چهارشنبه 7 آذر 1403

انتخاب‌های نوبل؛ ادبی یا سیاسی؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
انتخاب‌های نوبل؛ ادبی یا سیاسی؟

پانزدهم مهرماه هر سال مصادف با سالروز تولد آلفرد نوبل، شاهد اعلام برنده نوبل ادبیات هستیم.

به گزارش مشرق، ادبیات داستانی خاصیت عجیبی دارد؛ جشنی از پیوند واژه‌ها و سوژه‌های متفاوت که خواندن یکی از آنها برای تغییر دادن مسیری که تا به‌حال برای زندگی انتخاب کرده‌ای، کافی است. علاقه‌مندان بسیاری هم دارد؛ فرآیند خرید کتاب و میانگین ساعت مطالعه در کشورمان شاید کمرنگ باشد اما حامیان سرسختی دارد. کتابخوان‌های حرفه‌ای برای انتخاب و خرید کتاب به نکات متفاوتی توجه می‌کنند ولی افرادی که هرازگاهی برای خرید کتاب اقدام می‌کنند، ترجیح می‌دهند کتابی را تهیه کنند که یا اسم نویسنده به گوش‌شان آشنا باشد یا عنوان جایزه‌ای به گردنش افتاده باشد. هرچند برخی از این جشنواره‌های ادبی اهمیت چندانی ندارند و صرفا عرضه‌کننده کتاب‌های تجاری هستند، اما بردن جایزه نوبل بیان‌کننده جایگاه ویژه و منحصربه‌فرد یک اثر ادبی است.

جایزه نوبل ادبیات یکی از پنج جایزه نوبل است و از سال 1901 هرسال به نویسنده یا به صورت مشترک به نویسندگانی داده می‌شود که براساس وصیت‌نامه آلفرد نوبل، بنیانگذار این جایزه در حوزه ادبیات، برجسته‌ترین مجموعه آثار را در جهتی آرمانی یا ایده‌آل خلق کرده باشند. منظور از «اثر» معمولا مجموعه کارهای نویسنده است؛ هرچند گاه در متن مربوط به جایزه از آثار مشخص نیز نام برده شده است. درنهایت آکادمی سوئد برنده را تعیین و در اوایل اکتبر هر سال آن را اعلام می‌کند. در مقایسه با دیگر جشنواره‌ها، روند پیشنهاد نامزد و انتخاب برنده در نوبل سخت‌تر و موشکافانه‌تر بوده؛ بنابراین اهمیت آن هم از دیگر جوایز بیشتر و جایزه آن معتبرتر است. نویسندگان ایرانی تاکنون نتوانسته‌اند در هیچ دوره‌ای جایزه نوبل را ببرند اما محمدعلی جمالزاده، احمد شاملو و محمود دولت‌آبادی در سال‌های گذشته نامزد این جایزه شده‌اند. این برنده نشدن دلایل گوناگونی هم می‌تواند داشته باشد مثل عدم‌ترجمه آثار فارسی‌زبان به زبان سوئدی، حوزه محدود زبانی و عدم‌حمایت فارسی‌زبانان در دیگر کشورهای خاورمیانه از آثار ایرانی، سطح پایین مطالعه در کشور و پایین بودن تیراژ کتاب‌ها، بومی بودن فضای داستان‌ها و ترجمه‌ناپذیر بودن برخی آثار و درنهایت زمزمه‌هایی از سیاسی بودن این جایزه که جنجال‌های زیادی را هم به همراه دارد، عواملی است که شانس حضور و برنده شدن نویسندگان ایرانی را در این جایزه کمرنگ کرده است. البته که نویسندگان بزرگی هم هستند مانند تولستوی که جایزه نوبل دریافت نکرده‌اند و این اتفاق ذره‌ای از ارزش آثار آنها کم نمی‌کند. با وجود این بردن این جایزه برای ادبیات هر کشوری می‌تواند مثمرثمر بوده و باعث شناسانده شدن آثارشان در جهان و ترجمه شدن آنها به دیگر زبان‌ها شود. همان‌طور که بردن جایزه اسکار و کن (با وجود انتقاداتی که به نحوه انتخاب برنده مطرح است) در سینمای ایران اهمیت به‌خصوصی دارد، بردن جایزه نوبل نیز می‌تواند فضای مثبتی را در میان نویسندگان ایرانی ایجاد کند. جالب است بدانید برندگان نوبل ادبی غالبا انگلیسی‌زبان بودند اما در سال‌های اخیر غیرانگلیسی‌زبان‌ها نیز توانسته‌اند گوی سبقت را بربایند. افرادی مانند کازوئو ایشی‌گورو، پاتریک مودیانو، آلیس مونرو، ماریو بارگاس یوسا، دوریس لسینگ و اورهان پاموک از برندگان سال‌های اخیر این جایزه هستند و در میان ایرانیان نیز طرفداران زیادی دارند. پانزدهم مهرماه هر سال مصادف با سالروز تولد آلفرد نوبل، شاهد اعلام برنده نوبل ادبیات هستیم. به‌گفته داوران آکادمی سوئد که هرساله برندگان نوبل را مشخص می‌کنند، جایزه نوبل ادبی سال 2021 به دلیل «بینش بی‌کم و کاست و دلسوزانه او پیرامون آثار استعمار و سرنوشت پناهندگان در شکاف میان فرهنگ‌ها و قاره‌ها» به گورنا تعلق گرفت. هرچند بیشتر حدس و گمانه‌ها به این بود که برنده جایزه امسال به احتمال زیاد هاروکی موراکامی باشد؛ اما چنین نشد. این رمان‌نویس تانزانیایی که اولین سیاه‌پوست برنده جایزه نوبل بعد از سال 1986 است به‌عنوان پناهنده در کشور انگلستان ساکن است. عبدالرزاق گورنا10 رمان و چند داستان کوتاه نوشته و موضوع بسیاری از داستان‌هایش پیرامون مهاجرت و پیامدهای دوران استعمار بر زندگی‌ها و خانواده‌ها مطرح می‌شود. بهشت، ترک، کنار دریا، مادرم در یک مزرعه در آفریقا زندگی می‌کرد و زندگی پس از مرگ ازجمله آثار اوست که با اقبال مواجه شده است. باتوجه به همزمانی کنونی بد نیست به معرفی تعدادی از کتاب‌ها و آثاری بپردازیم که توانسته‌اند این عنوان را به خود اختصاص بدهند. طی این یادداشت در ابتدا به معرفی نویسندگانی می‌پردازیم که در سال‌های اخیر جایزه را بردند و در انتها به معرفی قدیمی‌های این عرصه می‌پردازیم.

پیتر هاندکه؛ برنده جایزه ادبی نوبل 2019

هاندکه نویسنده و نمایشنامه‌نویس اتریشی است که انتخاب او به‌عنوان برنده نوبل سال 2019 با حواشی نسبتا زیادی به علت حمایت او از نیروهای صرب در جنگ بوسنی همراه بود. این برنده، نویسنده بیش از 70 عنوان رمان، نمایشنامه و فیلمنامه است که از بین این تعداد آثار او، نزدیک به 10 رمان و نمایشنامه به فارسی ترجمه شده است. محاکمه، رمانی از این نویسنده است که نشر چشمه سال 1386 آن را با ترجمه آرزو اقبالی منتشر کرده است. این کتاب مجموعه‌ای از 19 داستان کوتاه است که وجه‌مشترک این داستان‌ها تصویربرداری از وقایع روزمره است. طنز تلخ و سیاه مجموعه داستان محاکمه، با لحنی تند نوشته شده و جنبه‌ای انتقادی و مفهوم‌گرا دارد. تعدادی از داستان‌های این مجموعه، از نوشته‌های اولیه هاندکه هستند که تحت‌تاثیر کافکا، فاکنر و داستایوفسکی نوشته شده‌اند؛ با این حال، او سبک ویژه خود را پیش گرفته و فضای داستان‌ها و نحوه به‌کارگیری واژه‌ها را منحصر به خود کرده است. در برشی کوتاه از این کتاب می‌خوانیم: «در آغاز احساس می‌کرد به دلجویی دیگران نیازی ندارد، ولی اشخاص زیادی با کلام و رفتار از او دلجویی می‌کردند، چنانکه رفته‌رفته بدون این دلجویی زندگی برایش ناممکن شد. آرامش خود را از دست داد.»

کازوئو ایشی گورو؛ برنده جایزه ادبی نوبل 2017

ایشی گورو نویسنده‌ای ژاپنی‌تبار است که آثارش در میان ایرانیان محبوب است و ناشران متفاوتی دست به ترجمه و چاپ کتاب‌هایش زده‌اند. جهان‌بینی و نگاهی که ایشی گورو به طبیعت و اتفاقات هستی دارد، آثار او را از دیگران متمایز می‌کند. البته تفاوت عمده و غالب نویسندگان شرقی در گوناگونی نگاه‌شان به جهان است اما کتاب‌های او را نمی‌توان به ژاپن نسبت داد و در رده‌بندی شرقی‌ها جا داد. او از دریچه دیگری به دنیا نگاه می‌کند و همین باعث برتری نوشته‌هایش شده است. با اینکه در انگلستان بزرگ شده اما طرز فکر و نگاهش ترکیبی از فلسفه شرق و غرب است و این ترکیب باعث رشد و نمو آثاری شده که کمتر کسی از خواندنش لذت نمی‌برد. این نویسنده چهار بار با کتاب‌های هنرمندی از جهان شناور، بازمانده روز، وقتی یتیم بودیم و هرگز رهایم مکن نامزد جایزه «من بوکر» شده است. درواقع به جز «منظره رنگ‌پریده تپه‌ها»، همه رمان‌ها و مجموعه داستان‌های کوتاه او نامزد جایزه‌های معتبر ادبی شده و رمان‌های «بازمانده روز» و «هرگز رهایم مکن» او به صورت فیلم سینمایی درآمده‌اند. درنهایت نویسنده آثاری همچون بازمانده روز، شام خانوادگی، هنرمندی از جهان شناور و وقتی یتیم بودیم در سال 2017 به‌عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات انتخاب شد. شاخص‌ترین اثر ایشی گورو، غول مدفون است که رمانی فانتزی است و در سال 2015 به چاپ رسید. روزنامه گاردین این رمان را به‌عنوان مهم‌ترین رمان سال 2015 انتخاب کرده است. در بخشی از این کتاب آمده: «شاید خود خدا هم گذشته رو فراموش کرده، اتفاق‌هایی که قبلا افتاده، اتفاق‌هایی که همین امروز افتاده و اگه این چیزها تو خاطر خدا نباشه، چه انتظاری از آدم باید داشت که یه آهه و یه دم؟»

سوتلانا الکسیویچ؛ برنده جایزه ادبی نوبل 2015

سوتلانا الکسیویچ، یکی از معدود زنانی است که توانسته در بخش ادبی، جایزه نوبل را به خود اختصاص بدهد. او نویسنده و روزنامه‌نگار بلاروسی است و در سال 2015 برنده جایزه نوبل ادبیات شد. آکادمی سوئد او را به دلیل روایاتی که آراسته به چندصدایی بوده، شایسته جایزه نوبل ادبیات دانستند. علاوه‌بر این در سال 2013 موفق به کسب جایزه صلح کتابفروشان آلمان و جایزه مدیسی شد. جنگ چهره زنانه ندارد، اثری مستند از سوتلانا الکسیویچ است. عبدالمجید احمدی مترجم ایرانی، این کتاب را از روسی به فارسی برگرداند و نشر چشمه آن را منتشر کرد. کتاب درواقع از داستان‌های ضبط شده در ضبط صوت از زنان شوروی که در جنگ حضور داشتند، تهیه شده است. بسیاری آثار او را سرشار از بازتاب روحیه شهروندان روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می‌دانند. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: «دقیقا جایی که انسان بزرگ‌تر است، به خاطر سپرده می‌شود. در آنجا، انسان‌ها به دست چیزی که از تاریخ قوی‌تر است هدایت می‌شوند. باید حوزه کاری‌ام را توسعه بدهم، به حقیقت جنگ بسنده نکنم و حقیقت زندگی و مرگ را تشریح کنم. پرسش داستایفسکی را تکرار کنم؛ چند انسان در هر انسان وجود دارد و چگونه باید از این انسان درونی محافظت کرد؟ بدون‌شک شر جذاب است؛ متنوع‌تر از خیر است؛ وسوسه‌انگیزتر است. همین‌طور عمیق‌تر. وارد دنیای نامتناهی جنگ می‌شوم، همه چیزهای دیگر گویی رنگ باخته‌اند و از عادی نیز عادی‌تر شده‌اند. دنیای عظیم و وحشی. اکنون تنهایی انسانی را که از آنجا بازگشته درک می‌کنم. انگار از سیاره یا دنیای دیگری آمده.»

آلیس مونرو؛ برنده جایزه ادبی نوبل 2013

مونرو نویسنده برجسته و نام‌آشنای کانادایی است که به واسطه داستان‌های کوتاهش جای خود را بین برترین‌ها باز کرد. داستان‌های کوتاهی که از مونرو می‌خوانیم غالبا با جمله‌ای تاثیرگذار آغاز می‌شوند. نیروی محرکه داستان‌های او، طرح داستانی نیست بلکه تصمیمات و شکل‌گیری کاراکترهایی است که هنرمندانه و واقعی خلق شدند و از دنیایی که روزانه با آن کلنجار می‌رویم جدا نیستند. می‌توانیم خودمان را جای تمام شخصیت‌ها بگذاریم و در زندگی‌شان، زندگی کنیم. بسیاری از نویسندگان در سراسر دنیا، این بانوی محبوب ادبیات داستانی را محرکی برای شروع نویسندگی‌شان می‌دانند. مونرو برای نگارش و نوشتن کتاب‌هایش، به جزئیات جهان نگاه می‌کند و از هیچ پدیده‌ای به آسانی عبور نمی‌کند. کوچک‌ترین اتفاقی از چشمان تیزبینش در امان نمی‌ماند و همین سبب تمایز او با دیگران است. برنده نوبل ادبی سال 2013 بدون‌شک مهندسی ادبیات را خوب می‌داند. به‌شدت با ساختار داستان‌نویسی آشناست و خواندن آثارش مساوی است با دیدن وقایعی که تا قبل از آشنایی با مونرو از کنارش گذر می‌کردیم. وی توانسته علاوه‌بر نوبل ادبی در سال 2009 جایزه من‌بوکر را نیز ببرد. در قسمتی از کتاب فرار که مجموعه‌ای از چند داستان کوتاه است، آمده است: «گریس نمی‌توانست توضیح بدهد یا درست بفهمد که آنچه احساس می‌کرد، حسادت نبود، خشم بود. دلیلش هم این نبود که نمی‌توانست آن‌طوری خرید کند یا لباس بپوشد. این بود که از دخترها توقع داشتند این‌جوری باشند. مردها، مردم، همه آدم‌ها، فکر می‌کردند دختر باید این‌جوری باشد. خوشگل، عزیزدردانه، ننر، خودخواه، با مغزی به اندازه نخود. دختر باید این جوری باشد تا بشود عاشقش شد. بعد مادر می‌شد و خودش را با سوز و گداز وقف بچه‌هایش می‌کرد. دیگر خودخواه نبود، فقط مغزش همچنان به اندازه نخود بود. تا ابد.»

ماریو بارگاس یوسا؛ برنده جایزه ادبی نوبل 2010

بارگاس یوسا نویسنده‌ای صاحب نام لاتین از کشور پرو است و به واسطه ترسیم ساختار قدرت و شکست فردی در نوشته‌هایش، به شهرت رسید. آثار این نویسنده شامل عناصر تاریخی و تجربیات شخصی اوست. بارگاس یوسا فساد موجود در جامعه را در رمان‌هایش به تصویر می‌کشد و فرآیندهای نادرست حکومتی و ظلمی که شخصیت‌های سیاسی به مردم به‌ویژه مخالفان خود تحمیل می‌کنند را در داستان بیان می‌کند. او نمونه‌ای از یک جنگنده خواهان آزادی است که با بی‌عدالتی سر نبرد دارد. به نوعی این برنده نوبل ادبی، معتقد است نویسندگان باید استعداد خود را در جهت دفاع از اعتقادات خود به کار گیرند و این را بخشی از وظیفه اخلاقی نویسنده می‌داند. اکثر آثار پرطرفدار ماریو بارگاس یوسا به فارسی برگردانده شده‌اند که از آن قبیل می‌توان دختری از پرو، سال‌های سگی، جنگ آخر زمان، گفت‌وگو در کاتدرال، مرگ در آند و قهرمان عصر ما را نام برد. او با نوشتن رمان سال‌های سگی در اوایل فعالیت حرفه‌ای خود به شهرت بسیار زیادی دست یافت و از آن پس کتاب‌هایش همواره مورد توجه قرار گرفت. ناگفته نماند آثار ماریو بارگاس یوسا تنها به رمان ختم نمی‌شود و شامل کتاب‌های غیرداستانی و نمایشنامه نیز می‌شود. در قسمتی از کتاب سال‌های سگی که نشان‌دهنده اوج قلم این نویسنده است، می‌خوانیم: «خودمو به دیوونگی می‌زنم، می‌خوام بگم خودمو به حماقت می‌زنم. تو هم همین کارو در پیش بگیر. اون وقت کسی پا روت نمی‌ذاره رد بشه. اگه با چنگ و دندون از خودت دفاع نکنی، روی گرده‌ات سوار می‌شن. این قانون جنگله.»

گابریل گارسیا مارکز؛ برنده جایزه ادبی نوبل 1982

گابریل خوزه گارسیا مارکز نویسنده و روزنامه‌نگار کلمبیایی است که از کودکی شیفته نوشتن بود. به دنبال علاقه‌اش وارد حرفه روزنامه‌نگاری شد و داستان‌های کوتاهش در روزنامه‌ها منتشر می‌شد. مارکز توانست با خلق رمان‌های منحصربه‌فرد و جذاب به جایگاه خوبی دست پیدا کند و به‌عنوان یکی از نویسندگان برجسته آمریکای لاتین شناخته شود. آرمان‌های آزادیخواهی او در آثارش بیدار است و اندیشه‌هایش را به شکل داستانی بیان می‌کند. این نویسنده شاخص قرن بیستم به نحوی هنرمندانه توانسته اتفاقات رئال را در قالبی فانتزی در عرصه داستان به نمایش بگذارد که هنوز آثارش با تیراژ بالا ترجمه می‌شود و به فروش می‌رسد. صد سال تنهایی یکی از برجسته‌ترین و مهم‌ترین کتاب‌های مارکز است که همچنان در صدر فروش آثار ادبی کشورهای گوناگون قرار دارد و تاکنون بیش از 30 میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است. او برای خلق این اثر حدود دوسال وقت صرف کرد و برای آن موفق به دریافت جایزه نوبل سال 1982 شد. این کتاب روایت ادبیات، سیاست و تاریخ آمریکای لاتین است که وقایع مربوط به آن در شرح زندگی 6 نسل از یک خانواده مطرح می‌شود. سبک این رمان رئالیسم جادویی است و مفاهیمی همچون عشق و شهوت، جنگ و انقلاب، ثروت و فقر، جوانی و پیری و زندگی و مرگ در آن به تصویر کشیده شده است. نثر این کتاب سخت است و از پیچیدگی و دشواری متن برخوردار است. در بخشی از این کتاب آمده است: «اگر سوسک توانسته تا امروز از دست ظلم بشر جان سالم به در برد صرفا به این علت بوده که به تاریکی پناه برده است و در نتیجه در آنجا شکست‌ناپذیر باقی مانده است، زیرا بشر ذاتا از تاریکی می‌هراسد و سوسک هم ذاتا از نور می‌ترسد.» عشق در زمان وبا، ساعت شوم، کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد، از عشق و شیاطین دگر، هفده انگلیسی مسموم، سرگذشت یک غریق و پرندگان مرده ازجمله آثار گابریل گارسیا مارکز هستند.

ژوزه ساراماگو؛ برنده جایزه ادبی نوبل 1998

ساراماگو به احتمال زیاد معروف‌ترین و بی‌شک محبوب‌ترین نویسنده پرتغالی قرن بیستم است. استفاده از جملات طولانی و عدم‌استفاده از نشانه‌های سجاوندی از ویژگی سبک اوست. گویی که در نوشتن کتاب‌هایش با علائم نگارش میانه خوبی ندارد و صرفا به نقطه و ویرگول بسنده می‌کند. با اینکه این نویسنده برنده جایزه نوبل ادبی خود را ادامه‌دهنده ادبیات اروپا و تاثیرپذیری خود را بیشتر از گوگول و سروانتس می‌داند، بسیاری از منتقدان ادبی ساراماگو را در ردیف نویسندگان پیرو سبک رئالیسم جادویی قرار داده و آثار او را با نویسندگان اسپانیایی زبان آمریکای لاتین مقایسه می‌کنند. به‌کارگیری جملات طعنه‌آمیز و استفاده از کنایه‌های گوناگون، یکی از شگردهای ساراماگو برای معطوف کردن ذهن خواننده از وقایع تخیلی و تاریخی داستان به اتفاقات واقعی جوامع است. او در سال 1998 برنده نوبل ادبیات شد و آثارش هنگام دریافت جایزه در فراتر از مرزهای پرتغال شناخته نشده بود؛ با این وجود امروزه رمان‌هایش با مفهوم مرز بیگانه‌اند و در هر کتابخانه‌ای دست‌کم یکی از کتاب‌های ساراماگو به چشم می‌خورد. کوری یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین آثار این نویسنده فقید است. بدون‌شک این کتاب یک اثر انتقادی به هنجارهای اجتماعی جهان مدرن است و محدودیت و کامل نبودن فناوری و دانش انسان را مطرح می‌کند. درواقع ساراماگو جهل و نادانی را مهم‌تر از هر بیماری دیگری در جهان می‌داند و این را در کوری به خوبی تصویرسازی می‌کند. در بخشی از کتاب آمده است: «اتومبیل‌های پشت سر یک‌ریز بوق می‌زنند. چند راننده از اتومبیل‌ها بیرون آمده‌اند تا وسیله وامانده را به جایی هل بدهند که راه را بند نیاورد، با عصبانیت به شیشه‌های بسته اتومبیل مشت می‌کوبند، مردی که تویش نشسته سر به سویشان برمی‌گرداند، اول به یک طرف و بعد به طرف دیگر، پیداست که با داد و فریاد چیزی می‌گوید، حرکت لب‌هایش نشان می‌دهد چند کلمه را تکرار می‌کند، نه یک کلمه بلکه سه کلمه، چون بعد که یکی به هر ترتیب در را باز می‌کند، معلوم می‌شود که می‌گوید من کور شده‌ام.»

منبع: روزنامه فرهیختگان
انتخاب‌های نوبل؛ ادبی یا سیاسی؟ 2