سه‌شنبه 6 آذر 1403

از فرهاد مهراد تا ناطق نوری؛ 10 نکته و خاطره در بیستمین سالگرد ترور حجاریان

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
از فرهاد مهراد تا ناطق نوری؛ 10 نکته و خاطره در بیستمین سالگرد ترور حجاریان

بیم و امید مرگ یا زنده ماندن سعید حجاریان، بخش هایی از جامعه را فرا گرفت و شماری از جوانان در مقابل بیمارستان سینا تجمع کرده و دست به دعا برمی‌داشتند. شبیه همین صحنه را سه هفته قبل با انگیزه‌های سیاسی کمتر و احساسی بیشتر در مقابل بیمارستان جم و برای محمد رضا شجریان دیدیم. نام شجریان آمد، جا دارد به نکته ای اشاره شود که پوران گلفام همسر «فرهاد مهراد» خواننده محبوب گفته بود.

عصر ایران؛ مهرداد خدیر - امروز 22 اسفند 1398، بیستمین سالگرد ترور سعید حجاریان، فعال و نظریه پرداز سیاسی است که اگرچه به سختی آسیب دید اما از آن ترور به هر حال و البته با مشقت فراوان، جان به در برد و به رغم مشکلات جدی در تکلم و حرکت، همچنان می‌اندیشد و می‌نویسد. ساعت 10:20 روز یکشنبه 22 اسفند 1378 و در حالی که از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی خبری نبود، این خبر به سرعت در شهر پیچید و به خبر اول سیاسی ایران تبدیل شد: سعید حجاریان در خیابان بهشت (ضلع جنوبی پارک شهر تهران) ترور شده است. او را در مقابل ساختمان شورای شهر ترور کردند. حجاریان در آن زمان اگرچه بیشتر به عنون مشاور سیاسی رییس جمهور (خاتمی) و مدیر روزنامه «صبح امروز» شهرت داشت اما «نایب رییس شورای شهر تهران» هم بود. من در آن زمان سردبیر دو نشریه چاپی بودم: روزنامه «پیام آزادی» و «هفته نامه امید جوان». هفته نامه روز قبل، روانه چاپ و توزیع شده وبا تاریخ 22 اسفند 1378 بر پیشانی طبعا بدون خبر تروربود. چون آخرین شماره سال بود، خبر و تحلیل درباره ترور به نخستین شماره در سه هفته بعد و در سال 1379 موکول شد در حالی که احتمال جان به در بردن او بسیار اندک تصور می شد. روزنامه اما در شماره بعد پر از خبرهای مربوط به ترور بود و به یاد دارم یکی از اولین تصاویر را خبرنگار - عکاس حرفه ای و دوست خوبم - مجید سعیدی که حالا یکی از عکاسان مشهور و بین المللی است - برای ما و به صورت اختصاصی آورد و در صفحه نخست منتشر و بعدتر بازنشر شد.

به جز خبرگزاری جمهوری اسلامی و واحد مرکزی خبر، تنها خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) سه ماه قبل راه افتاده بود و از انواع خبرگزاری ها و سایت ها که در طول 20سال بعد راه افتادند خبری نبود و روزنامه های چاپی در اوج استقبال قرار داشتند. 20 سال پس از ترور 22 اسفند 1378 برخی نکات گفته نشده یا کمتر گفته شده را از این قرار می توان برشمرد: 1. روزنامه «صبح امروز» در آن روزبه صورت فوق العاده و سه بار و مجموعا در یک میلیون نسخه چاپ و توزیع شد و هیچ نسخه‌ای از آن برگشت نخورد با تیتر: «شلیک به مغز متفکر اصلاحات».

در تاریخ مطبوعات ایران بالاترین تیراژ تا پیش از پیروزی انقلاب مربوط به 26 دی 1357 است و روزنامه اطلاعات با تیتر «شاه رفت» و اولین رییس جمهوری ایران نیز مدعی است تیراژ روزنامه او (انقلاب اسلامی) در آخرین روزهای خرداد ماه 1360 و در آستانه برکناری به 500 هزار نسخه رسیده بود. با یک میلیون نسخه «صبح امروز» در 22 اسفند 1378 اما رکورد تازه ای ثبت شد. 2. در روزنامه «پیام آزادی» و عصر همان 22 اسفند، منتظر موضع و واکنش رییس جمهوری بودیم که در سفر استان یزد به سر می برد. خبر که به آقای خاتمی رسید در شهرستان «میبد» بود و در سخنان خود به گونه‌ای سخن گفت که انگار این ترور در ادامه ترورهای سال 60 است و کار امثال منافقین.

حال آن که پیدا بود این ترور از جنس دیگری است. به یاد تحلیل نادرست آقای هاشمی رفسنجانی از ترور استاد مطهری در اردیبهشت 1358 افتادم که در سخنرانی در حضور امام در مدرسه فیضیه به کمونیست ها نسبت داد و همان جا حمید رضا نقاشان محافظ ارشد امام در گوش ایشان گفت: درست نیست. کار اینها نیست و بعد با همکاری مرتضی الویری که فرقانی ها را می شناختند توانستند کشف شان کنند. خاتمی شب بعد به تهران بازگشت و یک راست به بیمارستان سینا رفت و گفت: سعید، مظلوم بود. فعل «بود» بیشتر مورد توجه قرار گرفت تا صفت «مظلوم» و این حس درگرفت که امید به زنده ماندن او بسیار کم است. 3. یادداشت همان روز کیهان که از منتقدان جدی سعید حجاریان و اصلاح طلبان بود از تاریخی ترین یادداشت های این روزنامه است با تیتر: «سعید، هم رفت» یا «سعید ما» و هر چند از آرشیوشان حذف شده اما همچنان بعد از 20 سال خواندنی است و از طرق دیگر می توان به دست آورد و بارها خواند. یادداشتی که با فرض زنده نماندن او نوشته شده است. 4. با این که سعید حجاریان مواضع تندی علیه نمایندگان راست گرای مجلس پنجم اتخاذ کرد که ریاست آن با آقای ناطق نوری بود و هر چند در پی انتخابات مجلس پنجم اصلاح طلبان پیروز شده و همفکران ناطق نوری بازمانده بودند و دو ماه دیگر باید مجلس را تحویل رقیب می دادند، در اولین جلسه مجلس شورای اسلامی پس از ترور که دو روز بعد تشکیل شد رییس مجلس با تقبیح صریح ترور از سعید حجاریان به عنوان برادر سخت کوش و انقلابی یاد کرد. سخنان او بسیار گرم تر و احساسی تر از آنی بود که حدس زده می شد. 5. واکنش آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه تهران اما سرد بود. از سعید حجاریان، نام نبرد و به اشاره به عنوان رسمی او (نایب رییس سورای شهر تهران) بسنده کرد. هاشمی که خود زخم دیده ترور خرداد 58 و به خاطر سال های زندان با رنج و شکنج هایی از این دست آشنا بود، طبعا با این کار موافق نبود ولی احتمالا بابت اتفاقات دو ماه قبل از آن که در همان روزنامه صبح امروز مقاله مشهور اکبر گنجی با عنوان «عالیجناب سرخ پوش» چاپ شده بود دلخور بود. جایگاه سی ام فهرست مجلس ششم هم برای او قابل هضم نبود. رییس دوره های اول و دوم و سوم مجلس (تا نیمه) و رییس جمهور دو دوره در تهران در رتبه 30 قرار گرفته بود. سعید حجاریان به صراحت گفته بود کاندیدای مشترک با جناح راست نداریم و چون هاشمی در لیست جامعه روحانیت مبارز و مؤتلفه قرار داشت به خواست کارگزاران توجه نکردند و نام او را کنار گذاشتند و کارگزاران ناگزیر از ارایه لیست جداگانه شد. اصلاح طلبان البته برای این که نشان دهند این کار به لحاظ پروتکلی است نام فائزه هاشمی را نگاه داشتند منتها خود او تمایل نشان نداد و در جایگاه 64 قرار گرفت. 6. بیم و امید مرگ یا زنده ماند حجاریان، جامعه را فرا گرفت و شماری از جوانان در مقابل بیمارستان سینا تجمع کرده و دست به دعا برداشته اند. 20 سال بعد شبیه همین صحنه را با انگیزه های سیاسی کمتر و احساسی بیشتر در مقابل بیمارستان جم و پس از انتار شایعه درگذشت محمد رضا شجریان در شامگاه دوم اسفند 1398 دیدیم. نام شجریان آمد، جا دارد به نکته ای اشاره شود که خانم پوران گلفام همسر «فرهاد مهراد» خواننده محبوب و مشهوربه ماهنامه «اندیشه پویا» گفته بود. این که «فرهاد» به شدت از خبر ترور حجاریان غمگین شده و هر چند مقابل بیمارستان سینا نرفته بود اما 48 ساعت برای او دعا می کرده است. حجاریان جایی گفته است بسیار افسوس خوردم که از این موضوع بعد از درگذشت فرهاد آگاه شدم و نیز به این خاطر که اصلاح طلبان چرا از این بخش از پایگاه اجتماعی غافل بودند. 7. در خاطرات احمد زیدآبادی - روزنامه نگار و نویسنده - نیز نکته جالبی درباره این ترور آمده است. او سال پیش این بخش از کتاب «در گرگ و میش هوای خرداد» را پیش از چاپ در اختیار روزنامه سازندگی قرار داد:

«در آن روزها من که از پیروزی اصلاح طلبان در مجلس ششم به شوق آمده بودم؛ برای تحلیل اوضاع سیاسی با سعید حجاریان تماس بیشتری داشتم. یک روز غروب که با سعید در خیابان ولی عصر نرسیده به سه راه فاطمی گرم گفت‌وگو بودیم، پیکان فرسوده‌اش بنزین تمام کرد. دو نفری از ماشین پیاده شدیم که آن را تا پمپ بنزینی در همان نزدیکی هل دهیم. در طول مسیر متوجه شدم که حجاریان به طور نامتعارفی به اطراف خودش دقتی ندارد و فقط جلوی پایش را نگاه می‌کند. درست به خلاف من که معمولا چشم‌انداز اطرافم را زیر نظر دارم و بیشتر چشم به دوردست می‌دوزم تا جلوی پایم.

از هنگامی که سعید وارد شورای شهر شده بود، من او را زیاد نمی‌دیدم و معمولا هنگامی که برای دیدن علی رضایی به دفتر روزنامه صبح امروز می‌رفتم؛ فرصتی هم برای گفت‌وگو با او دست می‌داد. او بعضا اصرار داشت که برای دیدنش به محل شورای شهر در خیابان بهشت بروم، اما آنجا از محل روزنامه همشهری دور و درعین‌حال نهادی رسمی بود و این دو مرا برای رفتن به آنجا ترغیب نمی‌کرد. با این حال، پس از پر کردن باک پیکان در پمپ بنزین خیابان فاطمی، با هم قرار گذاشتیم که صبح روز 22 اسفند در محل شورای شهر همدیگر را ببینیم. با این قرار که البته من آن را مشروط به حال و هوایم در آن روز کردم، از او جدا شدم و سمت خانه مان رفتم.

صبح 22 اسفند من حسی برای ترک خانه در خود ندیدم و با به یاد آوردن شرط و شروطم با سعید، ترجیح دادم که به جای رفتن به خیابان بهشت، خود را برای عزیمت به سمت روزنامه آماده کنم.

هنوز خانه را ترک نکرده بودم که تلفن منزل به صدا درآمد. آن سوی خط نیلوفر قدیری از همکارانم در سرویس خارجی روزنامه همشهری بود که با صدایی گرفته گفت؛ گویا در مقابل شورای شهر به سعید حجاریان شلیک شده است! با دلهره و دستپاچگی پرسیدم؛ یعنی چی؟ یعنی مشکلی براش پیش آمده؟ نیلوفر پاسخ‌اش به گونه‌ای بود که یعنی کار سعید تمام شده است. پای تلفن وا رفتم و مدت زمانی طول کشید تا حواسم را جمع و جور کنم. مهدیه که حالم را دید با ترس و وحشت پرسید چه خبر شده؟ گفتم؛ حجاریان را ترور کردند!

بیش از آن معطل نماندم و با عجله خودم را به روزنامه رساندم. نخستین خبری که در روزنامه شنیدم این بود که حجاریان در جریان ترور کشته نشده و به حال کما به بیمارستان سینا منتقل شده است. این خبر مرا قدری آرام کرد؛ گرچه نگرانی همچنان پا برجا بود. وقتی جزئیات ماجرای ترور حجاریان را به نقل از رسانه‌ها خواندم؛ پیش خود اندیشیدم که اگر صبح آن روز بر سر قرارم با او حاضر می‌شدم؛ چه بسا ممکن بود با دیدن تروریست‌ها به او هشدار دهم! به نظرم آمد که اگر حجاریان اطراف‌اش را می‌پایید و صرفا به جلوی پایش توجه نمی‌کرد؛ می‌توانست از عملیات ترور جان سالم به در ببرد. با این حال، حضور من در آن ساعت در جلوی شورای شهر می‌توانست برایم خطرآفرین هم باشد؛ البته نه از باب آنکه هدف مهاجمان قرار گیرم، بلکه بدان علت که متهم به شرکت در توطئه ترور او شوم! از قضا احمد حکیمی‌پور عضو شورای شهر تهران به همین اتهام دستگیر شد. پس از دستگیری حکیمی‌پور، روزنامه رسالت درباره اقدام به خودکشی او در زندان به زعم خود هشدار هم داد! من این هشدار را خطرناک تلقی کردم و با نوشتن یادداشتی در ستون نقد روز همشهری در‌باره سر‌به‌نیست کردن احتمالی حکیمی‌پور اظهار نگرانی کردم.

حکیمی‌پور پس از مدتی آزاد شد؛ اما روزنامه رسالت پس از آن با ذکر حروف نخست اسم و فامیل هدی صابر، رضا علیجانی، تقی رحمانی و من، چهار نفر ما را به دست داشتن در ترور حجاریان متهم کرد! این نوشته زمینه مناسبی برای شکایت از روزنامه رسالت... برای ما چهار نفر فراهم کرد. این بود که به اتفاق هم به یکی از مراکز قضایی مراجعه کردیم و شکایتی را به ثبت رساندیم.» 8. ترور سعید حجاریان به دست یک جوان کم سن وسال از طیف نیروهای انقلابی و مدیریت یک روزنامه صریح اللهجه و نزدیکی به رییس جمهور اصلاح طلب و جان بردن از ترور به رغم تحمل مصایب آن چهار مؤلفه ای است که یادآور دکتر سید حسین فاطمی است. دو گانه ها از این قرار: «محمد مصدق / محمد خاتمی»، «حسین فاطمی / سعید حجاریان»، «روزنامه باختر امروز / روزنامه صبح امروز». «محمد مهدی عبد خدایی 19 ساله / سعید عسگر 19 ساله». با این حال حجاریان به این تشبیه علاقه ای ندارد و مشخص نیست از سر تواضع است یا دوست نداشته به سرنوشت فاطمی دچار شود. چون فاطمی سه سال پس از ترور اعدام شد و حجاریان 20 سال پس از ترور همچنان در حال فعالیت فکری است. 9. هر چند مهم ترین نشریات اصلاح طلب کمتر از دو ماه بعد از ترور و در بامداد 4 اردیبهشت 1379 توقیف شدند اما صبح امروز در موج اول نبود و چند روز بعد توقیف شد. بهانه سعید مرتضوی هم این بود که مدیر مسؤول در وضعیتی نیست که بتواند بر مطالب نظارت کند! حال آن که امکان معرفی مدیر مسؤول جدید و اعلام نظر هیأت نظارت بر مطبوعات در این مورد وجود داشت. 10. تا پیش از انتشار روزنامه همشهری روزنامه ها تنها 4 روز و نهایتا هفته اول عید نوروز تعطیل بودند چون تعطیلات رسمی نوروز تنها 4 روز است و 13 روز مربوط به مدارس است. کما این که عزل یا استعفای آیت الله منتظری در هشتم فروردین 1368 در روزنامه ها (کیهان، اطلاعات، رسالت، جمهوری اسلامی و ابرار) انعکاس یافت.

همشهری اما دو هفته تعطیل کرد و این سنت رایج شد و از آن پس روزنامه ها مثل محصلین به تعطیلات نوروزی می روند و اگر هم بخواهند منتشر شوند چاپخانه ها و توزیع فعالیت نمی کنند. در نوروز 79 اما شماری از روزنامه های مستقل تصمیم گرفتند هر روز به نوبت منتشر شوند و با چاپخانه و توزیع نیز هماهنگ شد تا اگر اتفاقی افتاد جامعه در خلأ نباشد و می توانید با امروز و انواع کانال های تلگرامی و سایت ها مقایسه کنید تا ببینید در این 20 سال چه تحول شگرفی رخ داده است. یک روز هم سهم روزنامه ما (پیام آزادی) بود و من نیمه عید به تهران بازگشتم اما تنها دو نفر از تحریریه و یک نفر از بخش فنی آمده بودند! با این حال و به هر جان کندنی بود 4 صفحه منتشر کردیم تا به عهد خود وفا کرده باشیم.

لینک کوتاه: asriran.com/0030tQ
از فرهاد مهراد تا ناطق نوری؛ 10 نکته و خاطره در بیستمین سالگرد ترور حجاریان 2