استعفای عارف؛ تشتت اصلاحطلبان و انتخابات 1400
صبح روز شنبه خبر استعفای عارف از ریاست شورای عالی اصلاحطلبان منتشر شد. استعفای محمدرضا عارف از ریاست شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، چند ماه پس از استعفای عبدالواحد موسوی لاری از نایبرئیسی این شورا بهوقوع پیوست.
با اتفاقاتی که رخ داده است احتمالا باید شاهد پایان فعالیت شورای عالی اصلاحطلبان باشیم. نهادی که بهعنوان تشکیلات عالی اصلاحطلبان شکل گرفت و دو تجربه موفق در دو انتخابات 94 و 96 را در کارنامه داشت. استعفای موسوی لاری و عارف احتمالا زمینه را برای بازنگری اصلاحطلبان در فعالیت تشکیلاتی فراهم میکند. این اتفاق در حالی رخ میدهد که کمتر از یکسال دیگر به انتخابات ریاستجمهوری 1400 باقی است.
قاعدتا در فاصله زمانی اندکی که تا انتخابات 1400 باقی مانده است انتظار این بود که اصلاحطلبان خود را برای حضوری منسجم در انتخابات پیشرو آماده کنند اما ظواهر امر گویا آن است که تاکنون نهتنها چنین امری محقق نشده است بلکه این جناح سیاسی در نهایت تشتت به سر میبرد. مهمترین نشانه آن هم میتواند استعفای موسوی لاری و عارف باشد.
این وضعیت در حالی رخ داده است که انتخابات ریاستجمهوری در کشور باید رقابتی باشد و ابدا نمیتوان کشور را با یک جناح سیاسی اداره کرد. تکقطبیشدن سیاست، ثمرهای جز ناامیدی برخی گروههای اجتماعی از مشارکت در نظام سیاسی حاکم ندارد. بهعلاوه تکقطبی شدن ناگزیر باعث فساد جناح حاکم میشود.
پس طبیعتا نظام جمهوری اسلامی برای بقای خود به فعالیت جدی اصلاحطلبان نیاز دارد اما متاسفانه شرایط اصلاحطلبان، مساعد فعالیت جدی نیست. احتمالا مهمترین علت این عدم تحرک، کارنامه ضعیف دولت روحانی و فراکسیون امید مجلس دهم است. عملکرد دولت که نیاز به گفتن ندارد و عملکرد فراکسیون امید هم متاسفانه حداقل برای هواداران اصلاحطلب قابل قبول نبوده است.
کارنامه دولت و فراکسیون امید بیش از همه، هواداران اصلاحطلبان و گروههای اجتماعی ایشان را ناامید کرده است. متاسفانه این ناامیدی باعث شده است ایشان فعلا قید مشارکت سیاسی را بزنند. البته در این میان بد نیست به برخی از ناملایمتها در پیشبرد برنامه اصلاحطلبان اشاره کرد. حاکمیت هم در این سالها آنچنان که باید و شاید فضا را برای پیادهسازی ایدههای اصلاحطلبان همراه نکرد.
با این شرایط به نظر میرسد اصلاحطلبان در درون خود نیاز به بازسازی فکری و تشکیلاتی دارند. اصلاحطلبان میبایست در گام اول بر گفتمان اصلاحطلبی متمرکز شوند و حدود و ثغور آن را مشخص کنند. ایشان در این مسیر باید با ایدههایی که نسبتی با آرمانهای انقلاب اسلامی و راه امام ندارند فاصلهگذاری کنند و مرز گفتمانی خویش را مشخص کنند.
بهعلاوه از جهت ایجابی میبایست مشخص کنند که آمال و آرزویشان برای اداره این کشور چیست. برای تبیین درست این موضوع میبایست ابتدا آسیبشناسی گفتمانی را با مرور تجربههای سی سال گذشته مدنظر قرار دهند. مثلا در حوزه سیاست خارجی باید مشخص کنند آورده سیاست تنشزدایی چه بوده و آیا همچنان طرحشان برای سیاست خارجی همان است و روزآمد نشده است؟ مشابه این پرسشها درباره سیاست داخلی، اقتصاد و فرهنگ هم قابل طرح است.
بازسازی گفتمانی طبیعتا با بازسازی تشکیلاتی همراه میشود که آن هم نیازمند آسیبشناسی است. روش سیاستورزی اصلاحطلبان در هفت سال گذشته مورد انتقاد جدی است. مهمترین انتقاد هم ذبح اصلاحطلبی به پای حسن روحانی با هدف ماندگاری بیشتر در قدرت است.
اصلاحطلبان میتوانستند در سال 96 راه خود را از روحانی و دولتش جدا کنند. طبعا در آن صورت کارنامه دولت دوم روحانی به پای آنها نوشته نمیشد. هرچند چنین تصمیمی این ضرر را برایشان داشت که از قدرت دور میشدند اما راه برای ادامه سیاستورزی بازتر میبود.
بازسازی گفتمانی و بازسازی تشکیلاتی در شرایط کنون برای اصلاحطلبان ضروری است و حتی شاید بتوان گفت برای پایداری جمهوری اسلامی باید به آن پرداخته شود.