دوشنبه 5 آذر 1403

بی گمان ایل و تبارت عزت این کشور‌اند، در حقیقت اهل جمهوری ایران توأیم

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
بی گمان ایل و تبارت عزت این کشور‌اند، در حقیقت اهل جمهوری ایران توأیم

همزمان با سالروز ولادت امام موسی کاظم علیه السلام اشعاری در مدح امام هفتم از زبان شاعران منتشر می‌شود.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی فرهنگی خبرگزاری تسنیم، 20 ذی‌الحجه سالروز ولادت آسمانی هفتمین امام شیعیان، امام موسی کاظم علیه السلام است.

موسی بن جعفر معروف به امام موسی کاظم و ملقب به کاظم و باب الحوائج، هفتمین امام شیعیان دوازده امامی است. وی در سال 128 قمری، همزمان با شروع قیام ابومسلم خراسانی، داعی بنی‌عباس علیه امویان به‌دنیا آمد و در سال 148 ق پس از شهادت پدرش، امام صادق (ع)، به امامت رسید. دوران 35 ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود.

همزمان با سالروز ولادت امام هفتم، ابیاتی از شاعران آیینی کشور منتشر می‌شود:

مرحوم استاد سیدرضا مؤید

ای آفتاب حُسن به زیبایی‌ات سلام وی آسمان فضل به دانایی‌ات سلام در صبر شاخصی به شکیبایی‌ات سلام تنها تو کاظمی که به تنهایی‌ات سلام

هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست از آب عفو آتش خشمت فرو نشست ای صرف گشته عمر گران تو در نماز دُرِ خداست اشک روان تو در نماز مطلوب ایزد است بیان تو در نماز واجب بُود درود به جان تو در نماز

آن‌سان که نور عشق خدا در وجود توست از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست ای کشتی نجات به دریای حادثات دارند شیعیان به شما چشم التفات لب‌تشنه‌ایم تشنه یک جرعه فرات بر ما ببخش از کرم خویشتن برات

در آستان قدس رضا نور عین تو دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست چون خاک تشنه، قطره بارانم آرزوست سر تا به پای دردم و درمانم آرزوست پا تا به سر نیازم و احسانم آرزوست

بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضا سوگند می‌دهم به جگرگوشه‌ات رضا

سبک زندگی امامی که به باب الحوائج مشهور شد

مجید تال

ذره ای در نزد خورشید درخشان توأیم تشنه‌ای در حسرت یک جرعه باران توأیم

سال‌ها نان خورده‌ایم از سفره‌ی اولاد تو روزی ما می‌رسد چون بر سر خوان توأیم

گوشه‌ای از صحن آیینه و یا صحن عتیق هرکجا هستیم گویی کنج ایوان توأیم

زائران دختر تو زائران فاطمه‌اند تا ابد ممنون این لطف دو چندان توأیم

ما غذای خانه‌هامان هم غذای حضرتی‌ست درمیان خانه هم در اصل مهمان توأیم

بی گمان ایل و تبارت عزت این کشور‌اند در حقیقت اهل جمهوری ایران توأیم

بچه‌های تو در ایران پادشاهی می‌کنند حضرت غربت‌نشین! مدیون احسان توأیم

شش امامی نیستیم و نیستیم اهل وقوف امر، امر توست آقا، تحت فرمان توأیم

بی گمان بی حب تو اسلام ابتر می‌شود دین هر کس پای خود، ما که مسلمان توأیم

قبله‌ی ما را کشاندی سوی مشهد، در عوض_ بنده‌ی ناقابل شاه خراسان توأیم

عبد صالح بوده‌ای، باب الحوائج بوده‌ای ماهم آقا از مریدان عموجان توأیم

مست بودیم از غدیر خم، دوباره عید شد تو به دنیا آمدی، مستی ما تمدید شد

سبک زندگی بانویی که لیاقت مادری امام موسی بن جعفر (ع) را داشت

استاد محمدعلی مجاهدی

امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است چون موسم دمیدن خورشید هفتم است

آن فیض لایزال که مشتق ز نور او خورشید آسمان رضا، نور هشتم است

آن پرتو جمال خدایی که طور او آیینه‌زار حضرت معصومه در قم است

موسای طور قرب که در پیشگاه او صدها کلیم بی «اَرِنی» در تکلم است

بگرفت دست عیسیِ مریم ولای او کز پای دارِ فتنه، به چرخ چهارم است

هر صبحدم فریضه حق بر امین وحی بر حضرتش ادای سلام علیکم است

نور خدا در آینه آفتاب تو حیرت‌فزای دیده افلاک و انجم است

عدل مجسمی تو و هر دادخواه را در بارگاه لطف تو شوق تَظَلُم است

یزدان نخواست تا غم روزی خورد کسی با لطف تو که قاسم الارزاق مردم است

با نعمت ولای تو «پروانه» را چه غم عمری‌ست در بهشت که غرق تنعم است

**

عباس شاهزیدی

از جوار عرش سر زد آفتاب دیگری وا شد از "اَبِوا» به روی خلق، باب دیگری

بال وا کن لحظه ای در زیر باران شهود از فراز عرش می بارد سحاب دیگری

بوی پیراهن شنیدم، دیده بستم تا مگر یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری

ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری

ما خدا را در جمال چارده تن دیده ایم خوانده ام این حرف ها را در کتاب دیگری

جمله از شهر و دیار و آب و خاکی دیگرند این یکی هم می رسد از خاک و آب دیگری

بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری

حضرت خورشید هفتم، آن که چشم روزگار با وجود او ندارد انتخاب دیگری

شک ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان وصف او را می کند با آب و تاب دیگری

ماه کی؟ بعد از نگاهش آفتابی می شود می رود از شرم، شب‌ها در حجاب دیگری

شش کتابش را خدا آورد و امشب هم گشود از کتاب معرفت، فصل الخطاب دیگری

یا نمی داند بلندای مقامش تا کجاست یا ندارد منکرش حرف حساب دیگری

مثل بغدادش خرابم کرده درد اشتیاق بسته بالم را فراقش با طناب دیگری

یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد نام او حیف است بردن با خطاب دیگری