شنبه 29 اردیبهشت 1403

اصالت انسان در اومانیسم و مکتب دینی امام موسی صدر

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
اصالت انسان در اومانیسم و مکتب دینی امام موسی صدر

حقیقت ماجرا این است که امام موسی صدر به عنوان یک روحانی، کسی بود که توانست حقیقت شیعی را در میدان عمل پیاده کند و آن را به منصه ظهور برساند. او در زمانه‌ای که شیعه به یک جریان درونگرا و خصوصی تبدیل شد، تبلیغ دین و عرضه معارف را مطابق با آموزه‌های اهل‌بیت توانست بازآفرینی بکند. یکی از ارکان فکری و معرفتی امام موسی صدر حول این محور است که معارف دینی برای «انسان» است نه برای جمع خاصی به نام شیعه. در برهه‌ای از زمان، شیعه با محوریت تقیه و ترس، دین و آموزه دینی را مختص به خودش می‌دید، اما امام موسی صدر معتقد بود انسان امروزی تشنه معارف است و باید به او دین و هدایت عرضه شود و با بازگشت به سیره رسول خدا، امام علی، امام حسین و سایر ائمه هدایت و تبلیغ حداکثری را با در نظر گرفتن چارچوب‌های اصلی در دستور کار خود قرار داد.

تشیع در یک فرایندی به نوعی دست به تک‌خوری از دین زده بود، امام موسی صدر می‌خواست این معادله را برهم زند و دین را نه در انحصار قشر خاص بلکه با توجه به ظرفیت و شرایط به سایرین نیز نشان دهد. امام موسی صدر چنین می‌اندیشید که دین برای انسان آمده و آدمی در هر شرایطی سرگشته و به دنبال رسیدن به حاق دین است. در اینجا نکته ظریف، تفاوت رویکرد امام موسی با انگاره‌های اومانیستی است. در اومانیسم، انسان اصل و اساس قرار می‌گیرد و تمام کنش و واکنش‌ها با خواست و میل او پیش می‌رود و از این طریق آدمی و بشر اهمیت پیدا می‌کند. اما در نگرش امام موسی صدر، انسان مهم است چون باید آن را هدایت کرد، و اساساً دین باید کارایی و کاربرد برای انسان داشته باشد و اگر غیر از این شد اصلا دین نیست.

در اومانیسم، انسان محور است و در دینی که امام موسی از آن صحبت می‌کند، انسان مخاطب است. امام موسی، بارها گفته بود که اگر آسمان و نزول آن نباشد انسان زمینی از بین خواهد رفت. در اومانیسم، انسان محور و اساس است، اما در نگرش سیدموسی انسان معیار و مخاطب رشد. پس تفاوت در نوع برداشت و تفسیر از اصالت و اهمیت انسان است. وقتی در دید امام موسی صدر مخاطب انسان شد، پس طرف حساب او فقط شیعیان نخواهند بود. چیزی که سیره ایشان گواهی می‌دهد این است که امام موسی طیف مخاطبان خود را بسط می‌دهد و با ورود سایر افراد از اهل‌تسنن، مسیحیان و یهودیان به دایره مخاطبان سعی می‌کند صورتبندی نوینی را از تبلیغ دینی منتقل کند که برای آن‌ها هم سازگار باشد. ایشان دگرپنداری نسبت به سایرین را مانع انتقال مفاهیم اهل‌بیت می‌داند و معتقد است که با همزادپنداری و ایجاد وحدت خطابی باید عرضه کننده دین بود.

حقیقت ماجرا این است که مکتب فقهی شیعه بیش از این که دگرستیز و دگرپندار باشد، دگرگرا است. به عقیده من رویکرد دگرگرای امام موسی صدر در عمل، و آن نظر فقهی آیت‌الله حکیم در مورد رد نجاست اهل کتاب در ساحت نظر و تئوری، در کنار هم موجب شد تا آورده و نتیجه مطلوبی برای شیعیان و حتی مسلمین داشته باشد.

امام موسی صدر معتقد بود با کلیشه‌های دینی و ظاهرگرایی مذهبی نمی‌توان کنش‌گیری فعال برای دین داشت و این امر مانع ما می‌شود. او معتقد بود این که دائم صحبت از «شأن» و «ملاحظه» بشود، راه ما و مسیر با چالش و ضیق مواجه خواهد شد و دست و پای ما برای فعالیت سخت می‌شود. او با همین حرکت است که افراد، بالاخص جوانان را با خود همراه و هم‌دل می‌سازد. هنوز برای خیلی از ما عکس گرفتن یک آخوند در کنار یک دختر مو باز و بی‌حجاب عجیب است؛ اما سید موسی صدر با کنار زدن این حجاب‌ها در پی پیاده سازی رسالت خود بود، این درس مهم امام موسی صدر است. امام موسی صدر پاسخش به دوگانگی: انسان برای دین یا دین برای انسان؟ دین برای انسان است و معتقد است رواج این دوگانگی‌ها چیزی جز کور کردن ذائقه ما نسبت به فهم دینی ندارد.