انگلیس پرچمدار ایجاد کننده حکومتهای استبدادی / اعتماد به روباه پیر چیزی جز نابودی ملتها به همراه نداشته است
امینی، انگلیس را پرچمدار ایجاد کننده حکومتهای استبدادی معرفی کرد و گفت: اعتماد به روباه پیر چیزی جز نابودی ملت ها به همراه نداشته است.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ قاسم امینی پژوهشگر مسائل سیاسی هرمزگان در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار هرمز به بررسی رژیمهای دست نشانده انگلیس مانند رضاخان و.. و برجسته سازی این نکته که رژیم صهیونیستی ساخته و پرداخته انگلستان است اظهار کرد: موضوعی که بیشتر می توانیم در مورد آن صحبت کنیم بحث بررسی رژیمهای دست نشانده انگلیس است که در کشورهای دیگر به اصطلاح جهان سومی یا در جهان اسلام میتوانیم شاهد باشیم،
وی افزود: دولت پهلوی چه خدمات مهمی را به استعمارگران انجام داد از معاهدات نفتی گرفته تا دوباره ایجاد کودتایی در 28 مرداد 32 انگلیسی و آمریکایی ها روی کار آوردند و نیم قرن این دولت کودتایی با همکاری انگلیسی ادامه پیدا کرد و به قتل و غارت ملت ایران پرداخت، منابع ملت ایران را نابود کردند، دولت پهلوی یک دولت کودتایی بود که با یک کودتا در سوم اسفند ماه 1299 با همکاری انگلیسی ها روی کار آمد و در کودتای 28 مرداد 32 این دولت توسط یک کودتای دیگر ادامه پیدا کرد و دست انگلیس و صهیونیستها در تمام این برنامه ها دخیل بوده است.
امینی در ادامه گفت: این کشورها میتوانیم بدهیم به کشورهای دست نشانده غربی که این کشورها تقریبا از 150 سال گذشته، خود نقش مهمی در عقب ماندگی کشورهای شماره سوم و کشورهای جهان اسلام داشتند.
این پژوهشگر مسائل سیاسی استان هرمزگان همچنین ادامه داد: یکی از سیاست های مهم استعمار و بریتانیا به ویژه بریتانیایی که از قرن هجدهم و نوزدهم در ایران و سایر کشورها توانستند سلطه خودشان را بسط دهند ایجاد حکومت های استبدادی و دیکتاتوری و خود محور هست که شاهد آنها بودیم، حضرت امام خمینی رحمه الله علیه دوموضوع در بحث عقب ماندگی کشورهای جهان اسلام مطرح می کردند، این دو عامل را در عقب ماندگی کشورهای اسلامی معرفی میکردند، یکی استبداد داخلی و دیگر استعمار خارجی که در هر دوی اینها نقش انگلستان و دست نشانده های آنها نقش پررنگی بود و هست.
امینی ابراز داشت: می توانیم از این حکومتها به ابزارهای استعمار تعبیر کنیم، حکومتهایی که استعماری به وسیله آنها سلطه و نقش خودش را در کشورهای دیگر و کشورهای جهان سوم بسط و گسترش می داد.
وی در ادامه اضافه کرد: با مرور تاریخچه این کشورها در می یابیم که کشورهای عمدتا ثروتمند بودند ازقبیل هند، ایران یا برخی از کشورهای آمریکا و آفریقا و حتی آمریکای لاتین و استعمار برای اینها که بتواند از منابع اینها استفاده کند معمولاً سیاست های چندگانه را تا به امروز اعمال کرده است.
امینی بیان داشت: میتوانیم در یک تقسیم بندی استعمار را به چندین نوع تقسیم کنیم که حضرت آقا نیز در فرمایشات اخیر خود، به انواع استعمار اشاره کردند که یک نوع آن؛ استعمار نوین است در لغت به معنای عمران و آبادی هست اما برخلاف این معنایش، در اصطلاح سیاسی به معنای غارت و چپاولگری کشورها است که از منابع آنها استفاده کنند و چون در تاریخ اجتماعی بریتانیا نگاه میکنید کشورهای دیگر غربی هم چنین مثل فرانسه، آلمان، اتریش، روسیه و بخصوص بریتانیا که به اذعان خودش، آفتاب در سرزمین ما غروب نمی کند اگر هر کجا بتابد، در شرق و غرب، در مستعمرات ما طلوع میکند، استعمار یک زمانی در اولش استعمار نظامی بود و با قدرت نظامی آمدن جایی رو میگرفتند غارت می کردند جنگ راه میانداختند سپس بعد از استعمار نظامی شروع میکردند به استعمار سیاسی و استعمار اقتصادی کشورها، که مثلاً دولتمردان آنها را می خریدند، آنها را فریب می دادند، معاهدات مختلفی را تنظیم می کردم و وبال گردن این دولتها میکردند یا از آنها بهره کشی های اقتصادی میکردند.
این پژوهشگر مسائل سیاسی هرمزگان گفت: در یک مقطعی اینها دچار انقلابهایی شدند که معمولاً از قرن نوزدهم و بیستم، ما شاهده اوج گیری این انقلاب ها بودیم که اوج این انقلاب ها در جهان اسلام، انقلاب اسلامی ایران بود که توانست دست اینها را قطع بکنند. وقتی اینها سیاست هایشان مورد اعتراض گسترده جوامع ملتهای مستعمره قرار گرفت شروع کردند به یک استعمار نرم و نوین که حضرت آقا به آن اشاره کردند و آن استعمار فرهنگی ملتها است که به تعبیری در این استعمار فرهنگی به دنبال زدودن فرهنگ، اعتقادات و ارزشهای آن جامعه هستند و این نکته خیلی مهمی هست.
وی ابراز داشت: اینها برای اینکه این سیاست هایشان را در طول موارد ذکر شده اجرا کنند مخصوصاً بعد از انقلاب هایی که صورت گرفت، که در ایران مثلا انقلاب مشروطه صورت گرفته بود قبل از دوران پهلوی در 1285 هجری شمسی، در چین و هند، آنها به دولت هایی روی آوردند که آن دولت ها بتوانند حافظ منافع آنها باشد و این حافظ منافع آنها می توانست که ابزار مهمی در راستای اجرای سیاستهای استعماری آنها باشد، به عنوان مثال در ایران، دولت پهلوی روی کار آوردند که طی یک کودتای در سوم اسفند 1299 یک کودتای انگلیسی شکل میگیرد که در آن کودتا، سید ضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه انگلیسی که در ایران چاپ میشد رییس سیاسی کودتا بود رضاخان میرپنج هم که رضاشاه بعدی بود رئیس نظامی این کودتا بود.
امینی تصریح کرد: این کودتا، دولت پهلوی را روی کار آورد. همه اینها خاطرات آقای اردشیر ریپورتر جی هست که جاسوس انگلیس در ایران بود که اذعان دارد که چگونه رضاخان را پیدا کردند و دولت قاجاریه که تاریخ مصرفش از دست داده و به زباله دان تاریخ پیوسته بود باید به فکر دولتی می کردند که حافظ منافع انگلستان باشد، اینان در چین، هند، افغانستان، آفریقا همین کار را انجام دادند و دولتهای حافظ خودشان را روی کار آوردند.
این پژوهشگر مسائل سیاسی هرمزگان بیان داشت: نکته مهم و جالب دیگر اینکه خود رژیم صهیونیستی بعد از سال 1914 که جنگ جهانی بود تا 1918، توسط همین انگلیسیها در سرزمینهای اسلامی، نشانه گذاری و حمایت، ایجاد و تقویت میشود البته این طرحها در سال های قبل و دهه های قبل تدوین کرده بودند امت نقش اینها توسط انگلیسی ها و کشورهای استعمارگر غربی، اسرائیل ایجاد و حمایت میشود وگرنه غربی ها که خودشان این قدرت را نداشتند که بتوانند یک دولت مستقل در دل سرزمینهای اسلامی شکل دهند، این نیز یکی از ابزارهای استعمار برای تفرقه در جهان اسلام و ایجاد یک دولت یهودی بود که میخواستند به یک نوعی آنها از مشکلاتی که یهودیها در اروپا برای اینها درست میکردند آنها را به خاورمیانه و خارج از اروپا منتقل کنند.
وی افزود: در آن مقطع، دولت پهلوی در ایران از ایجاد دولت اسراییل و یک دولت یهودی در دل کشورهای اسلامی حمایت های گسترده ای می کرد، سرنوشت محمدرضا و رضاشاه خیلی جالب است، دولت هایی که عمدتا با دولتهای غربی و انگلستان و آمریکا، همکاری میکردند عاقبت این دو شخص، عاقبت یکسانی است بدین معنا وقتی که تاریخ مصرف محمدرضا شاه و رضاشاه تمام شد غرب آنها را در زباله انداخت و این دو را پس زد.
امینی اذعان داشت: پس از جنگ جهانی دوم وقتی متفقین به ایران حمله و رضاشاه را از سلطنت خلع، و وی را به جزیره موریس تبعید کردند از این رو تاریخ مصرف رضا شاه تمام شد و به بهانههای مختلفی که در تاریخ ذکر شده انگلیسیها به دنبال یک جانشین برای رضاشاه در ایران بودند و گزینههای مختلفی بود و محمدرضا شاه را انتخاب میکنند به خاطر اینکه این شخص وابستگی به کشورهای اروپایی داشت و می توانستند روی او سرمایهگذاری کنند و خیلی جالب است که این دسیسه چینی ها و صحنه آرایی ها توسط آقای محمد علی ذکاالملک فروغی اتفاق افتاده که این نیز یک چهره انگلیسی بود، اگر چهره وی را در تاریخ نگاه میکنید در آن زمان پدر فراماسونری در ایران است فراماسونری که همه خط و ضبط اش را انگلیسیها تعریف میکردند و به عبارتی وی یک طراح پشت صحنه ای بود که انگلیسی ها توسط وی سیاست های خودشان را در ایران اعمال می کردند.
این پژوهشگر مسائل سیاسی هرمزگان گفت: محمدرضا شاه هم عاقبتی مثل پدرش پیدا کرد و دوباره از ایران فرار کرد، در 25 مرداد 1328 در 26 دی ماه 57 که هردو بار به این امید که غربیها و انگلیسیها و آمریکاییها بتوانند او را نجات دهند، که در وهله اول با کودتای 28 مرداد، انگلیسیها و آمریکاییها وی را نجات دادند اما در منتهی به سال 56 و سال 57 منتهی به انقلاب اسلامی اتفاق نیفتاد و مردم ایران طومار استعمارگران و محمدرضا شاه وابسته را در هم می پیچند و این درس خیلی بزرگی است.
وی توضیح داد: اتفاقی که در کشورهای دیگر نیز شاهد آن بوده و هستیم مثلاً سرنوشت کشورهایی که به اروپاییها و غربی های اعتماد کردند را نگاه کنید یک فهرست طولانی است. مثلا حسنی مبارک در مصر که رابطه خوبی با غربی ها و آمریکایی ها داشت چه به سرنوشت وی آمد، اینها در چندین دهه با آنان همکاری می کرد و وابستگی داشت، عاقبتش هم دیدید که حسنی مبارک درون قفس چگونه طومارش را در هم پیچیدند یا سرنوشت قذافی در لیبی که به اروپاییها و آمریکاییها و غربیها اعتماد کرد و معلوم نیست چه به سرنوشت وی آمد که امروز حتی جسدش مشخص نیست در کجای کشور لیبی دفن است.
وی ادامه داد: سرنوشت تلخ صدام حسین در عراق نیز نتیجه اعتماد به غربیها بود و این کار را انجام داده بود باعث شد که غربیها از آن به عنوان یک ابزار بر علیه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران استفاده کنند که به لطف خدا این اتفاق رخ نداد و همه دیدیم زمانی که صدام حسین دیگر برای آمریکایی ها هیچ سود و منفعتی نداشت، آمریکاییها چگونه پرونده صدام حسین را پیچیدند.
نمونه بعدی را در افغانستان می توانیم ببینیم که رییس جمهور غربگرای افغانستان که هیچ مشروعیت مردمی هم ندارد بعد از اینکه طالبان در افغانستان قدرت را در دست گرفتند به خارج فرار می کرد و سرنوشت وی هم این گونه رقم خورد، این سرنوشت همه کسانی است که به استعمار گران و دولتهای غربی اعتماد کردند و این درس بزرگی است که ما نباید هیچ وقت به استعمارگران و کشورهای غربی اعتماد کنیم، چراکه آنان فقط منافع خودشان را میبینند و بس. و اعتقادی به منافع کشورهای دیگر ندارند.
انتهای پیام /