جمعه 2 آذر 1403

افغانستان مانند سهراب به اجبار از تن تمدن ایران جدا شده است

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
افغانستان مانند سهراب به اجبار از تن تمدن ایران جدا شده است

مدیرعامل نشر صاد در نقد کتاب «سفر به نیمه دیگر خود» گفت: افغانستان را سهراب می‌دانم که به اجبار از تن تمدنی و فرهنگی ایران و به لحاظ جغرافیایی جدا شده است.

مدیرعامل نشر صاد در نقد کتاب «سفر به نیمه دیگر خود» گفت: افغانستان را سهراب می‌دانم که به اجبار از تن تمدنی و فرهنگی ایران و به لحاظ جغرافیایی جدا شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، نوزدهمین نشست از سلسله نشست‌های کتابنامه بلخ با همکاری نشر صاد و با محوریت نقد و بررسی کتاب «سفر به نیمه‌ی دیگر خود» و با حضور علی نورآبادی (نویسنده)، سیداحمد مدقق (منتقد، کارشناس ادبی افغانستان)، محسن شهرابی فراهانی (منتقد)، میرشمس‌الدین فلاح هاشمی (مدیرعامل نشر صاد) و رضا عطایی (دبیر نشست) در عمارت بلخ برگزار شد.

در ابتدا رضا عطایی دبیر نشست نقد و بررسی کتاب «سفر به نیمه دیگر خود» گفت: کتاب همانگونه که از عنوانش برمی‌آید نگاهی فراتمدنی و فراسیاسی، فراتر از مرزهای سیاسی ابتدایی امروز به پیوندها و ریشه‌های فرهنگی می‌پردازد. دو سفری که در کتاب، آقای نورآبادی به آن اشاره کردند شامل سفر اول ایشان در سال 1385 و سفر دوم ایشان در اسفند 1392 است، که در آن به فراز و فرود سفر، دغدغه‌های آن و چراهای سفرشان و اینکه چرا برای سفر، افغانستان را انتخاب کردند، در این کتاب پرداخته‌اند.

در ادامه میرشمس‌الدین فلاح هاشمی مدیرعامل نشر صاد در ادامه این نشست گفت: اولین تدریس داستان‌نویسی را که شروع کردم ادبیات بومی بود. وقتی هم به حوزه هنری آمدم و بحث روایت ایرانی را شنیدم، بسیار مشتاقانه آن را پذیرفتم. وقتی نامی از ایران می‌برم، منظورم فقط این مرز نبوده و من همیشه افغانستان را سهراب می‌دانم که به اجبار از تن تمدنی و فرهنگی ایران و به لحاظ جغرافیایی جدا شده ولی فرهیختگان، دلسوزان و ایرانیان اصیل می‌دانند افغانستان همان ایران است؛ منظورم تقسیم‌بندی‌های جغرافیایی نیست بلکه همانطور که تاجیکستان ایران است، ایران نیز تاجیکستان است. ما در گذشته خود بسیار مدیون این خاک و سرزمین ادیب پرور هستیم و حتی به غزنین ترک که در آنجا ترکی صحبت کردن در دربار غزنویان ممنوع بود و ترک‌ها حداقل صد شاعر پارسی‌گوی دارند. چون آن‌ها از سامانیان یاد گرفتند که زینت حکومت همین ادبا و بزرگان و عالمان دینی هستند و باید همه جا نشانی از این بزرگان باشد.

وی افزود: من تاریخ بیهقی را مورد مطالعه قرار دادم و به تدریس آن پرداختم. می‌دانید که تمام داستان بیهقی در افغانستان امروز می‌گذرد؛ در غزنین، در تخارستان، جوزجانان و همه این نقاطی که در آن پنج جلد تاریخ بیهقی می‌بینیم با مرگ سلطان محمود تقریباً آغاز می‌شود و چون به عقب برمی‌گردد کل غزنویان را می‌بینیم. همیشه آرزویم این بود که در نشر سرای خودنویس و نشر صاد به این امر مهم بپردازم. نشر صاد حدود دو سالی است که تمرکزش روی اسطوره و حماسه است. ان‌شاءالله روزی برسد که ایرانِ فرهنگیِ بزرگ دوباره بدرخشد و اشاعه دهنده زبان و ادبیات فارسی باشیم.

در ادامه نشست، سید احمد مدقق منتقد و کارشناس ادبی افغانستان گفت: در اولین مواجهه با این کتاب خیلی سریع به این نتیجه رسیدم که این کتاب را تهیه کنم. یک بخشی از آن برمی‌گردد به علاقه شخص خودم به قالب‌های روایی از جمله سفرنامه‌ها، حکایت‌ها و افسانه‌ها. و به هر حال با حوزه کاری خودم مرتبط است.

وی افزود: در تک نگاری‌های ادبیات فارسی معمولاً به سوژه‌های روستایی پرداخته می‌شد. روستاها با مرزها و جمعیت محدود که یک نفر عالم دینی دارد سوژه نویسنده‌ها بودند. کما اینکه من هم دوست دارم درباره مسجدهایی که اطراف رودخانه کابل وجود دارند تک نگاری داشته باشم. به طور مثال یک هفته بسط در مسجد شاه دوشمشیره بنشینم و افرادی که برای نماز می‌آیند، مولا امامش و رفتارش و در کل زیست دینی که در آن مسجد است را ببینم.

مدقق ادامه داد: هنگام مطالعه کتاب این تقسیم‌بندی به ذهنم رسید که آن را با سفرنامه‌ها مانند سفرنامه‌های اربعین مقایسه کردم که چرا به دلم نمی‌چسبد اما این کتاب در عین اینکه از نظر استراتژیک شرایط مشابهی با سفرنامه اربعین دارد ولی خیلی به دلم می‌چسبد. به نظرم یک مسافر نویسنده دست به مشاهده‌گری می‌زند، در مواجهه با چیزهایی که برای نخستین بار تجربه می‌کند، دو مواجهه می‌تواند داشته باشد. اول مواجهه عمومی است و دوم مواجهه کاملاً شخصی و فردی. معمولاً کسی که می‌خواهد خبر از جایی بیاورد که کمتر دیده و صحبت شده، مانند مارک و پلو که پیشکسوت است و مشابه آن در فرهنگ ما، ناصرخسرو شهره است، عمل می‌کند. مارک و پلو وقتی از مشاهدات خودش در چین می‌نوشت، تقریباً کسی از مردم اروپا، چین را ندیده بود؛ همین موجب می‌شود تا مورد استقبال قرار بگیرد. حتی سفرنامه‌های جدیدتر مثل «نیم دانگ پیونگ یانگ» آقای امیرخانی، که به محض اینکه مخاطب می‌بیند سفرنامه‌ای درباره کره شمالی است، خود به خود کنجکاو می‌شود و برایش خیلی جذاب‌تر از سفرنامه پاریس است. ده سال پیش، وقتی از زائرین در پیاده‌روی اربعین استقبال گرم می‌شد ما این رسم را برای همدیگر تعریف می‌کردیم و به ذوق می‌آمدیم، اما اکنون عادی شده است. به نظرم کار بزرگ یک سفرنامه‌نویس که در این کتاب هم به آن نزدیک شده این است که مواجهه خودش را با سوژه‌ها کاملاً شخصی‌سازی کند.

در ادامه محسن شهرابی فراهانی منتقد این نشست با اشاره بر اینکه برخی از کتاب‌ها آنقدر خوب هستند که نمی‌توان درباره آن‌ها صحبت کرد، گفت: من در سه بخش صحبت می‌کنم. بخش اول نقاط برجسته و درخشان کتاب، بخش دوم نقاطی که احساس می‌کنم می‌توانست جای بهبود داشته باشد و در نهایت نکات تحلیلی راجع به محورهای اصلی کتاب را عرض می‌کنم.

وی ادامه داد: از نقاط قوت کتاب شما این است که جزئیات پر روایتی را می‌خوانیم؛ به طور مثال از دیالوگ شما با راننده تاکسی و مأمور مرزبانی که با دقت و جزئیات ذکر شده، در بسیاری از موارد دیالوگ‌ها تک به تک آمده و این در فضاسازی ذهنی مخاطب مؤثر است. در بخشی‌هایی از کتاب، از غرب می‌گویند و به نکاتی اشاره می‌کنند که بسیار ماندگار است و ارزش تاریخی دارد و به هم مخاطب کمک می‌کند که آن فضا چگونه است. پس خرده روایت‌ها در ذهن مخاطب ماندگار است.

شهرابی فراهانی با اشاره به سفرنامه دوم گفت: در سفرنامه دوم ما با یک آسیب‌شناسی بی‌نظیری از صنعت چاپ و فروش کتاب و تعاملات فرهنگی ایران با همسایه‌ها و به خصوص افغانستان روبرو هستیم. این موارد با دقت خوبی بیان شده که به نظرم ارزش آن‌ها بسیار بالا است که قابل ارائه به مسئولان این حوزه، فعال‌ها و کسب‌وکارهای این حوزه است.

این منتقد در پایان افزود: بالاخره هر سفرنامه‌ای چارچوب ذهنی دارد. ما تا جایی که مقصد را ببینیم، چارچوب ذهنی نویسنده را می‌بینیم و در اینجا به وضوح مشخص است که از علایق وافر نویسنده به اشتراکات فرهنگی، زبانی، تاریخی و هویتی بین ایران و افغانستان است. عنوان کتاب هم این موضوع را به زیبایی و شفاف بیان می‌کند.

در بخش پایانی نشست، علی نورآبادی نویسنده کتاب «سفر به نیمه‌ی دیگر خود» به توضیحاتی درباره تک نگاری پرداخت و به دنبال آن و در پاسخ به محسن شهرابی از شرایط منتشر شدن سفرنامه در نشریه، تهیه گزارش از آن و مشکلات بروکراسی چاپ اثر اشاره کرد.

نورآبادی در پایان گفت: درباره اینکه چرا در سفرنامه به ایران ارجاع زده‌ام باید بگویم که اگر هرات را می‌خواستم با مشهد مقایسه کنم، چون مخاطب ایرانی مشهد را دیده و آنجا را می‌شناسد، برایش ملموس می‌شود که هرات به چه شکل است و ارجاع به خاطر این موضوع است و بحث اصلاً سیاسی و مرزبندی نیست. ایده‌آل ما ایران فرهنگی است.