اسکوچیچ: رئیس فدراسیون از من نفرت داشت؛ جایگاهم در افکار عمومی تضعیف شده / هم جدی هستم و هم مهربان؛ از نیمکت تیم ملی فوتبال راضی نیستم!
سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان گفت: از نیمکت تیم ملی راضی نیستم و در بعضی پستها مشکل داریم؛ مثل خط میانی که هافبک خوب کم داریم.
به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری دانا؛ دراگان اسکوچیچ، سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان پس از پایان اردوی یوزهای پارسی در قطر و شکست تیم ملی فوتبال ایران مقابل تیم ملی فوتبال الجزایر در یک بازی تدارکاتی، پیش از این که برای مرخصی چند روزه به کشورش بازگردد طی مصاحبهای به روایت ماجراهای چند وقت اخیر اعم از عقد قرارداد با فدراسیون فوتبال، اختلاف نظر با رئیس پیشین فدراسیون و شرایط رختکن تیمش پرداخت.
*به بهمن ماه سال 1398 برگردیم. اولینباری که پیشنهاد فدراسیون فوتبال ایران را دریافت کردی. آن موقع چه حسی داشتی؟ شوکه نشده بودی؟ نه. شوکه نشدم. اما بگذارید یک چیزی بگویم که تا به حال به زبان نیاوردهام. وقتی این پیشنهاد را دریافت کردم، قرار بود ایران را ترک کنم. آن زمان با وجود اینکه دستمزد من را پرداخت میکردند، پول بازیکنان نفت آبادان را نمیدادند و قول داده بودند پول آنها را پرداخت کنند. دل من نمیخواست و اصلا رغبتی نداشتم که مربی بازیکنانی باشم که حقوق نمیگیرند! گاهی 5 الی 6 باشگاه با من تماس میگرفتند اما قصد نداشتم آبادان را ترک کنم. استقلال، پرسپولیس، سپاهان و ذوبآهن با من تماس میگرفتند. *حتی استقلال و پرسپولیس هم تماس گرفتند؟ بله. همه این تیمها با من تماس گرفتند. در آن مقطع به آنها گفتم که دستمزد بازیکنان را پرداخت کنند اما اینکار را انجام ندادند. من هم گفتم: «با کمال احترام به آبادان، اگر نخواهم در باشگاههای بزرگ مربیگری کنم، ایران را ترک میکنم». 2 ساعت بعد از اینکه این قضیه نهایی شد و قراردادم را با نفت آبادان فسخ کردم، در فرودگاه بودم که این تماس با من گرفته شد. تمام عمرم خودم را برای همچین اتفاقی آماده کرده بودم و شک نداشتم که ظرفیت پذیرش این مسئولیت را دارم. *نگران اینکه مردم و رسانهها تو را به عنوان سرمربی تیم ملی نپذیرند، نبودی؟ من همیشه تمرکزم روی شغل خودم است و اینکه ببینم چه کاری از من برمیآید. معلوم است که به این مسئله فکر کردم. چون قبل از من اسمهای بزرگی در فوتبال ایران بودند. جو عمومی هیچ وقت همه فکروذکر من نیست اما هیچموقع هم دستکم نمیگیرم. *در سختترین روزهای 10 سال اخیر فوتبال ایران، مسئولیت تیم ملی را قبول کردی. ما در آستانه حذف از مقدماتی جام جهانی بودیم. به بحرین و عراق هم باخته بودیم! اما یکدفعه سرکار آمدی. ما آن 4 بازی حیاتی را بردیم. کاملا ورق را برگرداندی. خیلی از کارشناسها و رسانهها تصور میکردند ما دوباره به عراق و بحرین ببازیم و از دور مقدماتی جام جهانی حذف بشویم و تو هم بعد از آن کنار بروی. دور بعدی هم بدون دردسر صعود کردی. فکر میکنم کل تیم بهخاطر این ماجرا شایسته تقدیر است. قبول دارم که اوضاع بدی داشتیم. باید بازیهایمان را بدون اینکه حق داشته باشیم مساوی کنیم، در بحرین میبردیم. آن زمان مسئله «ویلموتس» هم بود. جو خیلی بدی در تیم ملی حاکم بود. خوششانس بودم. چون با وضعیت آشنا بودم و میدانستم باید سراغ چه راهحلی برویم. بازیکنها ثبات و خودباوری خوبی نشان دادند و از پس کار برآمدیم. بگذارید تا بگویم فدراسیون چهقدر به صعودمان باور داشت. آن موقع که قرارداد میبستم، «خراطی» مدیر تیم ملی بود. به من گفت: «قرارداد 2 ماهه بدون پرداخت با تو تنظیم میکنیم؛ چون به جام جهانی صعود نمیکنیم!» *یعنی منظورت این است که حتی مسئولان فدراسیون هم امیدی به این تیم نداشتند؟ نه. میگویم که این یک نمونه است. منظورم همه نیستند. همین که من را سرکار آوردند، یعنی بعضیها فکر میکردند من از پس این کار برمیآیم. گاهی این مسئله اذیتم میکند. در مورد خودم مثال میزنم؛ بعضیها میگویند که اینها نمیتوانند مقابل کرهجنوبی یا الجزایر بازی کنند! یا نمیتوانند در بازیهای بزرگ بازی کنند! نه اینها بازیهای بزرگ نیستند. بازیهای بزرگ ما مقابل عراق و بحرین بود. بازیهایی که اگر ما مساوی میکردیم یا میباختیم، حذف میشدیم. مثلا جلوی کره بدون 5 بازیکنمان حاضر شدیم. بازی با الجزایر هم که یک مسابقه دوستانه بود. *اگر «ویلموتس» مربی مانده بود، هیچکس امید صعود به جام جهانی را نداشت. مشکلات تیم و مشکل سازماندهی را میدانستم. این شاید از بقیه مسائل مهمتر بود. ما سعی کردیم این باور را دوباره به بازیکنان تزریق کنیم. آنها (بازیکنان) ذاتا برندهاند. اگر نبودند، 3 دور به جام جهانی نمیرسیدند که موفقیت واقعا شاخصی است. *باوجود نتایج خوبی که در مقدماتی جام جهانی با تیم ملی گرفتی، هم رسانهها و هم مردم به مرور نسبت به تو تردیدهایی پیدا کردند. اینکه در عصر شبکههای اجتماعی زندگی میکنیم را نمیشود انکار کرد. شخصا مشکلی ندارم. میتوانم فشار رسانهها را تحمل کنم و تمام زندگیام را زیر فشار گذراندهام. اگرچه برخلاف معمول خیلی ساکت هستم. من همیشه اهل مبارزه بودهام اما در ظاهر میخواهم در این شرایط سخت و جو دشوار، طوری مدیریت کنم که انگار مشکلی پیش نیامده و اوضاع آرام است. *این روحیه جنگندگی را بروز نمیدهی! یکی از بزرگترین انتقادهایی که از تو میشود این است که میگویند: «دراگان اسکوچیچ به عنوان سرمربی به جام جهانی میرود و در کنار بهترین مربیان ملی دنیا قرار میگیرد و همین برای او کافی است. تمام فکر او این است که صندلیاش را حفظ کند و برای هیچچیز نمیجنگد». ترسی برای از دست دادن شغل فعلیام ندارم. بارها گفتهام و الان هم میگویم که این برگ برنده من است. چون تصمیم گرفتم در ظاهر ساکت باشم. اما معنی آن این نیست که هر روز برای مهیای کردن شرایط بهتر برای تیم ملی با فدراسیون نمیجنگم. *بهتر نبود که علنی به همه نشان بدهی که من دارم برای تیم ملی میجنگم؟ درسته. همچین کاری باعث میشود تصویر متفاوتی از من شکل بگیرد. حق با تو است. من در ظاهر آدم آرامی هستم اما واقعیت یک چیزدیگری است. به اشتباهاتم اعتراف میکنم. بیرون، جاروجنجال نمیکنم اما کاملا با تصویری که مردم از من دارند، آدم متفاوتی هستم. *مردم و رسانههایی که از بیرون به تیم ملی و شخصیت شما نگاه میکنند، میبینند که شما درخواست یک کمپ تمرینی و روند آمادهسازی مناسب برای تیم ملی داشتید اما هیچکدام برآورده نشده. اما در گذشته دیده بودیم که مربیهای قبلی برای حق تیم ملی با رئیس فدراسیون درگیر میشوند، جلوی وزیر ورزش و حتی رئیس جمهور کشور میایستند تا بتوانند خواستهها و برنامههایشان را عملی کنند. همیشه میجنگم. هدفم این است که کار خودم را انجام دهم. مطمئنم با ارتباطاتی که دارم، میتوانیم کمپهایی را بگیریم اما این کار فدراسیون است. بعد از قرعهکشی جام جهانی، من 20 روز اینجا بودم. بعد از 20 روز از خانه بیرون آمدم و هیچکس صحبتی با من نکرد. گوشیام را درآوردم تا یک چیزی را نشانتان بدهم. من 44 صفحه برنامه برای آمادهسازی نوشتم. *کی این برنامه را نوشتی؟ 2 ماه پیش. بعد از قرعهکشی جام جهانی این برنامه را برای فدراسیون نوشتم: «برای کمپ اول باید 3 بازی انجام دهیم، در یکجا متمرکز باشیم و حداقل رفتوآمدهای ممکن را داشته باشیم». در مورد حریفان چیزی که در برنامه نوشتم خیلی مهم است. چون زیاد دیدم که در رسانههای میگویند: «من فقط میخواهم جان سالم بهدر ببرم». *میگفتند که «اسکوچیچ» از رقبای قوی میترسد! اینجا نوشتم: «باکیفیتترین رقبای ممکن». این یعنی چی؟ یعنی هر تیمی که میخواهد با ما بازی کند. باکیفیتترین رقبا یا شبیهترین تیمها از نظر خصوصیات به تیمهای ملیای که در جام جهانی با آنها بازی داریم. این یعنی اینکه من دنبال حریفان قوی برای تیم ملی بودم. در عرض 2سالونیم، 4 مدیرمختلف در فدراسیون بودند؛ این کار را سخت میکند. *تو باید به آنها بگویی که من این خط قرمز را دارم. اگر از این خط قرمز رد بشوید، استعفا میدهم. ما یکی بعد از دیگری فیفادیها را از دست میدهیم. فرصت برای برگزاری کمپهای تمرینی را یکی بعد از دیگری از دست میدهیم. اصلا خط قرمز تو کجاست؟ هر روز خط قرمزهایم را نشان میدهم. در تمام مکالماتم خط قرمزهای من مشخص است و هر روز مشغول جنگیدن هستم. بارها به وضوح گفتهام که چه چیزهایی میخواهم و چه چیزهایی نمیخواهم. بهترین شرایط را برای تیم ملی میخواهم. بچهها هم لیاقتش را دارند. میخواهم حداقل اوضاع مثل قبل باشد. من بارها شغلم را وسط گذاشتهام. *خب این خط قرمز چه چیزی است و کجاست؟ خط قرمز من این است؛ مثلا من الان با این فدراسیون قرارداد دارم. 2سالونیم برای یک هدف تلاش کردم و گفتم هر روز دارم این خطوط قرمز را نشان میدهم. *اگر فدراسیون فوتبال نتواند هیچ مسابقه دوستانهای برای فیفادی بعدی جور کند، چه کاری میکنی؟ به آنها گفتهام که باید الان این کار را انجام بدهند وگرنه خودم انجاماش میدهم. حرف خودم را خیلی واضح به آنها گفتهام. این وظیفه من نیست و من در کاری که وظیفهام نیست، دخالت نمیکنم. اما اگر کارشان را انجام ندهند، من به عنوان مربی خودم این کار را انجام میدهم. *درباره بازی با کانادا حرف بزنیم. قرار بود جلوی کانادا بازی کنیم و اول اعلام شد که در کانادا فقط یک بازی میکنیم. بعد گفتند 2 بازی دیگر هم برای این اردو جور میشود. اما مطابق انتظار این اردو کنسل شد. من فقط مربی فوتبال هستم. فقط به این فکر میکنم که بازی با کانادا بازی خوبی برای ماست. چون قرار بود با تیمی بازی کنیم که سبک فوتبالی شبیه به آمریکا داشت و حریف خوبی بهحساب میآمد. اما همانجور که گفتم و برنامه را برای شما خواندم، من دنبال 3 مسابقه بودم. چون به نسبت یک بازی دوستانه، اردو خیلی دور بود و میخواستیم 3 بازی انجام دهیم. آخرسر هم آن اتفاقها افتاد. من الان باید اقرار بکنم که ما نمیتوانستیم بازیای با تیمهای اروپایی برگزار بکنیم. *فکر کنم فقط یک بازی جلوی کانادا قطعی شده بود! با اکوادور هم داشتند صحبت میکردند. من حتی خواستم بازی سوم هم برگزار کنیم. اما از بازی با اکوادور هم منع شدیم! *برای بازی جلوی کانادا قرارداد داشتیم. پس فکر میکنم فقط بازی با این تیم قطعی بود. برنامه این بود که به آنجا بروید و این همه مسافت را طی کنید! من هیچوقت نخواسته بودم که یک بازی بکنیم. من دنبال 3 تا بازی بودم اما نمیدانم چطوری این قرارداد را بستند. نمیدانم مجبور بودیم آنجا برویم یا نه! از شرایط قرارداد بیخبرم! اصلا ایده من نبود که به خاطر یک مسابقه به یکجای دیگر دنیا برویم. به نظرم همچین ایدهای احمقانه است! بازی با اروگوئه هم همینطور. به من میگفتند که برای چی بازی با اروگوئه را رد کردی؟ معلوم است، چون بدن بازیکنان نابود میشود. هیچکس از همچین ایدهای استقبال نمیکند. *پس دلیلش این نبود که مثلا ترسیده باشی؟ از چی ترسیده باشم؟ همین الان گفتم. بگذارید یکبار دیگر تکرار کنم: «باکیفیتترین رقبای ممکن». من آدم ترسویی نیستم. کسی نیستم که فرار کند و دنبال راه راحت باشد. *به جای رفتن به کانادا یا اروگوئه به قطر رفتی. در آن گرما و هوای شرجی دوحه فقط جلوی ترکیب نهچندان قوی الجزایر بازی کردی. درسته. اما چه کار میشود کرد؟ سعی کردیم چندتا بازی ترتیب بدهیم اما تنها گزینه ممکن بازی کردن با تیمی بود که به قطر میآید. مسئله اصلی آبوهوا نبود. مسئله این بود که در این اوضاع نامطلوب، یک راهحل پیدا کنیم. *بیشتر بازیکنان از کمپ تمرینی قطر راضی نبودند. من هم همینطور! اما نباید فراموش کنیم بعد از ماجراهای بازی با کانادا، شرایط چهطور بوده. این امکان وجود نداشت که در عرض 3 روز، 3 بازی برای ما جور شود. در این شرایط، چنین چیزی غیرممکن بود. از کسی نمیخواهم دفاع کنم. خودم اولین کسیام که میگویم که ناراضی هستم. فکر میکنید که راحت بود که 15 روز با این بازیکنان به آن کمپ کوچ کنی و فقط روز آخر بازی داشته باشی؟ *مشکل این است که مسئولان فدراسیون فوتبال اصلا از شما حساب نمیبرند! از چه نظر از من حساب نمیبرند؟ بیرون بیایم و دادوبیداد کنم؟ لازم نیست که از من حساب ببرند. مسئولیت فوتبال ایران یک کشور با 85 میلیون نفر جمعیت دست آنها است. نه فقط من، همه ما به این موارد نیاز داریم. چرا باید حساب ببرند؟ قبلا هم گفتهام که جلوی شما رسانهها و در ظاهر، یک رفتاری ارائه میدهم اما رفتارم جلوی مسئولان کاملا متفاوت است. طی این 2 سال میتوانید با چندتا از تصمیماتم به شخصیت من پی ببرید. میخواهم در مورد مصاحبه قبلی با «علی دایی» حرف بزنم. من هم تو و هم «علی دایی» را تحسین میکنم. او فقط یک اسطوره نیست، قهرمان فوتبال ایران است. من هم تحسیناش میکنم. گفته شد که من گفتم بازیکنان ایرانی تاکتیکپذیر نیستند. من هیچوقت همچنین حرفی نزدم. *همان مصاحبه «مهدی طارمی» بله. حرف من این است و هیچوقت همچین چیزی نگفتم. من گفتم که ما همگی جای پیشرفت داریم. شما خودت در کاری که داری، جای پیشرفت نداری؟ نفر اولی اما میتوانی پیشرفت کنی. خودم هم میتوانم. بعد از آن ماجرا جنجالهای زیادی بهپا شد. *خیلی از منتقدهای شما در رسانهها توقع داشتند که بگویید: «دیگر بس است! من استعفا میدهم». برای استعفا دادن، لازم نیست پرچم دست بگیرم و به خیابان بیایم. خیلی پیش آمده که بخواهم استعفا بدهم. خیلی پیش آمد که همچین جروبحثهایی داشته باشم. سر بازی با بحرین هم همین بود. میدانید مربیها برای دور مقدماتی کی قرارداد بستن؟ 10 روز قبل از بازی آخر! *منظور شما کادرفنی است؟ بله. یک روز قبل از بازی آخر جلوی لبنان قرارداد بستند. میدانید یکی از مشاورهای من کجا قراردادش را بست؟ پشت آمبولانس، در ورزشگاه آزادی و در آخرین تمرین قبل از بازی با عراق، قرارداد بست! وقتی این اتفاق افتاد، مربیها را از آمدن به جلسه تمرین قبل از بازی با عراق منع کردم. حالا چه میگویید؟ *آیا دستیارانت را فقط خودت انتخاب کردی؟ اگر منظورت ایرانیها است، بله. *«کریم باقری» چی؟ او هم همینطور. او را من به تیم ملی آوردم. با فدراسیون خیلی صحبت کردم که مشکل رفتنش را حل کنیم ولی این دیگر به فدراسیون مربوط میشود. به فدراسیون واگذار کردم و آنها گفتند که نمیشود یکنفر هم عضو باشگاه باشد و هم برای فدراسیون کار کند. من هم حل این مشکل را به خودشان واگذار کردم. *سرپرستهای فعلی و قبلی تیم ملی چی؟ من انتخابشان نکردم. *رابطهات با آنها چهطور است؟ رابطه حرفهای داریم. *فقط حرفهای. یعنی دوستانه نیست؟ نیازی نیست جمعهها باهم برویم و کباب بپزیم. *با آقای «خورشیدی» چهطور؟ آن هم حرفهای. *مطمئن هستم که اسم «خوبان عالم» به گوش تو خورده. شک ندارم که فارسیاش را هم متوجه میشوی. لطفا صادقانه بگو. شایعه شده بود که جادوگرها در اطراف تیم ملی و بعضی اعضای کادر هستند. آیا هیچوقت توصیهای.... نه. *مثلا توصیه از طرف آدمهای نزدیک به آقای «عزیزیخادم»؛ مثلا آقای «خورشیدی» به شما بگوید که این شماره پیراهن را به آن بازیکن بدهید. نه. بیخیال! هیچکس. با این وضع که پیش میرویم، شما باید توضیح بدهید؛ چون من از آن بیخبر بودم. *حتما یک چیزهایی به گوشات خورده؟ بله. نمیدانم در عمل به چه شکلی بوده. شاید خبر نداشتم. *مثلا یکی میگفت که «امید نورافکن» شماره 7 میپوشید چون شمارههای 5، 7، 9 و 11 عددهای خاصی هستند و برای تیم ملی شانس میآورند. یعنی چی شانس میآورند؟ قبلا هم گفتهام که من همچین چیزی را قبول ندارم. *در یک مقطعی «عزیزیخادم» از شما نفرت داشت و این حس هم دوطرفه بود. حرف من را قبول داری؟ بله. *بعد از آن کمپ بحرین که به ایران آمدید، «عزیزیخادم» مصاحبه کرد و گفت: «دراگان مربی ماست اما باید اتفاقات بعدی را بادقت بررسی کنیم!» ما آن موقع، 4 بازی مهم را پشتسرهم برده بودیم. اما باتردید در مورد تو حرف میزد. بگذارید یک چیزی درباره کمپ بحرین به شما بگویم. وقتی برگشتم و درحالی که آن نتایج را در آن شرایط دشوار گرفته بودم، یکدفعه هر کی در اطراف من بود غیباش زد. دیگر تنها شده بودم. وقتی گفتم کی باید درباره آینده جلسه بگذاریم؟ گفتند عجله نکن! من هم عجله نکردم و به دبی رفتم. وقتی برگشتم هم باز گفتند عجله نکن و صحبت میکنیم. همچین وضعیتی بود. به خدا در همچین وضعیتی آمدم. نه کسی چیزی گفت و نه همچین سوالی از من پرسید. *سراغ بازی با الجزایر برویم. از عملکرد تیم راضی بودی؟ معلوم است که نه. چهطور میشود راضی بود؟ اما به شما گفتم که بازیکنان را درک میکنم؛ 15 روز در کمپ بودند. من میگویم هر بار پیراهن تیم ملی رو میپوشید، باید از جان مایه بگذارید اما بازیکنان را درک میکنم، چون خودم هم بازیکن بودهام. میفهمم که 15 روز در کمپ بودن یعنی چی! اول کمپ سعی کردیم یکسری مسائل را مدیریت کنیم اما اصلا نمیدانستیم کِی بازی داریم! نمیدانستیم حتی تمرینات رو برنامهریزی کنیم! *من معتقدم که نتایج بازیهای دوستانه چندان مهم نیست. تو همین لیگ ملتهای اروپا هم دیدیم که فرانسه، ایتالیا و انگلیس نتایج ضعیفی گرفتند. نه. همه بازیها مهم هستند؛ میبینید که سر همین بازیها که به ظاهر مهم هم نیستند، جوسازی میشود. اما نمیخواهم که مردم و بازیکنان همچین طرز فکری را داشته باشند. هر بازی که از ایران نمایندگی میکنند، باید قوی بازی کنند. فرقی ندارد که چه مسابقهای باشد. *منظورم از مهم نبودن نتیجه اینکه امثال انگلیس، فرانسه و ایتالیا بازیهایشان را باختند اما با شکل باخت به الجزایر و اعتراضات بازیکنان به شرایط کمپ و آمادهسازی، به نظر میآید که سررشته امور تیم ملی از دست تو و فدراسیون در رفته. نه. اختیار هیچوقت از دستم در نرفت. بگذارید بگویم که با وجود تمام مشکلات، بازیکنان خیلی سخت تلاش کردند. شرایط دلسردکننده بود اما قابل توصیف نیست، ولی با وجود انتقادات در این کمپ خیلی تلاش کردم. به عنوان مربی نمیتوانم از این بازی راضی باشم اما خب پیش میآید. *خب یک مورد بود که جایگاه تو را به عنوان مربی تیم ملی خدشهدار کرد؛ تو رسماً اعلام کردی به خاطر شروع اردوی تیم ملی بازیکنان استقلال نباید در آخرین بازی لیگ جلوی نفت مسجدسلیمان به میدان بروند. این 5 نفر تو بازی شرکت کردند و تو جشن هم حاضر بودند و تو گفتی که اسم آنها را از لیست کمپ خط میزنی. آن موقع حتی منتقدان تو هم گفتند که آهان، این همان «دراگانی» است که میخواستیم. این همان «دراگانی» است که دارد اقتدارش را نشان میدهد. بالاخره نشان داد که مربی تیم چه کسی است و اختیار دست اوست اما بعدش.... تصمیمی که بعدش گرفتم یک دلیل ساده داشت؛ بازیکنان. نمیخواستم بازیکنان بین یک تیم و تیم دیگر تحت فشار باشند. آنها مقصر نبودند. *اما اینها همان بازیکنانی بودند که تصمیم گرفتی خطشان بزنی. درسته، به شما گفتم. تا حالا شنیدید که بازیهای لیگ را در فیفادی بگذارند؟ یک کشور را بگو. * درسته. همه اینها را از قبل هم میدانستی. من آنها را کنار گذاشتم، نه به خاطر اینکه بازیکن استقلال بودند. پرسپولیس هم بود اهمیتی نداشت. من کنارشان گذاشتم؛ اما میخواهم بگویم که چرا برشان گرداندم. به خاطر بازیکنان برشان گرداندم، به خاطر خود بازیکنان. نمیخواهم بازیکنان بین فدراسیون و باشگاه گرفتار بشوند. *اما وقتی تصمیم گرفتی که کنارشان بگذاری، همان بازیکنان بودند اما با اینحال این کار را انجام دادی. درسته اما اگه اجازه میدادم این اتفاق بیفتد، میگفتم بروید در بازی شرکت کنید، همه همین کار را میکردند. اولینباری نبود که مسئولین همچین کاری میکردند. دفعه قبل هم همین بود و آن بار از استقلال دفاع کردم. یادت است زمانیکه چندتا بازیکن کرونا گرفته بودند؟ آن موقع هم بحث استقلال شد. *اما «دراگان»، تو 5 تا بازیکن دیگر را جای آنها دعوت کردی. بله و هیچ مشکلی پیش نیامد؛ میخواستم بازیشان رو ببینم و مشکلی پیش نیامد. *این تصمیم اقتدار تو را زیرسوال برد و کمپ را بیش از حد شلوغ کرد. من تا بهحال اصلا ندیده بودم که یک کمپ تمرینی با 31 بازیکن برگزار شود. حتی تو تمرینات تاکتیکی بعضی از بازیکنان مجبور بودند پشت دروازه روپایی بزنند. خب چرا که نه؟ *تا حالا دیدی یک مربی ملی بیشتر از 24 الی 25 بازیکن را برای یک اردوی مهم دعوت کند؟ تا حالا دیدهاید که بازیهای لیگ را در طول فیفادی برگزار کنند؟ قانع بشوید. من گفتم چی تو ذهنم است، شما میتوانید بپذیرید یا نپذیرید. در برخورد اول برای من مهم نیست بازیکن اسمش چی است. *از طرف «آجورلو» و مسئولان استقلال فشاری بود که بازیکنان استقلال را برگردانی؟ نه. یکی از دلایلی که بازیکنان استقلال را برگرداندم، مدیر استقلال بود. مدیر استقلال یکی از دلایل اصلی بود که این بازیکنان را برگرداندم، چون همان موقع خیلی محترمانه اقرار کرد که باشگاه استقلال اشتباه کرد؛ این مورد اول. ثانیاً خودم فکر کردم که الان چه کاری از دست بازیکنان بر میآید؟ هیچی. این موضوع من را ناراحت میکرد، اول «دراگان» جدی را به آنها نشان دادم و بعد «دراگانی» که قلب مهربانی دارد و به بازیکنانش اهمیت میدهد. یک چیزی هست که هیچوقت کسی درباره من نمیگوید، اینکه دروغی گفته باشم؛ محال است. این را از بدو تولد و در خانواده یاد گرفتم. *به نظرم برخی فشارها باعث شد که.... نه. یکبار در این مدت به من فشار آوردند؛ بازیکنان به خاطر پاداششان یک نامه نوشتند. یک درخواست برای پاداش بود. *از طرف احسان حاجصفی و.... احسان حاجصفی و انصاریفرد. *یک نامه نوشتند درباره پاداشها؟ بله. از من خواسته بودند که اسمشان را از لیست پاداشها خط بزنم! *«عزیزیخادم» از شما خواسته بود که از لیست حذفشان کنید؟ رئیس سابق فدراسیون آمد و به من گفت که 2 نفر از بازیکنان تیم ملی رو خط بزن؛ گفتم میتوانید من را کنار بگذارید اما نمیتوانید لیستم رو تغییر بدهید. اگر میخواهید درباره شخصیتم توضیح بدهم، 10 دقیقه پیش واضح دربارهاش توضیح دادم. من خودم را جلو میاندازم. من در دفترم بودم و 4 ساعت بود که داشتم کار میکردم و خبر نداشتم که لیست بیرون آمده یا نه. لیست باید سر ظهر منتشر میشد. معمولاً وقتی لیست منتشر میشود، گوشی من میلرزد. حواسم بود که گوشیام نلرزیده. رفتم بیرون و همه مسئولان را دیدم. گفتم: «چرا لیست در نیامده؟» گفتند: «منتظر دکتر هستیم». 2 نفر میخواستند لیست را منتشر کنند اما میگفتند یکی از کسانی که توی لیستم گذاشتم، کرونا دارد. بعد که آمدم بیرون و گفتم چرا لیستم منتشر نشد، گفتند نمیدانیم و منتظر دکتر هستیم. گفتم این به شما ربطی ندارد. هیچکس به لیست من دست نمیزند. گفتم میدانید 5 دقیقه یعنی چهقدر؟ نگاهم کردند و گفتند میدانیم 5 دقیقه چهقدر است. گفتم 3 دقیقه وقت دارید این لیست را منتشر کنید. شما همچین «دراگانی» را میخواهید؟ *بله. من دنبال همچین «دراگانی» هستم؛ فکر کنم تمام طرفداران و منتقدین هم همین طور. ضمناً در بحرین و قبل از بازی آخر گفتم از این فضا خوشم نمیآید؛ بازی عراق را میبریم و بعدش میبینیم که چه چیزی پیش میآید. 15 روز بحث میکردند که من قرارداد دارم یا ندارم! من این مدت قرارداد داشتم. *بله این مدت قرارداد داشتی. شنیدم در بازی بحرین، «عزیزیخادم» که آن زمان رئیس فدراسیون بود، تو رختکن آمد و شما اصلاً باهم خوشوبش نکردید و حتی بههم سلام هم نکردید. خب الان این نشان میدهد من شخصیت مناسبی دارم یا آدم بیخیالی هستم؟ من بیخیال نیستم. *به نظرم میخواست یکجوری از دست شما خلاص بشود. انگار همه میخواستند از دست من خلاص بشوند. *ما حداکثر 2 یا 3 بازی ملی خواهیم داشت؛ تو دوست داشتی «محمدحسین کنعانیزادگان» در کمپ باشد و جلوی الجزایر و سایر رقبا بازی کند اما به نظرم مجبورت کردند که از فهرست تیم حذفش کنی. میگویید مجبورم کردن؟ من در زندگیام به هر مسئلهای که فکر میکنم، اخلاقیات را هم در نظر میگیرم. به نظر من ما باید وقتی نماینده یک کشور هستیم، روی رفتارها و اعمالمان بیشتر دقت کنیم. معلوم است که من از اتفاقی که افتاد، خوشحال نشدم اما میشد «کنعانیزادگان» را به شکل دیگری تنبیه کرد. وقتی آن با ما نباشد و تمرین نکند، داریم تیم را تنبیه میکنیم. میشد به یک شکل دیگهای تنبیه شود. *در مورد دعوت نشدن «رامین رضاییان» و «وریا غفوری»، صحبتی داری؟ گفتم که ما در بعضی از پستها مشکلاتی داریم. یک خواستههای بهخصوصی داریم. از نحوه بازی این 2 نفر راضی نبودم اما قبلاً هم گفتم که در تیم ملی به روی همه باز است. *در تیم ملی به روی آنها هم پس باز است؟ نه فقط آنها، به روی همه باز است. مسئله فقط آنها نیستند. من بازیکنان جوان را دوست دارم. چون به تیم انرژی میدهند. البته از بعضی بازیکنان جوان فعلی تیم اصلا راضی نیستم. چون میگویم بازیکنان جوان باید، در تیم ملی را از پاشنه در بیاورند اما الان همچین چیزی نمیبینم. *پس دلایل فوتبالی داشته؟ بله. دلایلش فوتبالی بوده. گفتم به مسائل سیاسی کاری ندارم و تمرکزم فقط روی فوتبال است. قبلاً این را گفتهام که در ایران، بعضی دفاع کناریها یا دیر به دفاع بر میگردند یا بد دفاع میکنند و بعضیها هم که اصلا در دفاع مشارکت نمیکنند. قبلاً این را برای بعضیها توضیح داده بودم. از نظر دفاعی خوب نیستند و این یک مسئله فنی هست و من مشکل شخصی با آنها ندارم. وقتی به اینها بازی ندهم، باید یکی دیگر را دعوت کنم. «وریا» الان در استقلال کمتر بهش بازی میرسد، «رامین» هم به پرسپولیس آمد و نماند. *کلاً تعداد بازیکنانی که در تیم ملی به آنها اعتقاد داری و استفاده میکنی، خیلی زیاد نیستند. 14 الی 15 نفر بیشتر نیستند. نه. از نیمکت راضی نیستم. در بعضی پستها مشکل داریم؛ مثل خط میانی. هافبک خوب کم داریم. از فوتبالیها سوال میکنم، میتوانند به من معرفی کنند؟ به من یک هافبک خوب از لیگ برتر پیشنهاد بدهند؟ یا دفاع کنار یا مدافع وسط. در این پستها مشکل داریم و توازن تیم را بههم میزند. سعی میکنم این ضعفها را پوشش دهیم اما اینجا مشکل از طرف من نیست. چون بعضی بازیکنان در یک سطح هستند و بقیه بازیکنان در سطح دیگری قرار دارند. بازیکنان تیم ملی باید واقعا قوی باشند. *به نظر میرسد یکی دیگر از دوراهیهایی که با آن مواجهی، در خط دروازه است؛ «عابدزاده» یا «بیرانوند». چرخشی به جفتشان بازی دادی، تصمیم گرفتی که کدام را انتخاب کنی؟ چرخشی بازی نمیدهم. معیارم این است که کدام یک در آن مقطع، آمادهتر هستند. بیرانوند مدتی بود که بازی نکرده بود. از «بیرانوند» خوشم میآید اما «عابدزاده» بیشتر بازی کرده بود. همین. خداروشکر و ای کاش در بقیه پستها هم همینطور بود. بازی «بیرانوند» را خیلی قبول دارم. حتی وقتی در باشگاهش بازی نمیکرد، توی لیست گذاشتمش. *پس شانس بیشتری برای جام جهانی دارد؟ مسئله شانس بیشتر و کمتر نیست. معلوم است که شانس دارد. *منظورم نسبت به «عابدزادهست». آنها دروازهبانان متفاوتی هستند، اما خیلی «بیرانوند» را قبول دارم. *با توجه به تمام این قضایا که دربارهاش حرف زدیم، هدف تو در جام جهانی چه چیزی است؟ هدفمان صعود از مرحله گروهی است. *صعود از دور گروهی؟ ببینید ما در جام جهانی یک هدفی داریم؛ الان که دارم این حرف را میزنم، مطمئنم که خیلیها میخندند. *بعد از قرعهکشی یک نظر خوشبینانهای دادی. بله. خوشبینانه بود. اما معنی آن این نیست که نباید متواضع باشیم. حرفم در مورد مردم ایران هم صادق است. ایران تا حالا از گروهش صعود نکرده. نسل خوبی از بازیکنان و مربیان داشتند. ایران مدتهاست که سطح بالایی داشته و ستارگان بزرگی تحویل دنیای فوتبال داده، ستارههایی که حتی از ستارههای فوتبال کرواسی هم بهتر بودند اما نتوانستند به مرحله بعد برسند. درسته، باید متواضع باشیم اما هدف اول مان این بود که به جام جهانی برسیم و هدف بعد اینکه از گروهمان بالا بیاییم. *گروه مان را چهطور ارزیابی میکنی؟ کدوم تیم رقیب اصلی ما است؟ ببینید همه تیمها رقبای اصلی مان هستند. وقتی میبینید که چند میلیون ارزش بازیکنان شان است و بازیکنان آنها را با بچههای خودمان مقایسه میکنید، میبینید که کار سختی داریم اما اگر متحد و قوی باشیم، شانس داریم. *ما 2 تا بازی با جنبه سیاسی مقابل آمریکا و انگلیس داریم؛ آیا این (بازیها) فشار را روی تیم بالا میبره یا میشود به انگیزه مثبت تبدیلش کرد؟ نکته مثبت را نمیدانم؛ به نظرم شرایط مان شبیه به دور انتخابی و بازی مقابل بحرین و عراق است. *اما از نظر سیاسی، شرایط بازی با آمریکا و انگلیس خیلی فرق دارد. نمیگویم دقیقاً یکی است، میگویم شرایط مشابه است. وقتی بازیهای تیم را در زمان «ویلموتس» ببینید، متوجه میشوید که بازیکنان خیلی احساساتی بازی میکردند. به نظرم در دور مقدماتی تیم یاد گرفت که احساساتش را مدیریت کند و تمرکزش روی فوتبال باشد. البته بازی مهمی برای ایران است. انگلیس و آمریکا برای تیم ملی رقبای معناداری هستند اما بازیکنان و مربیها باید تمرکزشان روی این باشد که چهطور بازی کنیم و چهطور به بهترین شکل ایران را نمایندگی کنیم. به نظرم باید احساسات را کنار بگذاریم و تمرکزمان روی فوتبال باشد. *فکر نمیکنی این روزها، از دید مردم و از فدراسیون روی لبه تیغ قدم برمیداری؟ 2/5 سال است که وضعیت من همینگونه بوده. کمی هم برای من دلسردکننده بود، چون فکر میکنم کارهای خوبی کردم. گاهی برای من دردآور است که اوضاع اینجوری است. من مسئولیت تیم ملی را قبول کردم چون فرصت خوبی بود. اما در این مدت پاسخ اعتمادی که به من شده بود را دادم. *آقای «ماجدی» در آخرین مصاحبهش گفت: «درست است که آقای «اسکوچیچ» سرمربی ماست، اما...». در ایران مهمترین بخش جملات همیشه بعد از اما میآید. در ایران فقط اینطور نیست؛ همه جای دنیا همین است. *گفت اما اولویت اصلی ما تیم ملی است. این جمله سرپرست فدراسیون دوپهلو، غیرصریح و کاملاً گُنگ است! باید از خودش بپرسید؛ آن فقط میتواند توضیح بدهد. من فقط حرفهای خودم را میتوانم توضیح بدهم. *رابطهات با میرشاد (ماجدی) چطور است؟ عادی است و حرفهای. دوستانه فرق میکند؛ به نظرم لازم نیست که باهم رفیق باشیم تا کارمان را انجام بدهیم. هدف ما این است که منافع تیم ملی ایران رو تامین کنیم. *حس میکنی که رختکن تیم ملی و مهرههای کلیدی تیم کاملاً از تو حمایت میکنند؟ به این فکر نمیکنم که از من حمایت میکنند یا نه. من دارم کارم را انجام میدهم، همین و بس. سعی میکنم با آنها صادق باشم و کارم را به بهترین شکل ممکن انجام دهم. *شایعه زیاده، میپرسم که شفافشان کنی. مثلا میگفتند بین نیمه بازی با بحرین، کره و این جور بازیها، از بازیکنان میپرسیدی که بچهها دوست دارید با چه سیستمی بازی کنید؟ 2-4-4 یا مثلا 1-3-2-4. مثلا به یک بازیکن میگفتی دوست داری کجا بازی کنی، وینگر راست، دفاع راست، کجا اصلا! نه. این حرفها کاملاً من در آوردی است. *تا بهحال از آنها پرسیدی با چه سیستمی بازی کنیم؟ نه، باید ببینید شرایط چجوری بوده است. بگذارید مثال بزنم. مثلا میشود اینطوری گفت: ممکن است در مورد یک بازی نظرخواهی کنم و بگویم میخواهید چهطوری بازی کنید، چی برایتان مناسبتر است؟ من همچین شخصیتی دارم و میپرسم چی برای شما مناسبتر است. اگر این برایتان مناسب نیست، به من بگویید چی خوب و مناسب است. این نیست که بخواهم از آنها بپرسم که میخواهید کجا بازی کنید. * پس از آنها نمیپرسی؟ چی نمیپرسم؟ * بپرسی مثلاً ترجیح میدهند با چه سیستمی بازی کنند؛ 1-2-3-4 یا.... آره، مثلا بپرسم دوست دارید با چه سیستمی بازی کنید و کجا بازی کنید؟ این حرفها جدی است؟ جوک یا واقعی است؟ (باخنده). *نه خب اینها شایعاتی بود که مطرح میشد. بله خب، شایعاتی هست. برای همین است که به آنها شایعه میگویند. معلومه که شایعه است. من مطمئنم که زمان «ویلموتس» تیم سیستم سفتوسختی داشت و بازیکنان دقیقاً همانجوری بازی میکردند که او میخواست. *تو سالهاست در فوتبال ایران هستی. گمانم ایرانیها را خیلی خوب بشناسی. اگر الان یک نظرسنجی درباره آیندهت برگزار بشود، فکر میکنی مردم میگویند بمانی یا یک چیز دیگری؟ به این چیزها فکر نمیکنم، کار خودم را انجام میدهم؛ گفتم اگر به این چیزها فکر کنم، دیگر نمیتوانم مستقل تصمیم بگیرم. گاهی باشگاه محبوب ایرانیها و اینجور مسائل به سلیقهشان جهت میدهد. من فکرم را درگیر این چیزها نمیکنم. البته حرفم این نیست که مهم نیست، البته که مهم است، گاهی مردم حس منفی دارند اما من فکر نمیکنم که من در این مدت بد کار کرده باشم. گاهی به این مسئله که فکر میکنم، حس میکنم مردم از من حمایت نمیکنند اما برای تیم زحمت کشیدم. *یک شایعات دیگری هم هست؛ اینکه تیم دوشقه شده؛ یکسری با «کارلوس کیروش» کار کردن و از سبک کار او خوششان میآید و یک عده هم هستند که تازه به تیم ملی آمدند و تو به آنها فرصت بازی دادی. موافقی که تیم ملی از این نظر 2 دسته شده؟ من با این حرف موافق نیستم. اگر همچین چیزی باشد، مشکل از خودشان است. باید با تمام توانشان بازی کنند و تیم ملی قویتری بسازنند؛ چون نسبت به تمام مردم ایران مسئول هستند. آنها نباید انتخاب کنند مربی کی باشد. *«دراگان» فشار مردم و رسانهها شدیداً افزایش پیدا کرده. وقتی آنقدر مقتدرانه و بیدردسر صعود میکنی، قاعدتاً باید آنقدر اعتبار پیدا کنی که در قطر سرمربی تیم ملی بمانی ولی الان شرایط فرق دارد. نسبت به هیچکدوم از تصمیمات یا رویکردت بعد از صعود پشیمان نیستی؟ نه. من هیچوقت کنترل خودم را از دست نمیدهم. وقتی من با خودم راحت هستم، وقتی تصمیماتم را خودم میگیرم، دیگر برایم مهم نیست که دوروبرم چه میگذرد. من تصمیماتی میگیرم که به نظرم مناسب هستند و در نهایت هم فکر میکنم موفق بودیم. ببینید ما کارمان را از صفر شروع نکردیم، از زیرصفر شروع کردیم و زودتر از همیشه هم به جام جهانی رسیدیم. این یعنی تصمیمات من خوب بودند. اینکه میگویید اعتباری به من داده نشده، من هم از این قضیه راضی نیستم ولی خب.... *پس فکر میکنی حقت بوده اعتبار بیشتری به تو بدهند؟ به نظرم حقم بود؛ چون موفق شدیم. *به نظرم این جزو حقوق تو است که فدراسیون یا تماموکمال از تو حمایت کند یا صریحاً تکلیفت را روشن کنند. بله. ولی گفتم که 4 بار رئیس فدراسیون عوض شده و مسئولان مدام هر چندماه یکبار عوض میشوند. *یک روز در میان شایعاتی درباره آیندهات شنیده میشود. به نظرم این چیز خوبی نیست. چون جایگاهم را در چشم همه تضعیف میکند. *قراردادت کی تمام میشود؟ بعد از جام ملتها. *بعد از جام ملتها؟ پس بعد از جام جهانی نیست؟ بله. دلم میخواهد قراردادم را با برد به پایان برسانم، خیلی برایش انگیزه دارم. تیم ملی تا بهحال از گروهش صعود نکرده و خیلی دلم میخواهد انجامش بدهم. برای اینکار ابزار و بازیکنان خوبی هم داریم. انتهای پیام / منبع: رسانه فوتبال 360