بررسی جایگاه رأفت اسلامی در برخورد با 3 شرور
به گزارش خبرنگار قرآن و فعالیتهای دینی خبرگزاری فارس دستگیری سه جوان شرور و محاکمه ایشان توسط قوه قضائیه سبب شد که برخی نسبت به این موضوع اعتراض کنند، این اعتراضات بعد از تأیید حکم اعدام توسط دیوان عالی کشور شدت بیشتر گرفت به گونهای که حتی رئیس جمهور آمریکا نیز در این زمینه توئیت زد و به حمایت از این سه شرور پرداخت، و برخی از بازیگران و افرادی که از شهرت و محبوبیت در جامعه بر خوردار بودند، با هشتک اعدام نکنید، تلاش دارند جلو این حکم را بگیرند.
بعضی از این افراد حکم اعدام را غیر انسانی دانستهاند و برخی دیگر سخن از ترحم اسلامی به میان آوردهاند و گروهی نیز اجرای این حد را حق مردم دانسته به همین خاطر ادعا میکنند که مردم از اعدام این افراد ناراضی هستند به همین خاطر نباید اعدام شوند. از اینرو ما بر آن شدیم که به بررسی این حکم از جهت مختلف پرداخته و این ادعاها را مورد ارزیابی قرار دهیم، ولی قبل از آن باید به این نکته مهم اشاره کنیم که این سه فرد اتهامات گوناگون داشتهاند از جمله، خروج غیرقانونی از کشور، اقدام علیه امنیت ملی و سرقت مسلحانه مقرون به آزار با سلاح سرد، این جرائم مصداق دو حکم در قانون است، که عبارتند از مفسد فی الارض و محاربه، که حکم هر دو در قانون اعدام است.[1] آنچنان که آیه «انما جزاء الذین یحاربون الله ورسوله ویسعون فی الأرض فسادا أن یقتلوا أو یصلبوا أو تقطع أیدیهم وأرجلهم من خلاف أو ینفوا من الأرض ذلک لهم خزی فی الدنیا ولهم فی الآخر عذاب عظیم [مائده /33] کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمیخیزند، و اقدام به فساد در روی زمین میکنند، فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پای (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود؛ و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمی دارند.» نیز به این موضوع اشاره دارد. اکنون با توجه به این مطالب به تبیین این حکم و حواشی آن میپردازیم.
خدای متعال انسان را به گونهای خلق کرده است که برای زندگی خویش نیازمند حضور در جامعه است، و حضور تمام افراد در جامعه نیز در بستر امنیت شکل میگیرد، به همین خاطر حاکمیت موظف است که در مقابل هر کاری که این امنیت را خدشهدار میکند ایستادگی کند و از آنرو که این امنیت همیشه با وعظ و سخنرانی و توصیه ایجاد نمیشود، باید قوانین محکم وجود داشته باشد که جلو نا امنی را در جامعه بگیرد، همانگونه که زمانی انسان بیمار میشود در ابتدا تلاش میکند با دارو بیماری خویش را خوب کند ولی در مراحل بالاتر که بیماری اوج گرفته و چارهای برای درمان جز قطع عضو وجود ندارد، انسان به اجبار با تیغ جراحی عضو بیمار شده را از بدن جدا میکند، تا به دیگر اعضای بدن آسیب وارد نکند، با توجه به این تبیین آشکار میشود که حکم اعدام در جای خودش یک حکم عقلی و صحیح است، و اگر شخصی با احساسات با این موضوع برخورد کند، در حقیقت عقل خویش را نادیده گرفته است و جامعه را به نابودی کشانده است همانگونه که اگر یک بیمار سرطانی که باید عضو سرطانی را از خویش جدا کند، به بهانههای واهی این کار را انجام ندهد، به دیگر اعضای بدن آسیب وارد کرده است.
امام خمینی (ره) در سخنانی به تبیین این موضوع پرداخته و میفرمایند: «پیغمبر اکرم «نبی رحمت» است که برای رحمت آمده است. آنجایی هم که آن منحرفهای غیر قابل اصلاح را امر به قتل میکرد، مثل یک غده سرطانی که در یک بدن باشد، برای اصلاح بدن آن غده را باید بیرون آورد. چاره نیست. این غدههای سرطانی گاهی یک جامعه را فاسد میکنند. این هم رحمت بر جامعه است... آن طبیبی که میبرد دست را، برای اینکه این دست فاسد میکند انسان را، کارد را درآورده میبرد دست را، این طبیب با خشونت دارد رفتار میکند؟ و باید فریاد برآورد که این طبیب خشن است! یا این طبیب طبیب رحمت است؛ با رحمت دارد رفتار میکند؛ یک انسان را برای یک عضو نجات میدهد. این جامعه مثل یک انسان میماند: گاهی وقتها برای اصلاح جامعه یک کسی را تأدیب میکنند. آن هم تأدیبی که گاهی وقتها منتهی به کشتن میشود. یک نفر آدمی که یک مملکت را میخواهد فاسد بکند، یک کشور را، یک گروه را، فاسد میخواهد بکند، و قابل اصلاح نیست، این را باید برای تهذیب جامعه، برای حفظ جامعه، این غده سرطانی را باید از این جامعه دور کرد. دور کردنش هم به این است که اعدامش کنند.»[2]
حتی با نگاه دقیقتر این اعدامها نه تنها برای جامعه رحمت است، بلکه برای خود فرد مجرم نیز رحمت به شمار میآید، زیرا که از فرو رفتن بیشتر وی در گناه و جرم جلوگیری میکند تا در قیامت از شدت عذاب کمتری برخوردار باشد.
در این قسمت لازم است به این نکته اشاره کنیم، که دین مبین اسلام برای جان انسانها ارزش زیادی قائل است به گونهای که اصل اولیه حفظ جان انسانهاست آنچنان که خدای متعال در قرآن مجید به این موضوع اشاره کرده و میفرماید: «أنه من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فی الأرض فکأنما قتل الناس جمیعا ومن أحیاها فکأنما أحیا الناس جمیعا [مائده /32] هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.» به همین خاطر اسلام اعدام را در جایی قرار داده است که یک شخص آسیب جدی به امنیت و آرامش جامعه وارد کند، در توضیح این مطلب لازم است به این نکته اشاره کنیم، که در دین مبین اسلام تجسس از امور دیگران حرام است، به این معنا که انسان حق ندارد به زندگی دیگران سرک کشیده و به گناهان و خلافهای آنها اطلاع پیدا کند، مگر آنکه یک شخص جرمی را به گونه انجام دهد که دیگران از آن اطلاع پیدا کنند، به همین خاطر برای اثبات برخی از جرائم به دو شاهد و برای برخی دیگر چهار شاهد نیاز است، و هر چقدر تأثیر اجتماعی جرم در جامعه شدیدتر باشد، مجازات آن نیز سنگینتر خواهد بود.
بر این اساس اگر سخنی از رأفت اسلامی در مورد برخی از مجرمین وجود دارد، در جایی است که جرم به صورت فردی بوده و آسیب جدی به جامعه وارد نکرد باشد، نه جایی که مجرم در اغتشاشات شرکت کرده و یک شهر را به آشوب کشانده است و با صلاح سرد افراد جامعه را تهدید کرده و آرامش را از ایشان گرفته است، ترحم در اینجا عین ظلم به تک تک افراد جامعه است.
اما در مورد طرح این ادعا که برخی گفتهاند: مردم از اعدام این افراد ناراضی هستند!؟ لازم است به این نکته اشاره کنیم که اولا اجرای این حدود تنها حق مردم نیست، بلکه حق خدای متعال نیز هست، همان گونه که آیه ابتدای نوشتار به این موضوع اشاره دارد، بعد منظور از مردم چه کسانی هستند!؟ آیا تمام کسانی که به صورت مستقیم از این افراد خبیث آسیب دیدهاند، واقعا راضی به اعدام نشدن این افراد هستند!!؟؟ از سوی دیگر حضور این افراد در اغتشاشات و آسیب زدن به اعتبار حکومت جرمی است که نیازمند رضایت تمام افراد جامعه است، موضوعی که به طور قطع برای ایشان منتفی است.
نویسنده: محمدعلی کمالی نسب
پینوشت
[1]. قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 درباره جرم انگاری افساد فی الارض در ماده 286 چنین آورده است: «هرکس به طور گسترده، مرتکب جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد، جرائم علیه امنیت داخلی یا خارجی کشور، نشر اکاذیب، اخلال در نظام اقتصادی کشور، احراق و تخریب، پخش مواد سمی و میکروبی و خطرناک یا دایر کردن مراکز فساد و فحشا یا معاونت در آنها گردد به گونه ای که موجب اخلال شدید در نظم عمومی کشور، ناامنی یا ورود خسارت عمده به تمامیت جسمانی افراد یا اموال عمومی و خصوصی، یا سبب اشاعه فساد یا فحشا در حد وسیع گردد مفسد فی الارض محسوب و به اعدام محکوم می گردد.»؛ در همین قانون ماده 279 در مورد محاربه این گونه گفته شده است:«محاربه عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنها است، به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد. هرگاه کسی با انگیزه شخصی به سوی یک یا چند شخص خاص سلاح بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد و نیز کسی که به روی مردم سلاح بکشد، ولی در اثر ناتوانی موجب سلب امنیت نشود، محارب محسوب نمی شود.»
[2]. صحیفه امام، ج8، ص: 332.
انتهای پیام /
اعدام انسان جامعه امنیت ملی