پنج‌شنبه 8 آذر 1403

بنای کعبه و عید قربان از نگاه تاریخ

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
بنای کعبه و عید قربان از نگاه تاریخ

حضرت ابراهیم پس از اتمام بنای کعبه و طواف آن ماموریتی دیگر یافت. ابراهیم در طول مدت رسالتش از امتحان‌های متعددی سربلند بیرون آمد،" واذابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما" (124 بقره) ابراهیم وقتی از همه امتحانات سربلند شد به مقام امامت رسید.

به گزارش ایسنا با توجه به برگزاری کنگره عظیم حج علی متقیان در یادداشتی، تاریخچه بنای کعبه و همچنین مأموریت بزرگ حضرت ابراهیم (ع) را مرور کرده است.

در این یادداشت می‌خوانیم: در قرآن کریم می‌خوانیم: "ان اول بیت وضع للناس للذی ببکه مبارکا وهدی للعالمین" (96 آل عمران) مطابق این آیه کریمه، اولین خانه‌ای که برای مردم قرار داده شده، بنای کعبه است. وقتی در آیه مبارکه به این خانه، نسبت اولین خانه‌ای می‌دهد که برای مردم و هدایت عالمیان در مکه بنا شده، بایستی به جستجوی اولین انسان باشیم که اولین خانه را بنا کرده است.

مطابق روایات اسلامی برای اولین بار حضرت آدم بنای کعبه را گذاشت و گرد آن طواف کرد. این خانه در زمان شیث پیامبر (ص) تجدید بنا شد و در طوفان نوح (ع) زیر آب رفت و پنهان شد. نام این خانه را «بیت العتیق» گذاشته‌اند، چون زمین این خانه هیچگاه در مالکیت کسی نبوده است، این زمین عتق مالکیت دارد، تمام معابد و مساجد عالم حتی مسجد النبی (ص) در زمینی احداث شده که مالکیت زمین آن، روزی دردست فردی بوده است، اما زمین کعبه هیچگاه در ملک شخص خاصی نبوده است. در بعضی روایات دلیل بیت‌العتیق بودن خانه آمده است طواف کنندگان این خانه عتق و آزادی از آتش دارند، بعضی هم گفته‌اند عتیق به معنای قدیم است و قدیمی‌ترین خانه معنا کرده‌اند. ورود حضرت ابراهیم به سرزمین مکه:

حضرت ابراهیم به امر الهی ماموریت یافت به همراه همسرش هاجر و کودک خردسال و شیرخواره‌اش اسماعیل، از سرزمین فلسطین به سمت جنوب به مقصد نامعلومی حرکت کند. این مسافران یا مأموران الهی در مسیری که مقصد آن را نمی‌دانستند، در سرزمینی متوقف شدند که آثاری از آبادانی نداشت. مأموریت ابراهیم بر آن شد که مادر و فرزندش را در این سرزمین تنها بگذارد و خود، مکان را ترک کند. ابراهیم به اطاعت از امر الهی، زن و فرزندش را در این سرزمین تنها گذاشت و رفت، هنگام ترک این سرزمین بی‌آب و علف چنین دعا کرد.

"ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد ذی زرع عند بیتک المحرم" (37 ابراهیم)

حضرت ابراهیم که از او سنی گذشته و پیرمردی شده است، تمام هستی خود (همسر و فرزند دیر بدست آمده‌اش) را در این سرزمین بدون آب و غذا و امکانات و جمعیت، تنها می‌گذارد و به اطاعت امر الهی می‌رود. فرزندی که دیر به دنیا آمدنش در دعای ابراهیم بدان اشاره رفته است؛ "الحمدلله الذی وهب لی علی الکبر اسماعیل و اسحاق " (39 ابراهیم)، هاجر و اسماعیل این مادر و پسر در این سرزمین بی‌آب و علف باقی می‌ماندند و پدر آنان را ترک می‌کند.

پدید آمدن آب زمزم:

هاجر و اسماعیل در این سرزمین، بدون کمترین امکانات، با توشه‌ای مختصر باقی ماندند، آب و غذای مختصری که به همراه داشتند تمام شد، پس از اینکه آب و غذای همراه آنان به پایان رسید، هاجر مادری که تحمل تشنگی فرزند شیر خوارش را ندارد، بدنبال آب راه می‌افتد، سراسیمه از این طرف به آن طرف می‌دود، از کوه صفا به سمت مروه می‌دود و برسر هر کوه سراب می‌بیند، برمی‌گردد. در کوه صفا سراب می‌بیند، بدنبال آب، سریع‌تر به سوی مروه می‌دود، در حرکت به سوی صفا نرسیده به سراب، بچه را می‌بیند، بادیدن بچه این قسمت را تندتر می‌دود، دویدن با اضطراب، خودش هم تشنه است، اما مادر است و نگران بچه تشنه، این سراب دیدن موجب شد، مادر هفت بار مسیر بین صفا و مروه را طی کند. در هفتمین باری که به سوی مروه می‌دوید و نگران پسرش بود، مشاهده کرد از زیر پای اسماعیل چشمه‌ای فوران کرد، آب وسعت پیدا می‌کند، قسمتی از زمین را می‌گیرد، هاجر هم از خوشحالی دستیابی به آب و هم خوف گسترش آن، یکباره فرمان می‌دهد "زم زم" آهسته، آهسته، (در بعضی منابع آب گوارا که شور نیست معنا کرده‌اند)، آب در محدوده‌ای متوقف می‌شود. در این سرزمین لم یزرع آب حیات پیدا شد، حال در این وادی علاوه بر مادر و بچه، چشمه آب هم اضافه شده است و از نگرانی هاجر و بچه به خاطر آب برطرف شد. اولین ساکنان مکه:

با پدید آمدن آب، در این سرزمین بی‌آب و کوهستانی، نشان حیات پیدا شد، پرنده‌ها بادیدن آب به سوی آب پایین می‌آمدند، کسانی که در بیابان بی‌آب گرفتار می‌شوند، برای پیدا کردن آب به پرندگان درحال پرواز در آسمان، می‌نگرند که در کجا فرود می‌آیند، فرود پرندگان در هر منطقه، نشان از آب است، نشستن پرندگان در نقطه‌ای که هیچگاه آب نداشته، چادرنشینان اطراف را به آن نقطه‌ای حساس کرد و بسوی محل نشستن پرندگان حرکت کردند. وقتی منطقه را از طریق پرندگان یافتند، با یک زن و یک بچه خردسال یا شیرخوار و چشمه آبی مواجه شدند.

این طایفه که برای اولین بار این منطقه داری آب را پیدا کرده بودند، طبق سنت کوچ نشینی، در منطقه مستقر و گرد آب چادر زدند و استقرار یافتند. این چادر نشینان که از قبیله جرهمیان بودند، اولین قبیله‌ای هستنند که دراین منطقه مستقر شدند و بنای شهر مکه را گذاشتند. اسماعیل در کنار مادر در منطقه با قبیله جرهمیان زندگی کرد و جوانی برومند شد.

بازگشت ابراهیم و مأموریت تازه: 

حضرت ابراهیم به امر الهی بار دیگر به سرزمینی آمد که چندی پیش زن و فرزندش را رها کرده بود. ابراهیم که پس از سال‌ها به منطقه وارد می‌شد، اسماعیل را جوانی برومند و شایسته یافت. این بار خداوند ماموریت جدیدی به حضرت ابراهیم واگذار کرد. این مأموریت بزرگ تجدید بنای کعبه بود. کعبه‌ای که از زمان آدم ابوالبشر بنا شده بود و بر اثر حوادث طوفان نوح از بین رفته و فراموش شده بود. این که در قرآن آمده است که ما محل کعبه را به ابراهیم نشان دادیم به همین دلیل است.

نشان دادن مکان کعبه:

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: "واذ بوانا لابراهیم مکان البیت ان لاتشرک بی شیئا و طهر بیتی للطایفین والقایمین و الرکع السجود" (حج 26) ما مکان بیت را به ابراهیم نشان دادیم، بوانا لابراهیم مکان البیت، نشان دادن مکان، این آیه مشخص می‌کند که قبلا در این نقطه از زمین، بنایی بوده است. حال این مکان قرار است بدست ابراهیم تجدید بنا شود، نه احداث.

بدلیل همین آیه و نشان دادن سنگ بن کعبه، با اطمینان می‌توان گفت حضرت ابراهیم خلیل الرحمن، بنیانگذار کعبه نیست، بلکه تجدید بنا کننده کعبه است. سنگ بنایی که توسط ابراهیم گذاشته شده است، تا امروز پا برجا است واز پانزده رجب سال دوم هجری به عنوان قبله مسلمانان شناخته شد.

تجدید بنای کعبه

حضرت ابراهیم ماموریتش را آغاز کرد. با کمک اسماعیل سنگ‌های کعبه را از محل جبل النور (همان کوهی که غار حرا در آن قرار دارد) به محل احداث کعبه آورد.

"واذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل ربنا تقبل منا انک انت السمیع الدعا" (بقره 127)

در این آیه مشخص می‌کند که ابراهیم به کمک اسماعیل دیوارهای کعبه را بالابرده است. وقتی اسماعیل به کمک ابراهیم در ساختن کعبه نقش داشته، مسلم است که اسماعیل کودک نبوده است.

در آیه شریفه "ان اول بیت وضع للناس" آمده است"فیه آیات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا" وقتی ساختن خانه به اتمام رسید، در این خانه مقام ابراهیم قرار داده شد. در روایات آمده است، مقام ابراهیم که درآیه شریفه آمده، همان سنگی است که ابراهیم برای زیر پای خود به عنوان چوب بست در احداث کعبه استفاده کرده است. ابراهیم خانه را تجدید بنا و گردآن طواف کرد و این محل را برای عبادت موحدان قرارداد و اعلام کرد هرکسی داخل این خانه برود در امان است.

ذبح اسماعیل؛ ماموریت دیگر ابراهیم:  حضرت ابراهیم پس از اتمام بنای کعبه و طواف آن ماموریتی دیگر یافت. ابراهیم در طول مدت رسالتش از امتحان‌های متعددی سربلند بیرون آمد،" واذابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما" (124 بقره) ابراهیم وقتی از همه امتحانات سربلند شد به مقام امامت رسید.

مأموریت حساسی به او داده شده است، این بار با دیگر ماموریت ها متفاوت است، امتحان دیگری برای ابراهیم رقم خورده، تاکنون او را به آتش انداخته بودند، خداوند به آتش دستور داد " قلنا یانار کونی بردا و سلاما علی ابراهیم" (69 انبیا) آتش برای ابراهیم سرد و سلامت شود. یک بار زن و بچه را در سرزمین بی‌آب و علف رها کرد. این بار پای پسرش در میان است. پسری که دیر به دست آمده، نزد او عزیزاست، به پسر که جوانی برومند است و قابل تشخیص، این بار امتحان ابراهیم طرف دیگری هم دارد، رو به پسر می‌کند و امر الهی را این گونه بیان می‌کند "قال یا بنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری" فرزندم درخواب دیدم تو را ذبح (در راه خدا قربانی) می‌کنم، نگاه کن نظر توچیست؟ اسماعیل پاسخ داد: "یا ابت افعل ما تومر ستجدنی ان شاء‌الله من الصابرین (صافات102)

ابراهیم برای اجرای امر الهی بارضایت فرزندش، از حرم خارج شد چرا که سرزمین مکه "و من دخله کان آمنا" است. این سرزمین در امنیت هست. براین اساس ابراهیم به همراه فرزندش اسماعیل از سرزمین مکه حرم امن الهی، خارج شدند و به سرزمین منی رفتند و آماده اجرای امر الهی شدند.

اجرای امر الهی با قبول اسماعیل: 

اسماعیل پذیرفت و گفت پدرم هرچه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابرین خواهی یافت.

حضرت ابراهیم از حرم بیرون رفت و به سرزمین منی رسید. در این مکان ماموریت خود را اجرا و کارد را در گلوی اسماعیل گذاشت، شیطان سر راه او پیدا شد تا او را منع کند. ابراهیم با پرتاب سنگ شیطان را دور کرد. بار دوم شیطان آمد و با پرتاپ سنگ رانده شد. سومین بار که شیطان رسید و بازنگری‌های ابراهیم مواجه شد شیطان هم فهمید که این مرد بر اجرای فرمان الهی مصمم است، ابراهیم پس از رد شیطان و زیر پا گذشتن وسوسه‌های شیطانی و غلبه برهوای نفس، به کار خود ادامه داد، چاقو را برگلوی اسماعیل گذاشت. با تمام قدرت فشار می‌داد. هر چه برپوست گلو رفت و آمد کرد، چاقو نبرید. ابراهیم که در این کار بر نفس و احساس خود مسلط و به امر الهی تن داده بود از جان فرزندش گذشته است. اسماعیل هم همین طور او یک طرف ماجرا بود اگر اسماعیل اعلام آمادگی نمی‌کرد، امکان اجرا نبود، این آمادگی اسماعیل را ذبیح الله کرد.

حضرت ابراهیم مشغول اجرای امر الهی است. بعضی منابع نوشته‌اند اسماعیل از پدر خواست از پشت سر او را ذبح کند تا مبادا هنگام ذبح چشمان پدر بر چشمان پسر بیافتند و احساس پدر و پسری مانع شود، ابراهیم از قفا چاقو را بر گردن اسماعیل گذاشت، چاقو نمی‌برید. چاقو را بر زمین زد، چاقوی دیگری برداشت و به کارش ادامه داد تا اینکه ندا آمد: "فدیناه بذبح عظیم" (صافات 108) ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم، گوسفندی آمد و ابراهیم به جای اسماعیل گوسفند را قربانی کرد.

حضرت ابراهیم از این امتحان هم سربلند بیرون آمد و پس از انجام اعمال حج مکه را ترک کرد.

کارهای ابراهیم و هاجر در این امتحان الهی، جزو اعمال حج شد و تمامی افرادی که در این سرزمین حج بجا می‌آورند به ابراهیم و هاجر تأسی می‌کنند. طواف ابراهیم گرد خانه کعبه، قریانی گوسفند در منی، رمی سه گانه شیطان در جمرات، و سعی صفا و مروه به تاسی از هاجر انجام می‌شود.

حضرت ابراهیم پس از تجدید بنای کعبه واعمال حج و موفقیت در امتحان الهی مکه را ترک کرد و مادر و پسر را تنها گذاشت و برای همیشه به منطقه فلسطین بازگشت.

اسماعیل ماند و مسئولیت کعبه: اسماعیل در مکه ماند و مسئولیت کعبه را به عهده گرفت، مکه دیگر به شهری تبدیل شده بود که در مسیر تجارت شام قرار داشت و تاجران در این منطقه رفت و آمد زیادی داشتند و برای فروش اموال وارداتی خود مشتری پیدا می‌کردند. کم کم مکه به شهری مذهبی و تجاری تبدیل شده بود. پیروان دین حنیف ابراهیم هم برای انجام مناسک حج، به این شهر روی می آوردند.

نکته مهم اینکه در مذهب حنیف ابراهیم ماه رجب، از ماه‌های مهم و ماه عبادت و بندگی و اعتکاف بود و از جمله ماه‌های حرام به شمار می‌رفت. اما به جهت تسهیل در امر حج ورفت و آمد کاروان‌های زیارتی و جلوگیری از دست برد دزدان و راه زنان به کاروان‌های زیارتی حج، ماه‌های ذیقعده که آغاز حرکت کاروان‌ها بسوی مکه بود و ماه ذیحجه که ماه مناسک حج انجام می‌شد و ماه محرم که کاروان‌های زیارتی به منطقه و دیار خود برمی‌گشتند، به عنوان ماه حرام شناخته شد. در ماهای چهارگانه حرام حتی در دوران جاهلیت در منطقه عربستان هیچ گونه زد وخورد و دزدی و حمله‌های ناجوانمردانه باهدف قتل و غارت یک قبیله، که جزو فرهنگ دروه جاهلیت عربستان بود، صورت نمی‌گرفت.

مکه شهر بزرگی شد، اسماعیل بعد از تجدید بنای کعبه به بزرگی مکه رسید و مسئولیت بزرگی مکه را عهده دار شد. وی، این مسئولیت را تا آخر عمر 120 یا 130 ساله اش ادامه داد.

پس از اسماعیل فرزندانش مسئولیت کعبه را عهده‌دار شدند. تا اینکه قبایل متعدد بر منطقه مسلط شده و براساس عقاید خود کعبه را که خانه توحید بود، با شرک آلوده کردند.