بلاگرها و فرهنگ سازی معکوس
زهرا خدادادی نوشت: جولان بلاگرها در فضای بی قانون و رها شده ی مجازی با تبلیغات رنگارنگ روزمره شان تغییراتی را در سبک زندگی مخاطبان و جامعه بوجود می آورد و متاسفانه هیچ قانونی هم برای رسیدگی به امور آنها وجود ندارد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از ایلام بیدار ، "زهرا خدادادی"، فعال رسانه ای طی یادداشتی با عنوان " بلاگرها و فرهنگ سازی معکوس" نوشت: در گذشته سبک زندگی یک رویه ساده و تعریف شده داشت؛ اغلب مردم در یک سطح زندگی می کردند، روابط عاطفی و صمیمیت بین خانواده ها چه فامیل و چه همسایه و دوست بر اساس منافع مشترک نبود، چه بسا بر اساس همدلی، دوست داشتن و محبت بین آنها شکل می گرفت که منجر به کمک رسانی به یکدیگر می شد. سطح درآمدها نیز منطبق برآن و شرایط کسب و کار و فضای اقتصادی جامعه در حد معمول و متوسط بود.
با آغاز دهه 90 و رایج شدن گوشیهای هوشمند تلفن همراه، پای اینستاگرام نیز به گوشیهای همراه باز شد. شبکه اجتماعی عکس محوری که افراد در آن از لحظههای خوبشان عکس میگذاشتند اما این شبکه اجتماعی آنقدر مهم شد که فعالیت در آن فراتر از سرگرمی رفت. کاربران تلاش میکردند هر روز تصویر بینقصتر و شادتری از زندگی خود بگذارند و به گونه ای این شادی و بی نقصی را به رخ دیگران بکشانند.
با اینکه پدیده بلاگری به خصوص در ایران از سالها قبل و از اوایل دهه هشتاد و با پیداش وبلاگها به وجود آمد اما به مرور شکل اولیه و صحیح خودش را از دست داد و ملغمه ای از چیزهای مختلف شد؛ بلاگرهایی که بیش از این در یک حوزه مشخص و به شکل جامع فعالیت می کردند و به مخاطبانشان در انتخاب محصول موردنظرشان کمک می کردند تبدیل به افراد خوش رنگ و لعابی شدند که تنها حسرت مخاطبانشان را به دنبال خود دارند.
اما این بلاگرها چه کسانی هستند؟؟؟؟
بلاگرها به کسانی می گویند که از راه تولید محتوا و انتشار آن در فضای مجازی با مخاطبان خود ارتباط برقرار می کنند و این ارتباط پس از جذب تعداد قابل توجهی از دنبال کنندگان، به معرفی و فروش محصول، جذب تبلیغات و درآمدزایی منتهی می شود.
حالا هرکدام از این بلاگرها فالوور بیشتری داشته باشند محبوب ترند و طرفداران پرو پاقرص خود را دارند، این محبوبیت ها بعضی اوقات آنقدر جدی می شود که برای خودشان میتینگ هم برگزار می کنند و قرار ملاقات با طرفداران خود می گذارند! برای طرفدارانشان اسم می گذارند و آنها را به چالش های مختلفی دعوت می کنند و آنها را به کارهای مختلفی دعوت میکنند. برایشان قرعهکشی و جایزه میگذارند.
اما این رفتار بلاگرها چه معنایی غیر از بالا رفتن کامنت ها و فعالیت صفحه مجازیشان برای کسب درآمدهای چندصد میلیونی می تواند داشته باشد؟؟؟
بلاگرها با توجه به فعالیت هایی که دارند تبدیل به الگوهای بزرگی شده اند و این الگوهها زمانی خطرناک می شوند که دنبال کنندگان و مخاطبان تلاش می کنند جزء به جزء زندگی آنها را در زندگی مشترک و شخصی خود پیاده کنند. از لباس هایی که می پوشند الگو بگیرند. همان زیورآلات را استفاده کنند. به همان شکل جشن تولد بگیرند. در همان رستوران غذا بخورند. همان عکس ها را بگیرند.... و رفته رفته مخاطبان و زندگی شان تبدیل به یک کپی دسته چندمی از بلاگر محبوبشان می شود.
باید دانست، تغییرات و تحولات هر فرد در یک جامعه روی باقی اعضای آن جامعه نیز تاثیرگذار است. پس نمی توان گفت بلاگرها فقط در ذهن و افکار کسانی که در شبکه های اجتماعی دنبالشان می کنند اثرگذارند و باقی افرادی که حتی در تلفن همراهشان هیچ شبکه ی اجتماعی ندارند از تاثیرات آنها دور هستند! اقدامات یک بلاگرِ سبک زندگی در رقابتِ دیده شدن هایِ اینستاگرامی، روی سایر بلاگرها نیز تاثیر دارد. آنها در رقابتی تنگاتنگ با هم تلاش می کنند هربار زندگی زیباتر و رویایی تری از خودشان را نشان دهند،
تعدد آنها همراه با تاثیری که در جزء به جزء سلیقه و مخاطبانی که دارند و تلاشی که این مخاطبان برای کپی سازی های لحظه به لحظه میکنند بر کلیت یک جامعه تاثیر می گذارد.
شبکه های اجتماعی علی الخصوص اینستاگرام، اگرچه می تواند در حوزه هایی همچون آموزش و کسب و کار مفید واقع شود، اما مبنای اصلی این شبکه سرگرمی، ذائقهسازی و تغییر سبک زندگی است.
جامعه ای را تصور کنید که نسل جوان آن برای رسیدن به درآمد بهتر به جای آنکه بخواهد برای مشاغل بالاتر و مفیدتری مانند پزشکی، مهندسی، پژوهشگری و کسب دانش و مهارتی که هم خودش و هم جامعه علمی و آموزشی را ارتقا می دهد، تلاش کند؛ وقت و جوانی اش را صرف بلاگر بودن کُند چون درآمد بیشتر و کم زحمتتر و البته زودبازده تری خواهد داشت؟!
به راستی سرنوشت چنین جامعهای که جوان هایش همه بخواهند بلاگر شوند چه خواهد بود؟؟؟
جولان بلاگرها در فضای بی قانون و رها شده ی مجازی با تبلیغات رنگارنگ روزمره شان تغییراتی را در سبک زندگی مخاطبان و جامعه بوجود می آورد و متاسفانه هیچ قانونی هم برای رسیدگی به امور آنها وجود ندارد. اگر جامعه ای برای حفظ فرهنگش تلاش نکند و مخاطبانی که قبل از هر پدیده ای سوادش را نسبت به آن بالا نبرد به کجا کشانده می شود؟؟؟
تغییرات نرم فرهنگی را جدی بگیریم و " اندلس" را درس عبرت.
انتهای پیام / ک