یک‌شنبه 27 آبان 1403

بایدن و معمای افول هژمونی آمریکا / یانکی‌ها ته خط رسیده‌اند؟

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
بایدن و معمای افول هژمونی آمریکا / یانکی‌ها ته خط رسیده‌اند؟

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو؛ پایگاه خبری "پراجکت سیندیکیت" در گزارشی، حضور بایدن در شرایط کنونی در کرسی ریاست جمهوری آمریکا را مساله و چالشی مضر برای منافع ملی آمریکا ارزیابی کرده و به طور خاص با اشاره به ناتوانی جسمی و فکری وی در عرصه حکمروایی آمریکا و اتخاد برخی سیاست‌های غلط از سوی او نظیر عدم مذاکره با پوتین و ارائه پاسخی روشن و درست به دغدغه‌های امنیتی روسیه قبل از...

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو؛ پایگاه خبری "پراجکت سیندیکیت" در گزارشی، حضور بایدن در شرایط کنونی در کرسی ریاست جمهوری آمریکا را مساله و چالشی مضر برای منافع ملی آمریکا ارزیابی کرده و به طور خاص با اشاره به ناتوانی جسمی و فکری وی در عرصه حکمروایی آمریکا و اتخاد برخی سیاست‌های غلط از سوی او نظیر عدم مذاکره با پوتین و ارائه پاسخی روشن و درست به دغدغه‌های امنیتی روسیه قبل از حمله این کشور به اوکراین، و یا عقب نشینی تحقیر آمیز آمریکا از افغانستان، موقعیت هژمونیک آمریکا را از دست رفته، و آینده این کشور را نیز در هاله‌ای از ابهام توصیف می‌کند.

پراجکت سیندیکیت در این رابطه می‌نویسد: «جهان باید خوشحال باشد که دونالد ترامپ در شرایط کنونی رئیس جمهور آمریکا نیست. هنگامی که وی در قدرت بود، عمیقا به به ولادیمیر پوتین و نوع حکمرواییِ وی حسادت می‌کرد و حتی موضع گیری‌های وی را بر گزارش‌های رسمی نهاد‌های اطلاعاتی آمریکا در مورد دخالت احتمالی روسیه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برتری می‌داد. ترامپ حتی قبل از آغاز رسمی جنگ روسیه علیه اوکراین، نوع تاکتیکِ پوتین در مواجهه با معادله اوکراین را "هوشمندانه" و "توام با نبوغ" خطاب کرد و تاکید نمود که اگر وی به جای بایدن سر کار بود، هیچگاه یکچنین اتفاقی نمی‌افتاد.

در این راستا شاهد بودیم که وقتی پوتین نیرو‌های اتمی روسیه را به حالت آماده باش درآورد، بایدن با خونسردی تمام به این مساله پاسخ داد. البته که ما نمی‌دانیم اگر ترامپ جایِ بایدن چه کار‌هایی می‌کرد.

پس از آنک دونالد ترامپ در دوره ریاست جمهوری خود تا حد زیادی متحدان آمریکا را در اروپا و شرق آسیا تضعیف کرد، بایدن تلاش‌های زیادی را با شکیبایی انجام داده و می‌دهد تا دوباره جمع متحدان آمریکا را ترمیم کند. حتی آلمان نیز سرانجام با افزایش بودجه دفاعی خود آن کاری را انجام داده که شماری از روسای جمهور آمریکا از جمله ترامپ مصرانه در پیِ تحقق آن بودند. در شرایط کنونی نیز شاهدیم که دولت‌های غربی نظیر آلمان، شدیدا از اوکراین در جنگ آن علیه روسیه حمایت می‌کنند (البته که رویکرد متحد کنونی غرب در مواجهه با معادله اوکراین بیش از آنکه دستاورد اقدامات بایدن باشد، نتیجه اقدم پوتین در حمله به اوکراین است).

بر اساس یافته‌های یک نظرسنجی که به تازگی انجام شده، 62 درصد از آمریکایی‌ها باور دارند که روسیه در صورت حضور ترامپ در کاخ سفید، به اوکراین حمله نمی‌کرد و در این میان 59 درصد نیز فکر می‌کنند که ضعف بایدن نقشی قابل توجه در تحریک روسیه جهت حمله به اوکراین بازی کرده است. یافته‌های یک نظرسنجی دیگر که توسط "شبکه فاکس نیوز" پیش از حمله روسیه به اوکراین انجام شده نیز نشان می‌دهد که در حالیکه 81 درصد از جمهوریخواهان دیدگاهی منفی به پوتین دارند با این حال 92 درصد از آن‌ها شدیدا از بایدن متنفرند.

اگرچه یافته‌های برآمده از نظرسنجی‌ها همیشه قابل اعتماد نیستند با این حال، این اعداد و ارقام قابل توجه، نیاز به تفسیر و توضیح دارند. در عرصه سیاست خارجی (مساله‌ای که برای اغلبِ آمریکایی‌ها جذاب نیست)، این آمار‌ها می‌گویند که اساسا بایدن شخصیتی پیروز نیست و اساسا نمی‌تواند هم پیروز باشد. بسیاری وی را به مثابه رئیس جمهوری ضعیف می‌پندارند که افغانستان را رها کرد، اروپایی‌ها را وارد رنج و سختی کرد، و در عین حال نسبت به روسیه نیز به شدت آسان می‌گیرد. آن‌ها همچنین انتقاداتی جدی به بایدن دارند و وی را محکوم می‌کنند که به درخواست‌ها و دغدغه‌های امنیتی پوتین از آمریکا قبل از اینکه وی به اوکراین حمله کند، پاسخ درستی نداده است.

بایدن همچنین شدیدا با پیامد‌های ناگوار پاندمی کرونا بر اقتصاد و شرایط اجتماعی آمریکا نیز درگیر است. در کنار این‌ها مواردی نظیر افزایش قیمت بنزین، افزایش تورم، و افزایش قابل توجه جرایم خیابانی نیز مطرح هستند. این مسائل تماما تقصیر بایدن نیستند با این حال، وی شدیدا در آن‌ها گرفتار شده است. در نتیجه، به هیچ عنوان بعید نیست که دموکرات‌ها به آسانی اکثریت خود (در کنگره) را در جریان انتخابات میاندوره‌ای کنگره آمریکا در نوامبر سال 2022 از دست بدهند.

با این همه، ناظران و تحلیلگران بر این باورند که مشکلات بایدن، ماهیتی عمیق‌تر را نیز به خود خواهد گرفت. این مساله تا حدی به دلیل شرایط سنی شخصِ بایدن است. وی شدیدا از کهولت سن رنج می‌برد. او اکنون به شدت کارایی خود را جهت مدیریتِ وضعیت در آمریکا و جهان از دست داده است. وی اکنون چهره‌ای قدیمی از آمریکا را نمایندگی می‌کند که سالهاست فروپاشیده است. او نمادِ آن دسته از رهبران آمریکایی است که ایده هژمونی آمریکایی را شدیدا باور دارند این در حالی است که اساسا در شرایط کنونی نشانی از موقعیت هژمونیک آمریکا به چشم نمی‌خورد.

باید بپذیریم که نظم جهانی آمریکایی به نقطه پایان خود رسیده است. ظهور ابرقدرت هایِ رقیب در جهان جدید کاملا اجتناب ناپذیر است. برخلاف ادعا‌های افراد نظیر فوکویاما که پس از فروپاشی شوروی خبر از پایان تاریخ و پیروزی ایدئولوژی سرمایه داری و ولیبرالیسم بر تمامی ایدئولوژی‌های دیگر جهان می‌دادند، باید گفت که تاریخ هیچگاه خاتمه نمی‌یابد. سقوط نسبی آمریکا در جهان تا حدی با غرور بیجا و گستاخی‌های رهبران آن نیز ارتباط دارد. جنگ‌های بی ملاحظه، مخصوصا در ویتنام و خاورمیانه، عملا به فجایعی ختم شدند که تا حد زیادی به موضع و وجهه جهانی آمریکا آسیب زدند.

باید توجه داشته باشیم که وجود رقبا و دشمنان خارجی را نمی‌توان تنها دلیل فروپاشی موقعیت جهانی آمریکا و یا امپراطوری‌های تاریخی دانست که موقعیتی شبیه به آن (آمریکا) داشته اند. بسیاری از افول و سقوط‌های اینچنینی تا حد زیادی زمانی آغاز می‌شوند که افراد اعتقاد و ایمانشان را به آرمان‌ها و اهداف خود از دست بدهند. شوروی به وضوح یکچنین مساله‌ای را تجربه کرد (در حدود سال 1990). در آن زمان رهبران ارشد حزب کمونیست شوروی تا حد زیادی اعتقاد خود را به آرمان‌های اتحاد جماهیر شوروی از دست دادند. از این رو، این نظام سیاسی خیلی زود فروپاشید و آمریکا و متحدانش هیچ کاری نکردند تا تحقیر جمهوری‌های شوروی بویژه روس‌ها را تسکین دهند. درست به همین دلی است که بسیاری از ناظران و تحلیلگران باور دارند که ولادیمیر پوتین در شرایط کنونی به عنوان رئیس جمهور روسیه سعی دارد تا این تحقیر تاریخی علیه مردم کشور را در چهارچوب اقداماتی نظیر جنگ اوکراین جبران کند و با غرب به منازعه و تنش بپردازد.

حتی در شرایط فعلی، خودِ مردم آمریکا نیز نیاز کمی حس می‌کنند که بخواهند از موقعیت هژمونیک کشورشان و اصول و ارزش‌هایی که این کشور داعیه دار آن‌ها است دفاع کنند. بسیاری از سیاستمداران آمریکایی نیز رویای بازگشت به دهه‌ها قبل و احیای قدرت آمریکا در معادلات جهانی را دارند.

در این میان، بسیاری از نسل‌های جدید و جوان دموکرات‌ها نیز به هیچ عنوان قائل به این نیستند که آمریکا در مسائل جهانی درگیری چندانی داشته باشد و حتی مداخله آمریکا در این قبیل مسائل را نوعی "نوامپریالیسمِ مضر" می‌دانند. در عوض آن‌ها به طور خاص تاکید بر "تنوع" و "جامعیت" در داخل آمریکا دارند و به طور خاص به مسائلی نظیر برابری جنسیتی، و یا احترام گذاشتن به حقوق اقلیت‌های نژادی نظری سیاه پوستان متمرکز هستند. مسائلی که همه در نوع خود حاکی از این هستند که اساسا روند‌های آتی حکمروایی در آمریکا ماهیتی مبهم دارند و حضور بایدن در قدرت در شرایط کنونی نیز نه تنها کمکی به منافع آمریکا نخواهد کرد بلکه حتی می‌تواند موضع آمریکا را در مسائل مختلف بین المللی، بیش از هر زمان دیگری تضعیف نیز کند.»