یک‌شنبه 4 آذر 1403

بازی تازه آمریکا در خاورمیانه

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
بازی تازه آمریکا در خاورمیانه

تهران - ایرنا - اهداف راهبردی کاخ سفید از نگاه اغلب تحلیلگران ایجاب می‌کند تا با مداخله در منطقه از ظهور هر قدرت منطقه‌ای یا خارجی در خاورمیانه جلوگیری کند. به همین دلیل واشنگتن قصد ندارد خاورمیانه را به صورت کامل ترک کند بلکه می‌خواهد رویکردهای خود را به شکلی متفاوت به اجرا درآورد.

طی یک قرن اخیر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بیش از همه به دلیل وجود منابع عظیم انرژی مورد مناقشه کشورهای غربی بوده و هریک از قدرت‌ها تلاش کرده‌اند تا با گسترش نفوذ در منطقه، ضمن تامین نیازشان به نفت، تا حد ممکن از سیطره بر روند جریان عرضه انرژی در جهت کنترل یا تحت فشار قراردادن رقبا استفاده کنند.

این سیاست در قرن بیستم به صورت اعلامی و اعمالی از سوی ایالات متحده به ویژه در دوره نظام تک‌قطبی دنبال می‌شد. آمریکا سال‌ها به عنوان یکی از واردکنندگان اصلی نفت به شدت نسبت به تحولات در خاورمیانه حساس بود و به صورت مستقیم و غیرمستقیم در آن مداخله داشت. اکنون مدتی است که از میزان وابستگی این کشور به خاورمیانه در حوزه انرژی کاسته و حتی ایالات متحده به بزرگترین تولید کننده نفت و یکی از از صادرکنندگان انرژی تبدیل شده است.

در دوره ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» بحث خروج ایالات متحده از خاورمیانه جدی‌تر از قبل مطرح و همین امر باعث طرح مباحث گوناگونی شده است. این موضوع در یکی دو سال اخیر از سوی مقام های کاخ سفید اعلام شد، ضمن اینکه به تازگی دولت و مجلس عراق هم خواستار خروج نظامیان آمریکایی از این کشور شده‌اند.

برخی تحلیلگران می‌گویند تاکتیک ایالات متحده در منطقه خاورمیانه در حال تغییر است و در واقع شکل مداخله کاخ سفید به حالتی دیگر ادامه خواهد داشت.

برخی این تصمیم کاخ سفید را همانند اعلام خروج نیروهای بریتانیایی از خلیج فارس در دهه 1960 میلادی می‌دانند. با توجه به دلایل سیاسی و اقتصادی، کنترل امور خاورمیانه برای واشنگتن ضرورت دارد و به همین دلیل بعضی تحلیلگران اعتقاد دارند قرار است تاکتیک ایالات متحده نسبت به منطقه تغییر کند و در واقع شکل مداخله کاخ سفید به حالتی دیگر ادامه خواهد داشت.

در مورد این دو تصمیم که به فاصله حدود پنج دهه از هم اعلام شده‌، افزایش هزینه‌های مالی حضور در خاورمیانه و اعتراضات داخلی در کنار تمرکز دولت‌ها بر مبحث سروسامان دادن به اقتصادی ملی آمریکا و انگلستان مهمترین دلایل عقب‌نشینی عنوان شده و می‌شود.

«ویلیام وچسلر» در مقاله‌ای در کتاب «خاورمیانه: عرصه بزرگ بازی قدرت» با اشاره به اهمیت این منطقه حساس و راهبردی آورده است: همانطور که مقام‌های بریتانیایی بیش از 50 سال قبل نشان دادند، باید خروج این کشور از خاورمیانه را از سر بیرون کرد و کماکان لندن در منطقه نفوذ خواهد داشت، اکنون همین امر در مورد ایالات متحده صادق است.

به اعتقاد وی، اگرچه بسیاری از کشورهای عربی خلیج فارس حدود نیم قرن است که مستقل شده‌اند و از نظر حکومتداری جوان به شمار می‌آیند اما آن‌ها حضور و سپس خروج بریتانیا را شاهد بوده‌اند و اکنون موضوع خروج آمریکا از منطقه به پرسشی مهم برای آن‌ها تبدیل شده‌است.

از نگاه برخی تحلیلگران، به غیر از موضوع انرژی، ایالات متحده منافع منطقه‌ای و بین المللی مهمی در خاورمیانه دارد که از آن جمله اهمیت این منطقه در امنیت جهانی است. ایالات متحده خود را قدرت برتر در خاورمیانه معرفی می‌کند که سایر قدرت‌ها در داخل و خارج منطقه ظرفیت تقابل با واشنگتن را ندارند. وچسلر صاحبنظر مسائل بین‌المللی اما می‌گوید که دیدگاه‌های واقع‌گرایانه آمریکا در تثبیت قدرت جهانی با رویکردهای آرمانگرایانه مقام‌های این کشور در زمینه لیبرالی رفتار کردن با کشورهای منطقه موجب تناقضی شده است که جایگاه برجسته منطقه در حوزه تولید انرژی را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد.

در شرایط کنونی از دیدگاه سیاستگذاران آمریکایی دستیابی به استقلال انرژی و پیشرفت‌های خیره کننده در زمینه حفاری و استخراج نفت و گاز، به معنی سیطره کامل واشنگتن بر بازار انرژی و بی نیازی صددرصدی نیست. هنوز ایالات متحده نسبت به توقف عرضه نفت از خلیج فارس به علت برخی تحولات سیاسی و نظامی آسیب‌پذیر است زیرا شرکت‌های آمریکایی نسبت به تامین نیازهای داخلی شهروندان این کشور ناتوان خواهند شد. افزایش قیمت جهانی نفت به طور قطع بر قیمت داخلی سوخت تاثیرگذار است.

از نگاه واشنگتن خاورمیانه هنوز به صورت بنیادین به علت تنش‌های داخلی، منطقه‌ای بی‌ثبات است. از سوی دیگر تنگه هرمز آبراهی است که تنها دو مسیر کم عرض رفت و برگشت کشتی را دارد و بخش مهمی از آن در اختیار ایران قرار دارد. این موضوع می‌تواند تامین یک چهارم نفت مورد نیاز جهان را دچار مشکل کند.

اهداف کاخ سفید ایجاب می‌کند تا از ظهور هر قدرت منطقه‌ای یا خارجی در خاورمیانه جلوگیری کند. واشنگتن با این توجیه که منافعش به خطر افتاده سال‌ها پیش به مقابله با نفوذ آلمان نازی یا شوروی کمونیست در منطقه پرداخت. در دیدگاه ایالات متحده نفت و موقعیت سوق الجیشی خلیج فارس واقعیت‌هایی محسوب می‌شوند که بخشی از اصول امنیت ملی آمریکا را تشکیل می‌دهند. ادامه عرضه انرژی از منطقه، خرید و انتقال آزادانه آن، حمایت از ثبات در منطقه و تقویت رفاه خاورمیانه از اهداف مورد توجه واشنگتن بیان می‌شوند. این اهداف کاخ سفید ایجاب می‌کند تا از ظهور یا حضور هر قدرت منطقه‌ای یا خارجی در خاورمیانه جلوگیری کند. واشنگتن با همین توجیه و بزرگنمایی به مخاطره افتادن منافعش به مقابله با نفوذ آلمان نازی یا شوروی کمونیست در منطقه پرداخت. همچنین ایالات متحده تمام توان خود را برای مقابله با جنبش پان عربی، انقلاب اسلامی ایران، اشغال کویت از سوی عراق و حتی اقدامات گروه‌های تندروی سلفی به کار برد.

«رونالد ریگان» رئیس جمهوری آمریکا در سال 1987 در مورد اهمیت خاورمیانه برای کاخ سفید گفت: نقش ما (ایالات متحده) در خلیج فارس حیاتی است؛ محافظت از منافع‌مان و کمک به دوستان و محافظت از آن‌ها را برعهده داریم.

ایالات متحده همگام با حضور نظامی در منطقه که با تاکید بر خطوط دریایی از تنگه هرمز تا باب المندب شکل گرفته است، گسترش تعامل و نفوذ غیرنظامی، دیپلماتیک، اقتصادی، فرهنگی و افزایش تجارت با منطقه را دنبال کرده است.

به عنوان نمونه سفارت آمریکا در بغداد بزرگترین سفارت این کشور در جهان است که ساخت آن 750 میلیون دلار هزینه داشته و در دوره اوج 16 هزار آمریکایی در آن حضور داشتند. بنا بر اعلام وزارت امور خارجه آمریکا هدف دیپلماتیک این کشور در منطقه ارتقای اقتصادهای محلی و افزایش سطح رفاه در کنار رشد ثبات داخلی بوده است. واشنگتن چند دهه و میلیاردها دلار هزینه کرد تا به این اهداف برسد اما تاکنون دستاورد خاصی نصیب مردم منطقه نشده است.

اکنون موضوعی که فراتر از قابلیت‌های واشنگتن مطرح می‌شود، اراده کاخ سفید برای ادامه حضور در منطقه است. حضور آمریکا در دو جنگ بی‌پایان در افغانستان و عراق باعث شد که افکارعمومی به دنبال خاتمه دادن به این اوضاع باشد. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که شهروندان آمریکایی نمی‌خواهند رفاه خود را به خاطر اهداف سیاست خارجی این کشور به مخاطره بیاندازند. همین خواسته عمومی باعث شده است تا چهار رئیس جمهوری اخیر آمریکا به صورت تلویحی یا آشکار بر لزوم کاهش تعهدات جهانی آمریکا تاکید داشته باشند. «بیل کلینتون»، «جورج بوش»، «باراک اوباما» و اکنون دونالد ترامپ همین موضوع را تکرار کرده‌اند. در سال 2019 ترامپ به مقامات واشنگتن دستور داد تا توافق‌هایی را برای خارج کردن همه نیروهای آمریکایی از منطقه تا پیش از انتخاب مجدد وی در سال 2020 نهایی سازند.

تحلیلگران بر این باورند اگرچه این تصمیم به نفع ایران تمام می‌شود اما ترامپ تلاش دارد تا برخلاف سه رئیس جمهوری پیش از خود رفتار کند. وی این سوال و تردید را مطرح کرده است که حضور در خاورمیانه تا چه زمانی می تواند ادامه پیدا کند.

با این‌حال نکته مهم اینجا است جنگ در عراق و افغانستان نشان داد ایالات متحده توانایی خود برای راهبری سیستم امنیت جهانی را از دست داده است. حتی بحران‌های مالی جهان هم ثابت کرده‌اند قدرت این کشور در تعیین مسیر اقتصادی جهانی تحلیل رفته است. با وجود مخالفت دیپلمات‌ها و فرماندهان نظامی آمریکا اما کاخ سفید در سراشیبی این مسیر در حرکت است. این درست همان جاده ای است که چند دهه قبل بریتانیا مجبور شد آن را طی کند.

*س_برچسب‌ها_س*