به مسئولان میگفتم چیزی نمیخواهم، پدرم هست / روایت قهرمان جام تختی از درگذشت پدرش
قهرمان کشتی آزاد جام تختی میگوید هر بار مسئولان برای تقدیر از او به خانه آنها میآمدند چیزی نمیخواسته و میگفته پدرم هست.
به گزارش "ورزش سه" و به نقل از تسنیم، محمدرضا شاکری که چند روز بعد از قهرمانیاش در جام تختی پدرش را از دست داد، در حالی که به اردوی تیم ملی جوانان ملحق شده است، اظهار داشت: اردو بودم که این اتفاق افتاد، مربیان گفتند پدرت بیمار شده و باید به خانه برگردی، اما من همان وقت فهمیدم که اتفاق بدی افتاده، چون پدرم سابقه هیچ بیماریای نداشت. به بروجرد برگشتم و آنجا بودم، اما آقا محسن (کاوه) خواست که به اردو برگردم. گفتند که پیش ما بمان، از لطف و محبت سرمربی تیم ملی ممنونم.
وی در مورد پدر 47 سالهاش که به دلیل سکته قلبی درگذشت، گفت: عمر دست خداست، یک روز قبل از فوتش، او را دیدم، خداحافظی کردم و به اردوی تیم ملی جوانان رفتم. او هیچ بیماری نداشت و ورزش میکرد.
شاکری که یک برادر بزرگتر از خودش هم دارد، در پاسخ به این سؤال که آیا پدرش برای همراهی او در جام تختی به ارومیه آمده بود؟، گفت: نه، من با خیال جمع به ارومیه رفتم. خودم میدانستم که در جام تختی قهرمان 65 کیلو میشوم. این را به پدرم گفته بودم و خیالش جمع بود. قبل از آنکه به ارومیه بروم، گفتم اول میشوم.
عضو لرستانی تیم ملی جوانان درخصوص اینکه از کجا تا این حد مطمئن بود که در جام تختی اول میشود، خصوصاً آنکه غیر از رحمان عموزاد، همه مدعیان 65 کیلو آنجا کشتی گرفتند؛ تأکید کرد: با کشتیهایی که در تورنمنت روسیه گرفتم، فهمیدم میتوانم قهرمان شوم.
شاکری اضافه کرد: خیلی خوب تمرین میکردم، اصلاً به عشق پدرم بود، او خیلی دوست داشت که من قهرمان شوم. گاهی که روحیهام را از دست میدادم، فقط به خاطر او برمیگشتم و ادامه میدادم. وقتی از ارومیه به خانه برگشتم، خیلی خوشحال بود. به همه رفقایش شیرینی داد. همه را دعوت کرد خانه، از مردم عادی گرفته تا فامیل و دوست و آشنا. نشد که مسابقه دیگرم را ببیند، این آخرین مسابقهای شد که توانستم خوشحالش کنم.
کشتیگیر 19 ساله تیم ملی جوانان در رابطه با کشتیای که سال گذشته در لیگ با رحمان عموزاد گرفت، گفت: در تیم کرج بودم و رحمان در بانک شهر. مریض بودم، گفتند فقط بیا برای 70 کیلو وزن بکش که پولت را بدهیم، نمیخواهد کشتی بگیری، اما یکی از بچهها روی تشک ضرب خورد و به من احتیاج داشتند و مجبور شدم با همان حال کشتی بگیرم. کشتیگیر 65 کیلو بودم اما تیم خواست در 70 کیلو کشتی بگیرم. بانک شهر رحمان عموزاد را هم در 70 کیلو به کار گرفته بود، او این کشتی را 2- یک برد، کشتی ما خیلی نزدیک بود، گزارشگر میگفت رحمان کشتیگیر 65 کیلوست و حریفش 70 کیلو، به خاطر همین اینجا به سختی پیروز شده و زورش نمیرسد، در حالی که من هم کشتیگیر 65 کیلو هستم و حتی از رحمان عموزاد سبکتر هم بودم.
شاکری که به اردوی تیم ملی بازگشته تا هر چه زودتر خودش را برای شرکت در مسابقات پیش روی جوانان آماده کند، در خاتمه گفت: از وقتی این اتفاق رخ داده، به همه میگویم پدرم نمرده، او هست، حسش میکنم. میدانم باز هم مسابقاتم را میبیند. وقتی بعد از مدال، مسئولان به خانهمان میآمدند و میپرسیدند که چه چیزی میخواهی، میگفتم «هیچی نمیخواهم، بابام هست»... باید با این مسئله کنار بیایم، آقا محسن (کاوه) من را روی تشک برد و گفت باید تمرین کشتی را شروع کنی. الان مادرم هست و باید مراقب او باشم.