از حشاشین دیروز تا تروریستهای کراواتی
ترور یا آدمکشی سیاسی پدیده نوظهوری نیست. گرچه این اصطلاح از قرن 18 میلادی پا به میدان ادبیات سیاسی جهان گذاشت اما به یقین، در دورههای مختلف تاریخ، از جمله تاریخ صدر اسلام و تاریخ حیات امامان معصوم، قابل ردیابی است. طرح ترور پیامبر اسلام توسط قبیله قریش، ترور حضرت علی (ع) توسط خوارج و ترور امام حسن(ع) توسط امویان از جمله نمونههای بارز ترور است که مطالعه آن در تحلیل وقایع روز میتواند...
بعد از اقدام تروریستی اخیر دولت آمریکا علیه ایران که به شهادت سردار قاسم سلیمانی منجر شد؛ و هر روز هم یکی از مقامات آمریکایی، به مشارکت در این ترور اذعان میکنند، شاید برای بسیاری از مردم جهان که تحت تایر القاهای رسانهای قرار دارند، قدیمیترین اقدام تروریستی که در ذهن وجود دارد، حمله انتحاری گروه افراطی القاعده به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک در تاریخ 11 سپتامبر 2001 باشد. البته حتی اگر این واقعه، نمایشی سازماندهیشده از سوی دولت وقت آمریکا برای تولید دشمن فرضی و در نتیجه از سر گرفتن ماجراجوییهای جدید این کشور در مناطق مختلف جهان بهویژه خاورمیانه قلمداد شود، باز هم نقطه عطفی در نظریهپردازیهای ترور است.
پیش از هر سخنی باید گفت که ترور (Terror) کلمهای فرانسوی هممعنای آدمکشی، ترس زیاد، عامل وحشت، رعب و هراس است و به کسی که برای رسیدن به هدف خود کسی را غافلگیرانه بکشد یا در جامعه وحشت و هراس ایجاد کند، تروریست گفته میشود.
ریشه تاریخی ترور در دوران مدرن به قرن هیجدهم و ظهور «ژاکوبنها» - یکی از انجمنهای فعال در مجلس فرانسه - برمی گردد که با دیدگاهی افراطی و البته توهم توطئه، تمام کسانی را که به عنوان مخالفان جمهوری و آزادی دستگیر میشدند، با گیوتین که اختراع همان دوره بود، اعدام میکردند. بدین ترتیب، درجریان انقلاب فرانسه که هدف آن جدایی از نظام سلطنت بود، نیم میلیون انسان از دم تیغ گذشتند. براساس مقاله اعدام انقلابیون، کلمه ترور برای نخستین بار در همین دوره بار سیاسی پیدا کرد. برای همین هم این مقطع تاریخی را به عنوان عصر ترور نامگذاری کردهاند.
از ترور با عنوان قتل سیاسی هم یاد میشود، چون ناظر به اهداف سیاسی و کسب قدرت از طریق حذف رقیب سیاسی است. ترور همچنین با هدف تضعیف جامعه، سرنگونی نهادها و حکومتهای مستقر و ایجاد تغییرات سیاسی انجام میشود. شاید براساس همین اهداف است که مفهوم ترور دولتی ظهور کرده است که طی آن، دولتها و حکومتها، مخالفان سیاسی خود را در کشوهای دیگر از میان برمی دارند.
*س_ترور و اسماعیلیان الموت_س*در زبان انگلیسی هم کلمه Assassin به معنای آدمکش و تروریست به کسی اطلاق میشود که با اهداف و عقاید خاصی که از نظر خود مثبت است به قتل فرد یا افرادی دست مییازد. ریشه کلمه اساسین به فرقه شیعی اسماعیلیان نزاری به سرکردگی حسن صباح برمیگردد که بعد از جدایی فکری از اسماعیلیان مصر در قرنهای ششم و هفتم هجری در مناطقی از ایران قدرت گرفتند که پایگاه آنها قلعهای بزرگ و مستحکم در الموت واقع در قزوین امروزی بود.
بنا به گفته فرهاد دفتری، نویسنده مقاله «حشیشیه» در دانشنامه جهان اسلام، در منابع مختلف یکی از عناوین خصمانه که اسماعیلیان را با آن صدا میزدند؛ «حشیشیه» یا «جماعت حشیشیه» به معنای جماعت مصرفکننده حشیش بوده است که به طور خاص به اسماعیلیان نزاری که از الموت برای انجام مأموریت اعزام میشدند، اطلاق میشد. در منابع لاتینی و اروپایی از اسماعیلیان با عنوان اساسینی، اسیسینی و هی سیسینی یاد میشود که در نهایت اصطلاح آشناتر «اساسین» رواج یافت. همین واژهسازی باعث شد که در زبانهای اروپایی کلمه Assassin در معنای آدمکش به کار رود که هنوز هم رایج است.
افسانه پرتکراری که درباره فداییان اسماعیلی شنیده شده آن است که این گروه پیش از اقدام به ترور شخصیتهای مهم از جمله خلفای عباسی، حشیش مصرف میکردند که در مقاله حسن صباح منتشر شده در دایره المعارف اسلامی این ادعا مستند شناخته نشده است.
شاید برای تفکیک ترور یا اساسین (Assassin) از انواع قتلها مؤلفههایی وجود داشته باشد که مهمترین آن خشونت و غافلگیری است. با درکی نسبی از مفهوم ترور، مصادیق آن را در دورههای مختلف در تاریخ شرق و غرب جهان میتوانیم جستوجو کنیم. از ترور شاهان، رهبران، و نظامیان گرفته تا شخصیتهای فکری و فرهنگی موثر در جامعه مصداق های متنوع از ترور است.
در این میان اگر دوره تاریخی صدر اسلام و دوران حیات امامان معصوم را محور بررسی قرار دهیم؛ میبینیم که علاوه بر حضرت محمد (ص) به عنوان آورنده این دین، تعدادی از دنبالکنندگان راه و مکتب ایشان هم در معرض ترور قرار گرفتند.
*س_ترور پیامبر اسلام (ص)_س*منابع تاریخی موید آن است که چند بار به جان پیامبر اسلام سوء قصد شد. یکی از معروفترین و پرتکرارترین حوادث، ترور پیامبر قصد ترور توسط قبیله قریش (یکی از معروفترین قبایل عرب که پیامبر اسلام هم از این قبیله بود) است که در سال سیزدهم بعثت رخ داد.
در این مقطع، مردم یثرب - که بعد از مهاجرت پیامبر اسلام بدان شهر، مدینالرسول نامیده شد - پیمانی با پیامبر (ص) بستند و دعوت ایشان را لبیک گفته، اسلام آوردند. وقتی مردم قریش از پیمان پیغمبر با یثربیان مطلع شدند، ضد ایشان همداستان شده و در دارالندوه (محلی برای مشورت روسای قریش در امور مهم)، گرد آمدند تا در این باره مشورت کنند.
بعضیها عقیده داشتند که باید محمد (ص) را محبوس کرد. بعضی دیگر میگفتند او را از شهر بیرون میکنیم. گروهی دیگر میگفتند باید او را کشت. بنا به متن کتاب تاریخ سیاسی اسلام نوشته حسن ابراهیم حسن، «سرانجام بنا شد هر یک از قبایل قریش جوانی چالاک و شجاع از میان خود انتخاب کرده، جوانان قبایل با شمشیرهای برهنه یکباره بر محمد (ص) هجوم برند و هر کدام ضربتی بزنند و خونش را بریزند، تا خون او بر قبایل مختلف تقسیم شود و (بنیعبد مناف تیرهای معروف از قبیله قریش که نسب پیامبر به آن برمیگشت) نتوانند با آنها بجنگند.»
گفته میشود، وقتی پیامبر اکرم (ص) از قصد قریش خبر یافتند به نزد ابوبکر رفتند و موضوع را با او در میان گذاشته و گفتند: خدا به من فرمان داده از مکه مهاجرت کنم. ابوبکر در این سفر سخت و پرمخاطره، پیامبر را همراهی کرد. از سوی دیگر، پیامبر به علیبنابیطالب (ع) گفته بودند که آن شب بر بستر او بخوابد. حضرت علی (ع) هم این خواسته پیامیر را اجرایی کردند. قریشیان علی (ع) را در بستر او دیدند و بدین ترتیب پیامبر از ترور قریشیان نجات یافت و توطئه آنها علیه پیامبر خنثی شد. این شب در منابع تاریخی جدید با عنوان لیلالمبیت شناخته میشود.
یکی دیگر از وقایعی که در جریان آن به جان پیامبر اسلام سوء قصد شد، مربوط به سال سوم هجری است که طی آن یکی از مسلمانان دو نفر را به اشتباه کشته بود. بر اساس پیمان دوستی که بین مسلمانان و یهودیان بنینضیر (نام یکی از طایفه های یهود مستقر در مدینه) منعقد شده بود، طرفین باید در پرداخت دیه مقتولان شرکت میکردند. برای همین پیامبر (ص) نزد یهودیان رفت تا برای پرداخت دیه آن دو نفر از آنها کمک بخواهد. قول دادند که طبق پیماننامه، سهم خود را از دیه، پرداخت کنند.
یکی از یهودیان گفت: «هرگز محمد را چنین آسان به دست نخواهید آورد.» در آن لحظه پیامبر (ص) به همراه تعدادی از اصحاب و یارانش در کنار دیوار یکی از خانههای یودیان نشسته بود. یکی از یهودیها گفت: چه کسی میتواند از بالای این خانه سنگی بر سر او انداخته، ما را از دست او راحت کند؟ یکی از یهودیان به نام عمرون جحاش پذیرفت. این را حسن ابراهیم حسن در کتاب تاریخ سیاسی اسلام میگوید.
پیامبر (ص) از طریق الهام از قضیه اطلاع یافت و از جای خود برخاست و بدون آنکه به کسی حرفی بزند، راه مدینه را در پیش گرفت. بر اساس تصریح منابع تاریخی، این توطئه یهودیان برای قتل پیغمبر عامل جنگ مسلمانان و یهودیان شد که به جنگ بنینضیر معروف است.
*س_ترور علی بن ابیطالب (ع)_س*علی بن ابیطالب (ع) اولین امام شیعیان و چهارمین خلیفه اهل تسنن هم ترور شد و متأسفانه این ترور باعث شهادت آن امام شد. ماجرای ترور ایشان بدین قرار است که در سال 40 هجری، سه تن از خوارج (گروهی از سپاه امام علی (ع) که در جریان جنگ صفین که علی (ع) را متهم به کفر کردند و علیه او شوریدند. به دلیل خروج علیه خلیفه مسلمین، خوارج نامیده شدند.)، برای قتل علی (ع)، معاوی بن ابوسفیان و عمرو بن عاص همپیمان شدند. اما علی (ع) در شب 19 رمضان همان سال عبدالرحمنبن ملجم یکی از این خوارج با شمشیر زهرآلود ترور شد و در شب جمعه 21 رمضان سال 40 هجری به شهادت رسید.
*س_ترور بیولوژیک؛ روشی نوظهور؟ _س*گرچه به کار بردن اسلحه، عنصر جداییناپذیر از مفهوم ترور و اساسا یکی از مؤلفه های اصلی در شناسایی مصادیق ترور است اما شاید با توجه به تغییر روشهای به کار گرفته در ترورها، لازم است تعریف کلیتر «حذف فیزیکی رقیب» را محور قرار دهیم. با همین تعریف است که به راحتی میتوان به مصادیق «بیوتروریسم» هم وارد شد؛ اصطلاحی که حداقل در دو دهه اخیر بر سر زبان ها افتاده است؛ روشی که از طریق انتقال ویروس، میکروب و سموم اقدام به ترور صورت میگیرد.
یکی از معروفترین موارد بیوتروریسم در دوران معاصر مربوط به یاسر عرفات - رییس پیشین تشکیلات خودگردان فلسطین - است که با تکیه به یافتههای یک آزمایشگاه سوییسی ادعا شد این شخصیت مهم در سال 2004 در اثر سم ترور شده و از دنیا رفته است؛ چون در بدن، لباس و حتی خاکی که در آن دفن شده بود، مقادیر قابل توجهی مواد رادیواکتیو وجود داشته است. البته همچنان شبهههایی پیرامون این ادعاها وجود دارد.
در چند سال اخیر در ایران هم تعدادی از مسئولان، از نماینده مجلس گرفته تا فعالان سیاسی ادعا کردهاند که هدف ترور بیولوژیک دشمن قرار گرفتهاند که بررسی صحت و سقم این ادعاها، موضوع این گزارش نیست، اما نکته حایز اهمیت آن است که حتی اگر بیوتروریسم هم مانند ترور یک مقوله نسبتا نوین باشد، ترور شخصیتهای مهم سیاسی و فکری از طریق سم یک روش باسابقه و مدتدار در طول تاریخ بوده است.
*س_ترور امام حسن (ع) با سم _س*معروفترین حادثه تاریخی که در این تقسیمبندی میگنجد، شهادت حسنبنعلی (ع) - دومین امام شیعیان - است که داستان آن را بارها شنیدهایم. در ماه صفر سال 50 هجری، معاویهبن ابوسفیان - خلیفه اول امویان -، امام حسن مجتبی (ع)، را با همکاری جعده، دختر اشعثبن قیس همسر امام مسموم و به شهادت رساند. البته بنا به تایید تاریخ یعقوبی، امام حسن در ساعات آخر عمرشان در صحبتی که با برادرشان امام حسین (ع) داشتند، بر این موضوع تأکید کرده بودند که پیشتر چندبار به ایشان سم تجویز شده بود اما هر بار از دام توطئه و ترور نجات پیدا میکردند تا اینکه در آخر توسط همسرش ترور شدند.
احمدرضا خضری، نویسنده کتاب تاریخ تشیع، معتقد است: با آنکه امام حسن علیهالسلام بر اساس پیمانی که با معاویه بسته بودند از حکومت کنار گرفتند اما تحمل وجود ایشان برای دولت اموی (دومین خلافت اسلامی بعد از ظهور حضرت محمد (ص)) سخت بود. چون میتوانستند در رهبری شیعیان موثر باشند، بهویژه زمانی که معاویه تصمیم گرفت فرزند خود یزید را به عنوان جانشین خود مطرح و خلافت را در خاندانش موروثی کند. در چنین شرایطی معاویه تصمیم گرفت امام حسن (ع) را از سر راه خود بردارد.
البته آن طور که از منابع تاریخی شیعه برمیآید، در تاریخ اسلام ترور بیولوژیک تنها محدود به امام حسن (ع) نبود و امام علی بن حسین ملقب به سجاد و زینالعابدین در 57 سالگی توسط ولید بن عبدالملک خلیفه اموی مسموم شدند. همچنین امام محمدبن علی بن حسین ملقب به باقر پنجمین امام شیعیان در ذیالحجه سال 114 هجری در دوران خلافت هشام بن عبدالملک اموی به وسیله سمی که به دست ابراهیم بن ولیدبن عبدالملک به ایشان خورانده شد به شهادت رسیدند. البته درباره نحوه شهادت امامان چهارم و پنجم شیعیان تردیدهای تاریخی هم وجود دارد.
همچنین امام موسی بن جعفر ملقب به کاظم - امام هفتم شیعیان - در سال 183 هجری در دوران خلافت هارون الرشید خلیفه عباسی زندان سندی بن شاهک در بغداد مسموم شدند. علیبن موسی الرضا (ع) نیز در سال 203 هجری در 55 سالگی توسط مأمون دیگر خلفیه عباسی مسموم شده و به شهادت رسیدند.
*س_نگاه اسلام به ترور؟ _س*در زبان عربی کلمات ارهاب (ترسانیدن)، اغتیال (پنهانی کسی را از پای درآوردن) و اهراق (خونریزی) معادل ترور گرفته میشود. البته معروفترین کلمه عربی در معنای ترور، «فتک» است، به معنای شخصی که از غفلت دیگری استفاده و او را فریبکارانه میکشد. در اصطلاح فقهی نیز ترور را مترادف با مفهوم محاربه میدانند و آن را عمل مسلحانه تعریف میکنند که به منظور ایجاد رعب و وحشت در بین عموم مردم است.
روایتها و احادیثی از قول امامان معصوم دال بر نفی ترور و از میان بردن دشمنان از این طریق وجود دارد. برای مثال گفته میشود در دوران حیات امام صادق (ع)، فردی به حضرت علی (ع)، جسارت کرد. یکی از یاران امام صادق گفت: اگر اجازه دهید در کمین او نشسته و او را با شمشیر میکشم. اما امام یار خود را از ترور فرد دشنامدهنده منع کرده و صراحتا اشاره کرده بودند که این عمل ترور است و رسول خدا از ترور نهی کرده است. گفته میشود، همین حدیث بیانگر آن است که اسلام به طور مطلق با ترور مخالف است و در هر شرایطی آن را منع میکند. برخی فقها حتی با ریختن سم در آب کفار و دشمنان هم مخالفت کردهاند. در اسلام نه تنها به ترور توصیه نمیشود، بلکه اسلام آن را به عنوان امری ناپسند و مذموم ممنوع و محکوم کرده است.
*س_شیعه ترور را تحریم میکند_س*داود فیرحی - پژوهشگر اندیشه سیاسی اسلام- در مقاله «دفاع مشروع، ترور و عملیات شهادتطلبانه در مذهب شیعه» میگوید: فقه شیعه به غیر از وضعیت دفاعی، اعم از شخصی و دفاع از کیان اسلام و موجودیت جامعه اسلامی، هر گونه تعرض به غیر مسلمانان را تحریم میکند. در نتیجه هیچ یک از منابع شیعه از مفهوم ترور به طور ایجابی سخن نگفتهاند، بلکه ترور یا فتک از جمله اقدامات ممنوعی است که فرهنگ دفاعی شیعه با آن مواجهه سلبی دارد.
همانطور که گفته شد ردیابی نمونههای ترور و اقدامات تروریستی در برهههای مختلف تاریخ امکانپذیر است، یکی از مهمترین و حساسترین مقاطع تاریخ ایران عصر مشروطه است که بررسی و احصاء مصادیق ترورهای موفق یا ناموفق این دوره محور گزارش دیگری در ایسنا است که بهزودی منتشر خواهد شد.
برای تهیه گزارش بالا از منابع زیر استفاده شده است:
- فرهنگ دوسویه علوم سیاسی؛ عباسعلی مهاجری
- تاریخ سیاسی اسلام؛ حسن ابراهیم حسن
- تاریخ تشیع؛ احمدرضا خضر
- تاریخ خلفا (از رحلت پیامبر تا زوال امویان)؛ رسول جعفریان
- ترور از دیگاه اسلام؛ محمدعلی میرعلی
- اسلام و مسئله ترور؛ مرتضی شیرودی
- ترور از نگاه فقه؛ عبدالکریم عبدالهی و رمضان عباسپور
- تروریسمزدایی فقهی از اسلام؛ فاطمه رحمانی و احمد مرادخانی
انتهای پیام