امروز با ناصر خسرو: روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست

گویند عقابی به در شهری برخاست وز بهر طمع پر به پرواز بیاراست
ناگه ز یکی گوشه ازین سخت کمانی تیری ز قضای بد بگشاد برو راست
در بال عقاب آمد آن تیر جگردوز وز ابر مرو را به سوی خاک فرو خواست
زی تیر نگه کرد پر خویش برو دید گفتا «ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست» و همچنین شعر مفصل تر زیر منسوب است به ناصر خسرو قبادیانی:
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت امروز همه روی زمین زیر پر ماست
بر اوج فلک چون بپرم از نظر تیز میبینم اگر ذرهای اندر ته دریاست
گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید بنگر که ازین چرخ جفا پیشه چه برخاست
ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست
بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز وز ابر مر او را به سوی خاک فرو کاست
بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست
گفتا عجب است اینکه ز چوب است و ز آهن این تیزی و تندی و پریدن ز کجا خاست؟
چون نیک نگهکرد و پر خویش بر او دید گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست
تماشاخانهببینید | گیج شدن لاکپشتهای تازه بدنیا با دیدن نور شهر / نور شهرها چه بلایی سر برخی حیوانات میآورد؟
ببینید | یک اقدام عجیب میان دو کشور / قرض دادن قلب امپراطور برزیل که در پرتغال نگهداری میشود به کشور برزیل پس از دو قرن
فیلم های دیگر کانال عصر ایران در تلگرام


