علوم وقت، از ریاست انجمن حکمت و فلسفه برکنار شد و عبدالحسین خسروپناه که دکترای کلام اسلامی از دانشگاه امام صادق (ع) داشت به ریاست موسسه منصوب شد. بعد از حضور خسروپناه، انجمن تغییرات بسیاری را به خود میبیند. شاید بتوان گفت یکی از مهترین تغییرات در نحوه پذیرفتن دانشجویان دکتری بوده است. انجمن حکمت و فلسفه در سه رشته فلسفه علم، فلسفه اسلامی و فلسفه غرب دانشجو می پذیرفته است که بعد از آمدن خسروپناه پذیرش دانشجو در رشته فلسفه غرب منتفی می شود و رشته فلسفه اسلامی هم به رشته کلام اسلامی تغییر نام می دهند. یکی از بارز و آشکارترین تغییرات و اتفاقاتی که در سالهای ریاست خسروپناه در موسسه انجمن حکمت و فلسفه ایران رخ داد تغییر اعضای هیئتعلمی آن بود. شخصیتی هایی که جزو بهترین های رشته خود محسوب میشدند، طی این سه سال از موسسه رفتند. البته بودند افرادی چون علی معظمی هم که از موسسه اخراج شدند. ظاهرا دکتر معظمی که دکترای فلسفه سیاسی دارد فقط به این خاطر که حاضر نشد مقاله سفارشی رئیس را برای سایت آماده کند، از موسسه اخراج می شود. شخصیت هایی چون دکتر سید امیر اکرمی و دکتر مهدی نسرین که از دانش آموختگان خارج از ایران هستند به درخواست غلامرضا اعوانی، رئیس پیشین موسسه برای همکاری به ایران و فعالیت در موسسه دعوت شده بودند نیز بعد از ایجاد تغییرات و مشکلات موجود در موسسه از آنجا رفتند و جذب مراکز علمی دیگری شدند. افراد دیگری مثل محمد امین شاه جویی، کربن شناس، که 10 سال در موسسه مشغول بوده است، همچنین افرادی چون دکتر لاله قدک پور، دکتر سید نصرالله موسویان و دکتر امیر احسان کرباسی زاده از جمله اعضایی بودند که در این چند سال موسسه را ترک کردند. پس از روی کار آمدن دولت روحانی نیز خسروپناه با حمایتهای ویژهای که داشت در کرسی ریاست موسسه ماندگار شد و حتی مدیران مقتدری نظیر رضا فرجیدانا نیز قادر نشدند تا او را از ریاست موسسه بردارند. اگر کسی برای برداشتن خسروپناه از سمت ریاست موسسه زور و قوتی نداشت، اما خودش با یک نامه برملا شده مسبب رفتنش شد.
تاریخنگاری هفت سال ریاست او در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران را فیمابین دو نامهنگاری میتوان بازنمایی کرد. نامه نخست به امضای کامران دانشجو، وزیر علوم وقت، ابلاغ حکم برکناری غلامرضا اعوانی از سمت ریاست موسسه بود که در تابستان 1390 از ساختمان درشت و مدرن وزارت علوم در شهرک غرب برای ساختمان زیبا و سنتی موسسه فاکس شده بود. نامه دوم اما به امضای عبدالحسین خسروپناه، ریاست وقت موسسه، توصیهنامهای برای همشیره خسروپناه بود که در تابستان 1397 از قلب تهران به قمالمقدسه ارسال شد بود. او در این نامه از مدیرکل آموزش و پرورش استان قم خواسته بود که خواهرش «فروغ خسرو پناه» را که به گفته او معلم شیمی و کارشناس گزینش در دزفول بوده و به دلیل «محل زندگی و همسرشان» مجبور به زندگی در قم شده است را به این شهر انتقال و در یکی از پست های مدیریت ایشان سمتی دهد. همان زمان مرتضی نظری مسئول روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش نیز در توئیتی از مدیرکل آموزش و پرورش قم خواسته بود جلوی انتصابهای عمه و خالهای گرفته شود! او در توییتر خود به این حواشی واکنش نشان داده و نوشت: «جناب شیخ الاسلام، با سلام و تبریک ولادت پیامبری که مانند مردم عادی زندگی میکرد. لطفا اگر نامه منتشره استاد خسروپناه صحت دارد، بفرمایید مانند سایرین از طریق روال قانونی مسیر انتقال را طی کنند تا حق معلمانی که برادر و عمه و خالهای در قدرت ندارند، ضایع نشود.»
البته امیرحسین خداپرست عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه در پاسخ به توئیت اینگونه نوشت: «آقای نظری عزیز، این نامه دستکم دو ماه پیش درز کرد و منتشر شد و بابتش آقای کوهستانینژاد، رییسدفتر «استاد» خسروپناه و آقای عسگری، مسئول دبیرخانه، از کار خود برکنار شدند و سیستم اشتراکگذاری فایل مؤسسه برچیده شد. متأسفانه این وسط تنها کسی که مؤاخذه نشد همین به قول شما استاد بود.» خداپرست در چند سال اخیر تبدیل به قطب مخالفت با حرکات غیرقانونی در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران شده بود. همین مخالفتها باعث شده بود که برخی محدودیتها نیز از سوی خسروپناه در مورد او اعمال شود. از جمله مواردی که رسانهای شد، سهمیه بن کتابی بود که برای اعضای هیات علمی موسسه اختصاص یافته بود و نام امیرحسین خداپرست از آن حذف شده بود. اما خداپرست در همه این سالها در مخالفت خود با خسروپناه ثابت قدم ماند و حتی با انتشار مقالهای اتهام سرقت علمی را متوجه خسروپناه دانست. او در صدر مقاله انتقادی خود اینگونه نوشت: «متأسفانه به نظر میرسد برخی از آثار عبدالحسین خسروپناه، رییس مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران، نشاندهندهی هر دو گونه سوءرفتار علمیاند. نخست اینکه فصلها و قسمتهایی از آثار خسروپناه با تغییرهایی اندک در کتابهای متفاوت او بازنشر شده است، به گونهای که نحوهی بیان مطلب و محتوای آن در یک اثر با نحوهی بیان و محتوای همان مطلب در آثار دیگر، بهرغم برخی پس و پیش کردنها و تغییر واژهها، چنان مشابه است که شائبهی تقلب علمی از خود و کتابسازی را تقویت میکند.»
به جز اتهام سرقت علمی، اتهامات دیگری نظیر پذیرش بدون ضابطه عضو هیات علمی در هفت سال اخیر نیز از دیگر نکاتی است که خسروپناه هیچ وقت نسبت به آن پاسخگو نبوده است. اختصاص دادن بودجه موسسه برای راهاندازی شعبه قم و به کارگیری و استخدام اعضای جدید نیز از دیگر نکاتی است که بدون هیچگونه مطالعه پیشینی و ضرورت علمی در دوره مدیریت خسروپناه صورت گرفت. اما دامنه این تحرکات در سال 1397 قطع شد و غلامرضا زکیانی جایگزین خسروپناه در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران شد.
زکیانی از سال 1397 تا سال 1400موسسه را به سیاق دوره غلامرضا اعوانی اداره کرد و بسیاری از چهرههای ناراضی را به موسسه بازگرداند و روندهای اشتباه را تصحیح کرد و بار دیگر موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران را به جایگاه واقعیاش نزدیک کرد. اما با پیروزی رئیسی در انتخابات پارسال و تغییرات اساسی در ارکان کشور، احمدحسین شریفی جایگزین زکیانی در موسسه شد. فردی که از سوابق او اطلاع چندانی در دست نبود اما شنیدهها حاکی از این است که در یک سال گذشته برخی از پروژهها و روندهای مدیریت پیشین را ادامه داده است. هر چند که در این یک سال شریفی بیش از آنکه با رخدادها و رویدادهای فلسفی شناخته شود، با نامهای که ادبیاتی که نسبتی با حکمت و فلسفه داشت و در پاسخ به یکی از استادان شناخته شده حقوق و فلسفه به نگارش درآورده بود در اذهان اهل فلسفه ماند. نامهای که در آن شریفی نوشته بود: «مدعیان دروغین حقوق زن، فقط دنبال لاشههایی هستند تا بر سر آن گرد آیند و چند صباحی به ارضای «شهوت شهرت» خود بپردازند! کاش این آیتاللهنماها یک بار از خود بپرسند «بیعفتی» و «بیحیایی» و «ساختارشکنیهای اجتماعی» چه سودی برای آنان دارد که به هر بهانهای از آن دفاع میکنند؟!» شریفی در این نامه استاد شناخته شدهای که درباره اعتراضات اخیر نامهای نوشته بود را به ترویج «فلسفه لاشخوری» و «حقوق لیبرالی» و «فقه اباحی» و «سیاست ولنگاری» متهم کرده بود.
روز گذشته عمر کوتاه مدیریت شریفی در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران نیز به سرآمد و نماینده مجلس خبرگان رهبری جایگزین او شد. باید دید که عسکر دیرباز چگونه این نهاد مهم فلسفه در ایران را اداره خواهد کرد و چه صبغه و سابقهای از خود در اذهان و بیان علاقمندان فلسفه به جا خواهد گذاشت.
6565
کد خبر 1687470