از لبخند برجام تا اشک شانگهای / لطفا زاکانی به راه قالیباف نرود!
"پیوستن ایران به سازمان شانگهای" یک رویداد امیدوارکننده است. اما کسانی از جریان چپ ایرانی تصمیم گرفتهاند با رویکردی متفاوت به استقبال چنین رویداد امیدآفرینی بروند!
سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. 7:30 هر روز با بسته ویژه خبری - تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
زمانی برای شناساندن "القاگران ناامیدی" به مردم
از لبخند برجام تا اشک شانگهای!
ورود ایران به باشگاه اعضای رسمی پیمان شانگهای در دولت رئیسجمهور رئیسی؛ اقدام امیدبخشی است که منتج کردن آن به دستاوردهای مختلف و گزارش لحظه به لحظه به مردم در این باره؛ بسته به عملکرد مسئولان دولت است. و این مواجهه منطقی با یک رویداد امیدآفرین بینالمللی است.
اما جهان برخی اصلاحطلبان، ماهیتی متفاوت دارد!
احمد زیدآبادی، از فعالان چپ در بخشی از یک یادداشت در شماره یکشنبه گذشته روزنامه آرمان ملی در این رابطه نوشته است: نگاهی سطحی به کشورهای عضو سازمان شانگهای به روشنی نشان میدهد که پیوندهای چندان عمیقی بخصوص از لحاظ سیاسی و امنیتی بین آنها وجود ندارد و این سازمان عملا به محل حضور قدرتهای رقیب در بخشی از آسیا تبدیل شده است. رابطه سرد و بعضا تشنجآمیز هندوستان با چین و پاکستان، بهخودی خود، از میزان پیوند و همبستگی اعضای سازمان شانگهای پرده برمیدارد. بنابراین، تصور اینکه سازمان شانگهای باشگاهی از کشورهای قدرتمند آسیایی در برابر کشورهای غربی است، پایه و اساس محکمی ندارد.
او سپس با برشمردن دو نتیجه غیر اقتصادی برای این رویداد، تأکید میکند: مسیر عضویت کامل ایران در سازمان همکاریهای شانگهای به نقطهای خلاف گفتمان مورد علاقه آنها (اصولگرایان) ختم میشود.[1]
در کنار زیدآبادی، احمد شیرزاد هم در یادداشتی دیگری در همین شماره آرمان ملی، با اشاره تلویحی به عضویت ایران در پیمان شانگهای نوشته است:
"در مساله واکسن و مشکلات فراوان ناشی از همهگیری کرونا، واجب بود دست همکاری به سایر کشورها داده شود و همینطور که دیده شد رئیس دولت پیشقدم شد. باز هم شرایط همیشه به این سادگی نخواهد ماند. خوشبختانه در این مورد ناچار نبودند با کشورهای اروپایی تعامل کنند اما همیشه چنین نیست و بالاخره در تعاملات جهانی، ناچار به همکاری با همه بهخصوص قدرتهای بزرگ خواهند شد. نمیتوان دنیا را در 4 کشور که ایران با آنها در ارتباط است، خلاصه کرد و این باور اصولگرایان نادرست است. واقعیت این است که چندان نمیتوان امیدوار بود ایران در مخاصمه با تمام کشورهای غربی باشد اما پاکستان، ترکیه، ترکمنستان یا دیگر همسایهها به ایران روی خوش نشان دهند. همه این کشورها در مقابل کوچکترین برخورد آمریکاییها از اقدام خود منصرف میشوند و حاضر نخواهند بود رابطه خود را با کشورهای غربی برای داشتن ارتباط با ایران خراب کنند."[2]
*دو مواجهه اشاره شده از سوی فعالان اصلاحطلبان با خبر خوب عضویت ایران در سازمان شانگهای؛ شاقول مناسبی برای سنجش رویکردهای آقایان است.
که بر سر شاخه نشستهاند و بن میبرند یا اینکه از امید و لبخند مردم استقبال میکنند و خوبی رخ داده را ولو در کارنامه رقیب هم که باشد میپسندند یا نه؟!
البته جریان اصلاحات و رجال ستادی آن سالهاست که باب رواداری امید و لبخند به مردم ایران را بستهاند و هیچ دستور کاری غیر از القای ناامیدی و پمپاژ یأس ندارند.
و ایضا انتظار امیدآفرینی از جریانی که هیچ دستور کاری غیر از ایجاد "فتنه اقتصادی" و ناامید کردن مردم از نظام اسلامی ندارد؛ چندان بخردانه نیست.
جالب است که چپهای ستادی از توافق ضعیف، بیمبنا، بیدستاورد و پر از دروغ و جاسوس برجام حمایت کردند اما حاضر نیستند از اقدام رسمی در پیوستن به سازمان شانگهای استقبال کنند و آنرا مطلوب بنامند!
آنچه که اشاره کردیم از باب ثبت در تاریخ و مستند سازی یک رویکرد بود.
تا مردم، جوانان و نسلهای آینده بدانند که یک جریان سیاسی چگونه میتواند به "عنصر نامطلوب" علیه مردم و کشورش تبدیل شود و هر سپیدی را تبدیل به سیاهی کند.
دقت شود که همانطور که در مقدمه اشاره کردیم؛ پیوستن ایران به یک سازمان بینالمللی تأثیرگذار حتما و یقینا اقدامی امیدآفرین است که باید از آن استقبال کرد. اما اینکه آقای رئیسی و دولت سیزدهم بتواند از دستاوردهای انتظاری این رخداد استفاده کند و گزارش قابل لمسی در این باره به مردم بدهد؛ مسئله دیگریست که باید منتظر نتایجش ماند.
***
وحشت اصلاحطلبان از تکرار مدیریت جهادی در شهرداری تهران
لطفا زاکانی به راه قالیباف نرود!
امتداد گزارش داد: حزب اتحاد ملت اخیرا در بیانیهای پیرامون آغاز به کار شهرداری و شورای شهر جدید تهران، نوشته است:
"ما نگرانیم که آقای زاکانی شهرداری را به مسیر پرهزینه، قانونگریزانه و ضد اجتماعی که آقای قالیباف میپیمود برگرداند. آن راه جز آیندهفروشی، تخریب سرمایههای تاریخی و انسانی و زیستمحیطی، گران اداره شدن شهر و فسادهای بزرگ به جایی نمیرسد. ما نگرانیم که تهران به روزهای شوم شهرفروشی برگردد و قصه پرغصه تراکمفروشیهای بیحساب و بلندمرتبهسازیهای مخرب تکرار شود. این شهر در سه دهه اخیر بخش مهمی از میراث تاریخی، هویت فرهنگی، پیوستگی اجتماعی و منابع طبیعی خود را از دست داده و حیف است که بیش از این شاهد شهرخواری، گسیختگی اجتماعی و توسعه بیسامان کالبد شهری تهران باشیم. ما نگرانیم که رویکردهای پلیسی و اقتدارگرایانه به حوزه آسیبهای اجتماعی برگردد و به جای فقر با فقیر و به جای محرومیت با محروم برخورد شود. ما نگرانیم که شهرداری در سالهای آینده به روزهای پنهانکاری و گریز از شفافیت که امالفساد آفات ساختارهای اداری است، برگردد و دوباره معاملات و اطلاعات حوزههای مختلف شهرداری از دسترس شهروندان و متخصصان شهری دور نگه داشته شود."[3]
*در نگرانی ابراز شده تزویرهای بزرگی وجود دارد.
به این معنی که حزب اتحاد ملت عملا بخشی از آنچه که در دوران استیلای همپیمانان خودش بر شورای شهر پنجم رخ داده را به دوران قالیباف و مدیریت اصولگرایان بر شهرداری تهران ربط داده است.
جالب آنکه در بیانیه مذکور ادعا میشود که قالیباف شهر تهران را گران اداره کرده است!
این در حالی است که در دوران شهرداری اصلاحطلبان بود که همواره بر لزوم گرانی بلیط مترو تأکید میشد و حتی زمانی فرا رسید که نهاد شهرداری تهران رسما از سوی سازمان تعزیرات به عنوان گرانفروش شناخته و محکوم شد.[4]
و انصافا کسی نمیداند علت اینهمه پافشاری بر دروغ و کتمان تاریخ در اردوگاه اصلاحطلبان چیست؟!
آنها در بیانیهشان از این گفتهاند که راه قالیباف به "فسادهای بزرگ" منجر میشود! و این در حالی است که راه قالیباف به اذعان همه راه کارآمدی و مدیریت جهادی بود که توانست تهران را به اندازه پایتختهای بزرگ اروپا بسازد و مورد تحسین دوست و دشمن واقع شود.
بحث فساد نیز صرفا ادعاهایی است که اصلاحطلبان درباره بدهیهای شهرداری و املاک نجومی مطرح کردند... ادعاهایی که در هیچ محکمهای به اثبات نرسید و مدعیان آنها نه تنها نتوانستند هیچ مدرک مستدلی را ارائه کنند بلکه پس از اثبات دروغگویی؛ یا مثل محمود میرلوحی به زندان و شلاق محکوم شدند و یا مثل پیروز حناچی؛ حرفهای خود علیه قالیباف را پس گرفتند تا به جرم دروغگویی عازم زندان نشوند.[5]
بحث شفافیت و ادعای شفافیت نیز در حالی است که قالیباف پیش از اصلاحطلبان شورای پنجم از شفافیت گفت و سامانههای مربوط به شفافیت را راهاندازی کرد. بماند که اصلاحطلبان در شهرداری و شورای شهر نیز پیرامون شفافیت، مخدوش عمل کردند.[6]
پیرامون مابقی ادعاهای اصلاحطلبان نیز بیش از آنچه که گفتیم، حقیقتی وجود ندارد و پر واضح است که پای گذاشتن زاکانی در مسیر "مدیریت جهادی" که قالیباف بر طریق آن رفت؛ موجب سعادت دنیای و عقبای زاکانی و اصولگرایان شورای شهر ششم میشود.
گفتنیست، دکتر زاکانی در جلسات شورای شهر تهران با تکریم و احترام از کارنامه مدیریتی قالیباف یاد کرده است.
***
مسئولی که نباید در مقابل اشتباه مسئول بالاتر سکوت کند!
نامه امیرکبیر برای مشکلات امروز ما
در کتاب "نامههای امیرکبیر" به تدوین سیدعلی آل داود، نامهای از امیر به ناصرالدین شاه وجود دارد که خوانش آن حاوی درسهای بزرگی برای جامعه و سیاست ماست.
این نامه در سطحی از اهمیت قرار دارد که حتی در مقدمه کتاب نیز به آن اشاره شده و بعنوان سند استحکام شخصیتی امیر و حریت او از آن یاد میشود.
امیر در این نامه که در چارچوب مکاتبات جاری بین صدر اعظم و شاه تقریر شده؛ خطاب به ناصرالدین شاه مینویسد:
"قربان خاک پای همایون مبارکت شوم. دستخط همایون زیارت شد. اولا استفسار حال این غلام را کرده بودند، بد نیست. حکیم این غلام موسی کلیکه و ملامحمد هر دو هستند. ثانیا در باب سان سواره نانکلی، مقرر فرموده بودند که در میدان نمی شود بیرون بروید. اگر «آجودان باشی» عرض کرده یا خود اختیار فرموده اند، امر با قبله عالم است و لکن به این طفره ها و امروز و فردا کردن و از کار گریختن در ایران، به این هرزگی، حکما نمی توان سلطنت کرد.
گیرم من ناخوش، یا مردم! فدای خاک پای همایون، شما باید سلطنت بکنید یا نه؟ اگر شما باید سلطنت بکنید، بسم الله، چرا طفره می زنید؟ موافق قاعده کل عالم، پادشاهان سابق چنان نبوده که همگی در سن سی ساله و چهل ساله به تخت نشسته باشند - بلکه - در ده سالگی نشسته و سی و چهل در کمال پاکیزگی پادشاهی کردند.
هر روز، از حال شهر چرا خبردار نمی شوید که چه واقع می شود و بعد از استحضار چه حکم می فرمایند؟ از در خانه (همان دربار) و مردم و اوضاع ولایات چه خبر می شود و چه حکم می فرمایند؟ قورخانه (اسلحه خانه) و توپی که بایست به استرآباد برود، رفت یا نه؟ این همه قشون که در این شهر است، از خوب و بد و سرکرده های آنها چه وقت خواسته و از حال هر فوج (گردان) دایم خبردار شدند و همچنین بنده ناخوشم و گیرم هیچ خوب نشدم، شما نباید دست از کار خود بردارید یا دایم محتاج به وجود یک بنده ای باشید. اگرچه جسارت است اما ناچار عرض کردم. باقی الأمر همایون."[7]
*ملاحظه میشود که امیر در انتقادی مهیب اما متین و خردمندانه، سلطان صاحبقران را نکوهش کرده است که چرا از کار مملکتداری طفره میرود و وظایف خود را انجام نمیدهد.
آیا امیر نمیتوانست همچون بسیاری دیگر از رجال مملکتی، خود را هواخواه و چاکر بیچون و چرای مسئول بالادستی خود جلوه داده و از تمام قیام و قعود او تعریف و تمجید کند؟!
حتما میتوانست و یقینا با این کار بر اندوخته دنیوی خود افزوده بود و حکما به دستور شاه کشته نمیشد.
اما "عقلانیت حکومتی"، وجدان شیعی، مسئولیتپذیری و مردممداری میرزاتقی خان اجازه نمیدهد که چنین باشد و بعنوان یک مدیر اجرایی، از خطاهای رئیس خود چشمپوشی کند.
بلکه او بعنوان یک مسئول، باید به احترام خرد، به حکم اعتقاد به شریعت مقدس، برای مسئولیتپذیری و بخاطر مردم؛ از رفتار مقام بالاتر، که به اشتباه بودن آن یقین دارد انتقاد کند و برای بیان این انتقاد نیز از مقام انتقاد شونده هیچ هراسی به دل راه نمیدهد.
و این همان درس بزرگ امیر به مسئولان ایرانی و به مردم ایران است.
که "انتقاد اصولی" را خاصه در سیاست که کلید حل و پیشرفت در تمام مسائل است، پاس بداریم و آنرا با هیچ چیزی سودا نکنیم.
قابل تأمل است که کارنامه اجرایی امیرکبیر در سمت صدر اعظمی ایران؛ اگرچه کوتاه بود اما به دلیل همین برخورداری از عقلانیت حکومتی و وارستگی بود که آنسان پر بار شد.
و آنچنان پر بار که همه محققین و پژوهشگران در قبالش حیرتزدهاند.
بیان این نکته نیز ضروریست که؛ امیرکبیر کسی را اینچنین به ورطه نقد و مذمت اصولی کشیده است که سلطان بوده نه یک انسان معمولی.
و سلاطین نیز آنچنان که تاریخ روایت میکند؛ بعضا در خونخواری و خونریزی هیچ مانعی را در مقابل خود نمیدیدند و در کتب تاریخی مواردی از اعدام در مقابل انتقاد؛ حتی پس از کسب اماننامه از سلطان دیده میشود.
"نقد اصولی" و راهی که امیر بر آن رفته صد البته چیزی جز توصیه امیرالمؤمنین (ع) نبود و نیست و ایضا شاهدیم که این مقوله در نظام جمهوری اسلامی ایران نیز مورد تأکید مکرر رهبر معظم انقلاب نیز قرار دارد و ایشان حتی به مسئولان تأکید کردهاند که انتقاد را ولو با فریاد نیز پذیرا باشند.
به تأسی از امیرکبیر و یادگاران مانای او در اجرائیات حکومتی ایران بدانیم که امر حکومت جز با انتقاد اصولی و پذیرش آن اصلاح نمیشود و این مسئله البته به اهتمامی همگانی نیاز دارد. اهتمامی که البته نقش مسئولان دولتی در آن بیش و پیش از همه تعریف شده است.
چه اینکه اصلاح امر حکومت به معنی اصلاح زندگانی مردم است.
***
1_ https://www.armanmeli.ir/fa/main/print/322746
2_ https://www.armanmeli.ir/fa/main/print/322724
3_ http://emtedad.news/?p=4008
4_ https://www.tasnimnews.com/fa/news/1399/02/15/2256683
5_ mshrgh.ir/1180731
6_ http://fna.ir/1cvsf
7_ https://hawzah.net/fa/Note/View/50000