اهمیت فرهنگ و استعاره در مسیر آینده
امیدوار شدن مردم نسبت به آینده تنها به وعده و خبر افتتاح فلان پروژه عمرانی نیست، یک بخش عمده آن به استعارهها و تعابیری مربوط می شود که مسئولان برای توصیف توسعه و کشورهایی که در این راه تجربه های موفقی داشته اند، به کار میبرند.
عصر ایران؛ امید جهانشاهی - همه به دنبال آیندهای مطلوب هستیم. از تک تک ما مردم تا سازمانها و کشورهای کوچک و بزرگ جهان، همگی آیندهای روشن را آرزو میبریم و برای ساختن آن گام بر میداریم.
پیش فرض ما این است که ساختن آینده تنها در گرو تلاش امروز است. اصلاً وقتی از ساختن آینده مطلوب سخن گفته می شود آنچه در ذهن ایجاد میشود برنامهریزی و سختکوشی برای ساختن آینده است. اما در ساختن آینده همه ماجرا به سخت کوشی امروز بازنمیگردد؛ فرهنگ و استعارهها هم مهم هستند که معمولاً کمتر به چشم میآیند و جدی گرفته نمیشوند.
فرایندهای تفکر انسان به نوعی استعاری هستند. استعارهها بر ذهن، بیان و بر این اساس بر اقدامهای ما حاکم و غالب است. به عبارت دیگر، پنجرهای که از آن دنیای اطرافمان را میبینیم، قضاوت می کنیم و دایره واژگانی که با آنها اطرافمان را توصیف می کنیم و استعارههایی که برای توصیف به کار میبریم، در آنچه ما خود را برای خودمان و دیگران تعریف میکنیم، و لذا توقعی که از خودمان داریم تعیین کننده است. و این چیزی است که رفتارهای ما، تلاش ما و رفتار دیگران در قبال ما و میزان ارتقای وضعیت احتمالی ما را در آینده تعیین میکند.
در واقع هر فرد در داستانی زندگی میکند و از دل آن داستان جهان را میبیند و توصیف میکند و ویژگیهای این داستان نقش تعیین کننده در ساختن آیندهاش دارد.
به عبارت دیگر، استعارههایی که ما برای توصیف جهان از آنها استفاده میکنیم و داستانهایی که برای توصیف گذشته و دیگران باور داریم و تعریف میکنیم، ابزارهای بسیار قدرتمندی در شکلدهی به آیندهمان هستند. این داستانها با استعارهها مشخص میشوند؛ استعارههایی که با آنها نشان میدهیم چگونه میبینیم و بر آن اساس به دیگران میگوییم که هستیم.
مثلاً فردی را تصور کنید که همیشه روایتی بدبینانه از همه چیز دارد. با استعارههایی منفی و دشنامگونه از اطراف یاد میکند. چنین فردی هر قدر هم آیندهای مطلوب را از بن جان آرزو کند و برای آن تلاش کند، قطعاً راه به جایی نمی برد. ممکن است از نقطه الف به نقطه ب برسد که مورد نظر امروز اوست اما بیشک شرایط مطلوب را درک نخواهد کرد.
روایتها و استعارههایی که او از آنها استفاده میکند و یا به عبارت دیگر داستانی که او در آن زیست میکند، اساساً توان تعامل و همنشینی در درک دیگران و خودش را به او نمیدهد و لذا همیشه با چالش و مشکل مواجه است.
این موضوع در مورد کشورها هم صدق میکند. مثلاً دولت پر مسأله و یکساله طالبان اگر از امروز بر اساس قرائت خاصی که از اسلام دارد «غرب» را فقط معادل بیدینی و هرزگی بداند و با استعارههایی بسیار منفی توصیف کند و مثلاً خواستار نابودی لیبرالیسم و آمریکا شود آیا میتواند روزی را بدون دشمنی آنها که دشمن تعریف کرده است ببیند؟ اگر این دولت جوان بر مبنای استعارههایی با جهان مواجه شود که از آنها ستیز برخیزد، روزی روی آرامش خواهد دید؟
این نوع مواجهه بر امکان تعامل اقتصادی با دیگران تاثیر میگذارد و اجازه نمیدهد تا افغانستان مظلوم به سمت آینده ای که خود مطلوب میدانند حرکت کند.
یک کشور وقتی به سمت آبادی حرکت میکند که در بسیاری اصول پایهای موثر بر آبادگری با کشورهای نسبتاً آباد همداستانی داشته باشد. توصیف واقعبینانه ای از آنها داشته باشد. برای مثال نمیشود گفت ما میخواهیم به سوی سلامت اقتصادی حرکت کنیم اما برای مکانیسمهای شفافسازی اقتصادی رایج در برخی کشورها ارزشی قائل نباشیم و با نگاه بدبینانهای در مورد آنها صحبت کنیم. ادبیات و داستان و تعابیر و استعارههایی که انتخاب می کنیم باید مسؤولانه باشند. این در مورد زندگی فردی هم صدق میکند.
ممکن است در محلهمان از کسی خوشمان نیاید، به دلیلی دلخور باشیم، به بهانهای بدمان بیاید. به او معترض می شویم. انتقاد میکنیم اما با او درگیر نمیشویم و فحاشی نمیکنیم، نمیگوییم تو را خواهم کشت. چرا. به این دلیل ساده و سر راست که میخواهیم در این محله زندگی کنیم. چون نسبت به آینده خانواده و فرزندانمان مسؤولیم. این مسئولیت طبیعتاً خود را در ادبیات و رفتار ما نشان میدهد.
کلماتی که به کار میبریم، در هوا رها نمیشوند، بیرون ریخته نمیشوند. کلمات، آجرهایی هستند که ما را می سازند؛ ما را برای دیگران تعریف میکنند؛ توقع ما را از خودمان و حد پرش ما را برای آینده تعین میکنند. این در مورد کشور هم صدق میکند. کلماتی که مسؤولان از مسائل مختلف، توسعه و راههای تحقق آن و دیگران بکار میبرند، بر جهت حرکت ایران امروز و قضاوت مردم نسبت به کشور نقش جدی دارد. این کلمات و تعابیر ریشه در استعارهها و الگوهای ذهنی حاکم بر کشور دارند و این یکی از مهمترین چیزهایی است که بر تصور مردم از آینده کشور تاثیر می گذارد. آنها را امیدوار و یا بدبین میکند. امیدوار شدن مردم نسبت به آینده تنها به وعده و خبر افتتاح فلان پروژه عمرانی نیست، یک بخش عمده آن به استعارهها و تعابیری مربوط میشود که مسؤولان برای توصیف توسعه و کشورهایی که در این راه تجربههای موفقی داشته اند، به کار میبرند.
استعارهها بعضی از جنبههای یک موضوع را برجسته میسازند و برخی را پنهان میکنند و به همین دلیل بر تعیین اولویتهای امروز و صورتبندی مسایل امروز مؤثر هستند. از این رو، انتخاب استعارهها موضوع بسیار مهمی در تعیین مسیر یک جامعه است.
اگر ما برای ساختن آینده آستین همت بالا نزنیم، و مسؤولانه سخن نگوییم، دیگران آینده ما را بر اساس منافع خودشان رقم خواهند زد.
تماشاخانه